سه شنبه 25 اسفند 1388-0:0

بهار قيمت ها

...توفيق رفيق شد و با موافقت عليا مخدره و فرزندان سري به فروشگاه هاي بهاره زديم.( از:دکتر غلامعلي رنجبر فرح آبادي-ساري)


توفيق رفيق شد و با موافقت عليا مخدره و فرزندان سري به فروشگاه هاي بهاره زديم. من چندان با قيمت ها در بازار مانوس نيستم و مسئوليت خريد، چانه زني و نهايي كردن قيمت ها و به صرفه بودن يا نبودن را دربست به خانواده اعم از عليا مخدره يا فرزندان واگذار كردم.

مخفيانه فقط محض اطلاع شما عرض مي كنم كه هر وقت از سر ذوق رفتم چيزي براي بچه ها بخرم در نهايت متوجه مي شوم حسابي خيط كردم و فروشنده هاي خنده رو از بي اطلاعي من استفاده كرده و كلاه گشادي بر سرم گذاشتند كه در واقع نبود تبحر مرا براي خريد با قدرت تمام اثبات مي کند و به خلع يد من از خريد راي مثبت مي دهد.

 البته خانواده از اين بابت كه هرگز توفيق يك خريد خوب و درست حسابي نصيبم نمي شود چندان خوشحال نيستند و اين را علامت خوبي نمي دانند.

 به هر صورت قبل از رفتن به فروشگاه بهاره يكي از همكاران واسطه شده و گفتند شركت تعاوني ما يك سري آجيل آلات آورده و با قيمت ارزان مي دهد و قرار است از حقوق ارديبهشت ماه بدهي كسر شود.

 گفتم اين قسمت خوب است و قيمت ها را گرفته و براي عليا مخدره زنگ زدم و ايشان هم اعلام موافقت فرمودند كه سفارش خريد بدهم.

 وقتي به غرفه هاي فروشگاه بهاره رفتم انگيزه مضاعفي داشتم كه قيمت اين دست گل به آب داده را سوال كنم كه اي كاش اين كار را نمي كردم.

 البته شركت تعاوني قيمت هايي كه به من داده بود ذكر كرده بود مثلاً پسته درجه يك اعلا كيلويي 132000 ريال يا خرما درجه يك بسته اي 3000 تومان و ... در غرفه هاي فروشگاههاي بهاره انواع پسته ها را مشاهده كردم و ديدم كه عالي ترين پسته موجود در آنجا كه خيلي هم به ما لبخند مي زدند كيلويي 12000 تومان بود و انواع ديگري كه روي همه عنوان درجه يك داشت تا 11 هزار تومان هم وجود داشت. با اين حساب خودم را به آن راه زدم تا مورد نقد شديد عليا مخدره واقع نشوم.

خدا كند اين درجه يكي كه شركت تعاوني مي گويد يك كمي با درجه يك هاي فروشگاههاي بهاره فرق داشته باشد تا با سربلندي از خريد خود ياد كنم.

 توي همين فكرها بودم كه يكي از بستگان ما را شناخت و ماچ و بوسه ها در داخل فروشگاه شروع شد و حال و احوالپرسي و چي خريدي و چي نخريدي كه دست هاي خالي ما گواه نخريدن بود و آنها هم در دست شان چيزي نداشتند و مي شد فهميد كه تا آن لحظه اقدامي براي خريد انجام نداده بودند.

 هنوز از حال و احوال فاميل خارج نشده بوديم كه يك دفعه صدايي به همراه متلك دوستانه توجهم را به سمت خودش جلب كرد. چهره اي خندان كه حالا دستم را گرفته و آماده رو بوسي شده بود كسي نبود جز معاون محترم استاندار كه به همراه فرماندار و تعداد زيادي از اعوان و انصار و مجريان فروشگاه بهاره براي بازديد آمده بودند.

 سوال فرمودند كه وضع قيمت ها چگونه است و پاسخ دادم من به عنوان اسير به اينجا آورده شدم و سطح قيمت ها در فروشگاه بهاره واقعاً با بيرون خيلي فرق دارد ولي تا اين لحظه اقدامي براي خريد انجام نداديم و در حال گشت زني و ارزيابي قيمت ها هستيم تا ببينيم كجا بايد فرود بياييم و به تخليه پول هاي تلمبار شده بپردازيم. اصلا پول چرك كف دست است و حيف است در جيب كارمند جماعت تلمبار شود. كارمند فقط واسطه اي است بين دولت و بازار كه از دولت بگيرد و به بازار بپردازد.

 اين چرخه در واقع همان چرخه زندگي است و علما بي جهت چرخه زندگي انسان را با ترسيم بخش هايي از طبيعت از بدو تولد تا مرگ نمايش مي دهند.

در تمام اين مراحل بايد بر مبناي هزينه ها وارد عمل بشوند تا چرخه زندگي معناي واقعي خود را پيدا كند.

