سه شنبه 22 دی 1388-0:0

حرافان کم عمل

اگر به سایت ها و روزنامه ها و بخش های مختلف خبری سری بزنید، بسیاری از افراد را به شکل مریضی خواهید دید که فکر می کنند حرف زدن جزء وظایف آنها است...(يادداشتي از دکتر غلامعلی رنجبر،عضو هيئت علمي دانشگاه-ساري)


در میان برخی از مسئولان و حتی نویسندگان افرادی پیدا می شوند که بسیار می گویند یا خیلی می نویسند ولی فوق العاده کم عمل می کنند.

 البته این پرحرفی از مواردی است که به هر کس که نسبت دهید، آن را وجهی منفی تلقی کرده و سعی در تبری خود از آن می کند.

در اصطلاح منطق آن را موضوعی پذیرفته شده عقلی تلقی می نمایند و تقریبا هیچ عاقلی پیدا نمی شود که در برابر صحت آن مقاومت به خرج بدهد.

 آنچه که مقاومت می شود در برابر تعیین مصداق برای آن است. اگرچه اکثر حرافان در جامعه از مصداق های آن به شمار می روند ولی واقعاً اگر شما به حراف ترین ها هم به طور جدی بگوئید خیلی پرحرف هستید، عکس العمل تندی که حکایت از بروز عمق ناراحتی نامبرده نسبت به این انتساب دارد را شاهد خواهید بود.

 این پرحرفی در عالم سیاست و فرهنگ بیشتر نمود پیدا می کند و نویسندگان به جای زبان و چانه گویندگان از ابزاری به نام قلم استفاده می کنند و مخ خلق الله را می خورند.

 اتفاقاً با قلم، ذهنیت های ساخته شده ماندگارتر هستند و فرار از زیر بار مسئولیت نوشته ها به مراتب سخت تر فرار از زیر بار مسئولیت گفته ها است.

 نوشتارها گاه می توانند به عنوان مدارک جرم بر علیه نویسنده استفاده شوند ولی گفته های غیر مضبوط این خاصیت را ندارند و به همین دلیل دستگاه هایی که برای بررسی نگاهها و عقاید افراد، سیاست های تفتیش را اعمال می کنند ناچارند از ترفندهای مختلفی برای مقر آوردن و اعتراف گرفتن استفاده کنند.

سلامت انسان وجوه مختلفی دارد که در وادی بدن و روح، تن و روان، و جسم و جان، مراقبت از ورود میکروب های خطرناک و عوامل بیماری زا و اجازه ندادن به فعالیت های مخرب آنها در داخل بدن و انجام ورزش و تقویت روحیه و روان و به اصطلاح ایجاد آمادگی جسمی و روحی و روانی، می تواند تامین کننده بخشی از بهداشت و سلامت انسان ها باشد که صد البته هر موجود زنده ای با اینگونه تقویت ها می تواند حداقل در سلامت تن موفق باشد.

 اما نکته مهمی که وجود دارد این است که بشر شاید برخی از مسائل را به دیده بیماری نگاه نکند ولی قرآن کریم و خداوند عالم از آن به عنوان بیماری ذکر می کنند و راه درمان آنها را هم در پناه بردن به خدا و انجام عبادت و مراجعه به خود قرآن می دانند.

 مثلاً حسد، کینه، حقد، بخل، غضب و خشم خارج از کنترل، فتنه گری، لجاجت، پرحرفی، استکبار، دیگر آزاری و ... بسیاری از این دست مسائل را در اکثر افراد جامعه داریم که به آن به چشم بیماری نگاه نمی شود و اتفاقاً بسیار هم شایع و همه گیر است و حالت اپیدمی دارد. تاکنون دستگاه متولی بهداشت و هیچ پزشکی در جامعه به آن ها به عنوان بیماری نگاه نکرده و برای آن ها راه علاج و درمانی را جز توصیه های اخلاقی پیشنهاد نداده است.

 یکی از شایع ترین بیماری ها از این نوع را می توان مسئله پرحرفی تلقی نمود. شما اگر با این نگاه به سایت ها و روزنامه ها و بخش های مختلف خبری سری بزنید، بسیاری از افراد را به شکل مریضی خواهید دید که فکر می کنند حرف زدن جزء وظایف آنها است و اگر نگویند انگار دنیا خراب می شود و پیش خودشان کلی هم فکر می کنند که فقط آنها هستند که باید بار این مسئولیت را بردوش بکشند و دیگران اصلاً عرضه چنین کاری را ندارند.

شخص شخیص بنده هم در بسیاری از موارد این گونه فکر کرده و این جور می اندیشم و ایضاً و در کمال تاسف حداقل در مقام نوشتن جزء همین دوستان بوده و هستم.

 تا اینکه حدیثی از پیامبر اعظم (ص) را دیدم که بسیار آموزنده و درمان کننده است. ایشان فرمودند: «سکت فسلم» یعنی ساکت باشید پس سالم بمانید یا به زبان خودمانی سکوت رمز سلامتی است.

 البته سکوت بی جا در جایی که باید گفت، مترادف با خیانت تلقی می شود ولی در اکثر موارد سکوت باعث سلامت می شود.

 منظور از این حدیث، عدم ورود برای ارائه شهادت در فضای سیاسی یا فرهنگی و یا قضایی جامعه نیست که در آنجا انسان وظیفه دارد بگوید و شهادت بدهد و یا بنویسد ولی در اکثر جاها اینطوری نیست و زیاد حرف زدن و پرگویی حوصله مخاطب را به سر می برد(نظیر همین نوشته که به همین سرنوشت پرگویی دچار شده است.)

 سعدی علیه الرحمه نیز می فرماید:" فراوان سخن باشد آکنده گوش نصیحت نگیرد نگیرد به جز در خموش این شعر دنیایی حرف را با خود به همراه دارد و آن اینکه یکی از آفات پرگویی فقدان گوش شنوا برای نصیحت است.

گوش انسان پرگو نصیحت گریز است و حوصله گوش کردن را از دست می دهد. البته در جایی هم می فرماید: دو چیز طیره عقل است، لب فرو بستن به وقت گفتن و سخن گفتن به وقت خاموشی."

 بنابراین هر دو مذموم است و نمی توان بر اساس این دیدگاه قاعده «کم گوی و گزیده گوی چون در» را زیر سوال قرار داد.

 بحث فقط بر سر پرحرفی و زیاده گویی است وگرنه «حق گویی» و «تکرار مطالب حق» وظیفه است.