دوشنبه 3 خرداد 1389-0:0

نوسترآ داموس و ما ایرانی ها

... ایرانیان هیچگاه برای لحظات از دست رفته خود مراسم سوگواری برگزار نمی کردند چرا که بر اساس باورهای خود از لحظاتی که در اختیار داشتند به نحو نیکو استفاده می کردند.(يادداشتي از دکتر میلاد محقق،پژوهشگر و استاد دانشگاه)


 این نکته عجیب را همه ما ایرانیان باید بدانیم که در گذشته های بسیار دور، اقوام ایرانی درباره بسیار ی از مسائلی که مردم امروز دنیا را به خود مشغول ساخته است دارای عقاید و نظرات جالب توجهی بوده اند و بر اساس همان باورها مراسم مختلفی را برگزار می کرده اند.

رفته رفته به دلایل مختلف باورهای مذکور از زندگی جاری مردم خارج شد و باورهای دیگری که اغلب ساخته و پرداخته فرهنگ های غیر ایرانی بود، وارد زندگی ایرانیان شد و توجه آنان را به خود جلب کرد تا جایی که باورهای اصیل خود را از یاد برده و در هنگام مواجهه با آنها، دچار شگفتی شده و می شوند.

 درباره نوسترآداموس و پیشگویی هایش مطالب زیادی شنیده و خوانده اید و شاید فیلم آخرالزمان (2012) را نیز که بر اساس پیشگویی های او ساخته شده است دیده اید و به احتمال زیاد اثراتی ولو اندک بر روحیه و باورهای شما گذاشته است و در این میان شاید افراد دارای مطالعات بیشتر، کمتر مورد آسیب های احتمالی این جریان قرار گرفته اند و در مقابل افرادی که در این ارتباط نتوانستند تا کنون مطالعات مفیدی داشته باشند، بیش از دیگران در معرض آسیب قرار داشته اند.

 در این روز ها که بحث پیشگویی های داموس بر سر زبانها افتاده و افراد زیادی را وحشت زده کرده است، بیش از هر زمان دیگری لازم است تا افرادی که در رابطه با این موضوعات می توانند به روشنگری بپردازند به میدان آمده و مردم را نسبت به آنچه که باید بدانند روشن سازند چرا که زندگی و مرگ تنها واژه هایی هستند که بیش از دیگر واژه ها، ذهن انسان را به خود مشغول ساخته است و انحراف در باورهای مربوط به این دو واژه می تواند مسیر زندگی انسانها را به ناکجا آباد سوق دهد و اساسا همه ادیان آسمانی که اکنون دارای پیروان زیادی در سراسر جهان هستند برای روشن ساختن ابعاد مختلف مربوط به این دو واژه ظهور یافته اند.

دراین باره تردیدی وجود ندارد که جهان را پایانی است و همه موجودات کره زمین در لحظه نابودی، از بین خواهند رفت اما مهمترین مسئله در این باره زمان فرارسیدن نابودی زمین است که در کتب ادیان مختلف اشاراتی به آن شده است و ما قصد نداریم در این نوشتار به آنها بپردازیم و بهتر است خوانندگان عزیز خود این موضوع را دنبال نمایند.

 پیشگویی در زمان های مختلف برای مردم جالب بوده و همیشه علاقه مند بودند تا با افرادی که به پیشگویی می پردازند ارتباط برقرار نموده و از آینده سر در بیاورند و در همین راستا انواع و اقسام آسیب ها نیز در زندگی آدم ها به وجود آمد، اما جالب است بدانیم که ایرانی ها از زمانهای کهن تا کنون عقاید ویژه ای در رابطه با انسان، جهان و مسئله هستی و نیستی داشته اند و همواره بر اساس آن عقاید، زندگی خود را برنامه ریزی می کرده اند.

 ایرانیان بر این باور بوده اند که انسان و جهان پیرامونش همواره در حال زنده شدن و مرده شدن است و این دو حالت بارها اتفاق می افتد و او یعنی انسان همیشه در حال تجربه کردن زندگی و مرگ است.

 بر اساس این باور انسان در کودکی زنده می شود و سپس کودکی او می میرد و در نوجوانی زنده می شود و پس از آن نوجوانی او می میرد و جوانیش زنده می شود و این روند ادامه می یابد تا دوران پیری و در آن زمان مرگش در این دنیا فرا می رسد و در دنیایی دیگر زنده می شود همانگونه که پیش از آن در دنیای رحم مرد و در این دنیا زنده شد.

 ما در سال 1388 شمسی مرده ایم و پس از آن در سال 1389 زندگی دوباره یافته ایم و از سال 88 تنها خاطراتی به جا مانده است و بر مبنای تجارب سال 88 باید بدانیم که در این سال نیز خواهیم مرد و شاید در سال 1390 شمسی دوباره زنده شویم و اگر نیاز داریم که خاطرات ما از سال 89 خوب و خوشحال کننده باشد باید برای این موضوع تلاش کنیم و با برنامه ریزی آنچه را که نمی خواهیم بوجود آید را از زندگی خود دور سازیم و در مقابل برای بوجود آوردن لحظات شاد و با نشاط، اسباب و لوازم آنها را فراهم سازیم.