مثلاً به جاي ازدواج پدر با مادر تحت عنوان عروس و داماد بدون وارد شدن در جزئيات بگويند با هزينه مثلاً سي هزار تومان در بيست و پنج سال قبل شروع شد و دو سال بعد از آن با هزينه 10 هزار تومان اولين فرزند متولد شد و مخارج بين لحظه تولد تا رشد و به سن ازدواج رسيدن فرزند شامل تحصيلات دبستان و دبيرستان و دانشگاه جمعاً 15 ميليون تومان شد و حالا كه خداوند كسي را به سراغ او فرستاده كه با ايشان ازدواج كند بايد مبلغ 30 ميليون تومان جهاز و هزينه هايي را انجام دهد كه در بيست سال قبل با هزينه 5/1 ميليون تومان انجام مي داد و اين چرخه با تورم قابل محاسبه از طريق متوسط قيمت ها بيشتر قابل استفاده است.

به هر حال زندگي جريان دارد و نسل ها يكي پس از ديگري مي آيند و مي روند و نو به نو مي شوند و به قيمت هاي جديد چنان عادت مي كنند كه يادشان نمي آيد چه گذشته ارزاني داشتيم و اين فراموشي از نعمات خداوند است كه اگر نمي بود انسان دق مي كرد.

 زندگي در نگاه جديد چرخه اي است بين درآمدهاي ساليانه اقشار مختلف و بازار و در اين وسط جيب و چمدان و صندوق ديروز كه به حساب بانكي امروز تبديل شد و تحول پيدا كرد هي پر و خالي مي شود.

براي بعضي ها اين پول هاي كلان كه همه ماهه به حساب واريز مي شود حداكثر تا اواسط ماه دوام مي آورد و انگار يك نشتي در صندوق بانك وجود دارد كه به سمت بازار به طور مرتب نشت پيدا مي كند و تمام مي شود.

خدا آخر و عاقبت همه ما را ختم به خير بگرداند و ما را در پيشگاه نسل آينده انقلاب كه همان نسل چهارم است شرمنده و شرمسار نكند.

چون اين نسل با توقعات خاص خودش همراه است و فقدان رايانه، تلويزيون هاي فلترون LCD بالاي 36 اينچ، بعضاً ماهواره، تماس هاي اينترنتي، لباس هاي مد روز كه الزاماً بايد ست باشد تا اسباب خنده رفقا واقع نشوند، هزينه هاي كمر شكن آموزشگاههاي خصوصي و ايضاٌ قلمچي، پيك سنجش، پارسه، و ... هزينه هاي خريد كتب كه بسيار زشت است كه انسان براي همه چيز پول بدهد ولي براي خريد كتب خساست به خرج بدهد، مجلات، رونامه ها، بازي هاي رايانه اي و سرگرمي ها، مسافرت ها، تغيير دكوراسيون و نوع اتومبيل ها و سور دادن به رفقا در كافي شاب ها و رستوران هاي كلاس بالا و ... نياز هاي امروز نسل چهارمي ها را تشكيل مي دهد كه با حقوق كارمندي و درآمدهاي كشاورزي و حتي صنعتي جور در نمي آيد.

 به هر حال از بانيان فروشگاههاي بهاره بايد تشكر بشود تا بخشي از هزينه هاي وروديه به سال جديد را بكاهند و تورمي را كه دولت با تدبير وي‍ه خود براي كاستن از برخورداري هاي برخي از گردن كلفت هاي اقتصادي جامعه را خوشه بندي كرده و اكثريت قريب به اتفاق را در خوشه سوم ديده كه نيازي اندكي به بهره مندي از يارانه دارند و اقليت فقير خوشه اولي و دومي كه در جامعه است بايد به آنها رسيدگي بيشتري بشود تا كرامت آنها حفظ شده و با حداكثر 50 هزار تومان كمك ماهيانه سر خود را مثل يك مرد بالا بگيرند و از زندگي خود خجالت نكشند.

 اين ابتكار دولت در جهت كاستن فاصله طبقاتي واقعاً ستودني است. تمام مردم به مدت يكسال سر كار گذاشته شدند كه درآمد دولت از محل قطع يارانه ها به 40 هزار ميليارد تومان برسد ولي مجلس به آن ركبي زده و تبديل به نصف كرده كه حالا اي دولت گرامي و انقلابي يواش تر و با احتياط بيشتري عمل كن

. ما كه نمي گوييم شما از اين بابت درآمد نداشته باشيد ما مي گوييم فشار يكباره به زندگي مردم موجب درد سر براي خودتان است و جو سازي مي شود و كلي گرفتاري پيش مي آورد. شما كه قصد خدمت داريد اين پول نداده به ملت را بايد در كارهاي بذل و بخشش به اقشار مختلف براي كارهاي بزرگ خرج كني.

مثلاً همين سهم ورزش را 5 برابر در نظر گرفتي چقدر كار بزرگي است و ما بايد سطح قيمت بازيكنان خودمان را برسانيم به سطح اول دنيا. مگر بچه هاي ما چه چيزي كم دارند كه بايا با 200 الي 250 ميليون تومان معامله شوند و حداكثر يك نابغه داريم كه 600 تا مي ارزد ولي قراره به او فقط 500 تا بدهند. ما با 5 برابر كردن بودجه ورزش صد در صد موافقيم چون اگر مخالفت كنيم همه اصحاب رسانه به كمك شما عليه ما جو سازي كرده و غوغا به پا خواهيد كرد و ترس ما اين است كه در انتخابات دور بعد راي نياوريم و دوباره اين كرسي ها به دست ازما بهتران يا از ما بدتران بيفتد كه مقصود حاصل نخواهد شد.

 ببخشيد پا زيادتر از گليم دراز شد.