 ایرانیان بر اساس این باورها همچنین آیین هایی را نیز برگزار می کرده اند تا جنبه های عملی اعتقادات خود را به ظهور و ثبوت برسانند، به عنوان مثال با فرارسیدن فصل بهار و سپری شدن زمستان، آیین های ویژه ای را بجا می آورده اند تا مرگ زمستان و زنده شدن بهار را در زندگی خود یادآور شوند و جالب است که هیچگاه برای مرگ زمستان مراسم سوگواری برپا نمی کردند، بلکه مراسم پرمعنایی را که با جشن و سرور همراه بود را به دلیل فرارسیدن بهار، با شکوه هر چه تمام تر برگزار می کردند.

به راستی اگر انسان همواره در حال زنده شدن و مردن است و لحظات را آن به آن از دست می دهد و لحظات تازه تری را به دست می آورد و این تکرار ها همیشه مرگ و زندگی را به او گوشزد می نماید دیگر چه وحشتی از نابودی دنیا باید داشته باشد و چرا باید برایش مهم باشد که در چه سالی نابودی زمین اتفاق خواهد افتاد؟

 از خود بپرسیم چند درصد انسانهای کره زمین برای مردن ها و زنده شدن هایی که در طول حیات خود در این دنیا تجربه می کنند برنامه دارند و بر اساس آن برنامه ها برای بهتر شدن لحظات خود تلاش می کنند؟

 برای انسانی که برنامه ای برای لحظات مرگ و زندگی خود ندارد چه تفاوتی می تواند وجود داشته باشد که بداند دنیا امروز نابود خواهد شد یا فردا؟

 در همین هنگامی که در حال خواندن این جملات هستید انسانهایی در حال مردن و خارج شدن از آمار نفرات موجود در این دنیا هستند و پس از آن آغاز حیاتی دیگر در دنیایی دیگر!

 اگر فردا کره زمین نابود شود آیا به حال آنها تفاوتی می تواند داشته باشد؟ آیا من و شما می دانیم که تا چه لحظه ای در این دنیا هستیم و آیا کسی می تواند به ما تضمین دهد که ما سال 1390 را خواهیم دید؟

پاسخ این پرسشها کاملا روشن است و همه خوب می دانیم که این لحظه زنده ایم و ممکن است در لحظه آتی به مرگ دچار شویم.!

قصد من از بیان این مطالب آن است که ما باید همواره به خود یادآور شویم که لحظات زندگی را باید پاس بداریم و برای آنها ارزش قائل شویم و اگر لحظات گذشته ما برایمان ناراحت کننده بود باید خوب درک کنیم که سهم ما در ایجاد آن لحظات اندوه آور چقدر بوده و پس از آن سعی کنیم تا کوچکترین سهمی در بوجود آمدن لحظات بد نداشته باشیم و بالعکس برای پدید آوردن لحظات مفید و با نشاط همیشه جزء اولین سهامداران باشیم و باز یادآوری این موضوع لازم است که همه بدانیم، سهامداران اولیه نقش ویژه ای در بوجود آمدن رویدادهای ناشی از سرمایه گذاریها دارند و همانها هستند که به عنوان اعضای موسس به خود می بالند و دیگران نیز به وجود آنها افتخار می کنند.

شاید اگر نوسترآداموس هم اکنون در میان ما بود و این مطالب را می خواند گواهی می داد که باورهای ما ایرانیان از اعتبار و ارزش بسیاری برخوردار است چرا که انسانها باید قدر لحظات خود را بدانند و لحظه ای برای بوجود آوردن شرایط مطلوب تر برای زندگی با نشاط تر درنگ نداشته باشند و اگر این اتفاق در زندگی ما انسانها در سطح وسیعی جاری شود دیگر چه تفاوتی می تواند داشته باشد که کره زمین در سال 2012 میلادی نابود می شود یا یک میلیون سال دیگر؟

و باز این موضوع را نیز دراذهان خود مرور کنیم که ایرانیان هیچگاه برای لحظات از دست رفته خود مراسم سوگواری برگزار نمی کردند چرا که بر اساس باورهای خود از لحظاتی که در اختیار داشتند به نحو نیکو استفاده می کردند و ضمن مراقبت دائم از پندار، گفتار وکردار خویش، با همه توان خود سعی می کردند تا لحظات مفید و پر نشاطی را بیافرینند.

 اگر ما نیز این گونه باشیم و تمام تلاش خود را برای راحت زیستن و مفید زیستن صرف کنيم و بر اثر این تفکر و اعتقاد زندگی مطلوبی را برای خود و دیگران فراهم نماییم دیگر چه غمی باید داشته باشیم که لحظات گذشته ما از دست رفته است و چرا نباید بر خود یادآور شویم که اگر لحظات گذشته از دست رفته اند به جای آنها لحظات تازه تر و بهتری در اختیار ما قرار داده شده است و بیش از گذشته باید سعی کنیم تا شرایط مطلوب تری را برای خود و محیط پیرامونمان بوجود آوریم.

پس درود بر ایرانیان که با اندیشه های برتر خود همیشه زبانزد سایر ملل جهان بوده و هستند. 

ايميل نويسنده: (drmohaqeq@gmail.com)