سه شنبه 25 خرداد 1389-0:0

پس در همه دهر يک مسلمان نبود

...اگر شخصي مثل علي مطهري براي جمعي از نمازگزاران يا برخي از صحنه گردانان قابل تحمل نيست پس چه شخص و اشخاصي قابل تحمل هستند!؟آيا هر شخص از روي احساس تكليف و دلسوزانه تذكري بدهدبايد عليه او راه پيمائي كرد و شعارداد؟(دو يادداشت از دکتر سيف الرضا شهابي-بابل)


*يادداشت نخست:  

      بعداز آن كه جمعي از نمازگزاران در نماز جمعه روز 14 خرداد1389 در كنار مرقد امام، مانع از ادامه سخنراني آقاي سيدحسن خميني شدند و او را از پشت تريبون پائين كشيدند، شنيده شد جمعي از نمازگزاران نماز جمعه مورخ 21 خرداد89 بعداز پايان نماز از دانشگاه تهران تا ميدان فلسطين راهپيمائي كردند و ضمن اعتراض به صدور قطعنامه چهارم شورای امنیت (۱۹۲۹ )عليه آقاي "علي مطهري"نماينده مجلس شوراي اسلامي به خاطر مواضعي كه اخيرا اتخاذ كرده و خصوصا مطالبي كه بعد از ماجراي 14 خرداد ابراز داشته شعار دادند .


    در ابتداي اين يادداشت خاطر نشان مي كنم اين جانب تا كنون علي مطهري را نديده ام و با او آشنائي ندارم و از مواضع و فعاليت هاي ايشان در قبل انقلاب و بعد انقلاب اطلاعي ندارم وليكن اين را مي دانم و مطمئن هستم كه  تا اين زمان مخالف انقلاب اسلامي ونظام جمهوري اسلامي نبوده و آن چه كه از قرائن وشواهد بر مي آيد اگر اظهارنظري مي كند و حتي مواضعي انتقادي اتخاذ مي كند از روي عناد و دشمني و يا نفاق قديم و جديد نیست؛ بلكه از روي دلسوزي واحساس تكليف است و براي بهتر شدن كارها لازم مي داند در مواقعي كه اتفاقاتي ناصواب( از ديدگاه ايشان) روي مي دهددر حد تذكر و نوشتن مقاله ويا سخنراني در صحن علني مجلس و يا مصاحبه گوشزد كند.

      اگر چنين شخصي با اين خصوصيات براي جمعي از برادران محترم نمازگزار يا برخي از صحنه گردانان قابل تحمل نيست پس چه شخص و اشخاصي قابل تحمل هستند!؟آيا هر شخص از روي احساس تكليف و دلسوزانه تذكري بدهدبايد عليه او راه پيمائي كرد و شعارداد و او را وادار به سكوت كرد ؟آيا اين وضع در دراز مدت به نفع جمهوري اسلامي است ؟

     در دنياي امروز بسياري از دولت ها كه به زعم خودشان از ثبات برخوردارند سعي مي كنند مخالفيني را پرورش بدهند تا از آن نظام انتقاد بكنند تا حاكميت به اشتباهات خودش پي ببرد و از تكرارخودداري كند و از اضمحلال و سقوط جلوگيري شود.

     شنيده ام درتعدادي از دانشگاه هاي آمريكا  كمونيست تربيت مي كنند تا اين كمونيست هاي تحصيلكرده نظام سرمايه داري را از ديدگاه علمي نقد بكنند و متوليان نظام سرمايه داري به اشكالات خود پي ببرند تا از سقوط اين نظام جلوگيري كنند.

 يكي از ايراداتي كه به اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي گرفته مي شود اين است كه تحمل مخالفان را نداشت و سرانجام به اين سرنوشت مبتلا شد .

    مطمئن باشيم انتقادات طرفداران جمهوري اسلامي تا زماني كه هدف براندازي نداشته باشد  علاوه براين كه به ضرر اين جمهوري نيست، به نفع آن مي باشد و بقاي انقلاب را تضمين مي كند .

     آيا هركس كه با زبان و قلم و نگاه خود را موافق نشان داد، مطمئن است ؟ چه بسيار افراد دورو و چند چهره كه براي دست يابي به اهداف شوم ومفعت طلبي ورسیدن به مقام وکسب در آمدهای رانتی اين روش مذموم یعنی نفاق به معنای واقعی را بر مي گزينند (در 30 سال اخير از اين نمونه افراد زياد ديده شد ) که متاسفانه موفق هم  مي شوند با ظاهر سازي برخي از افراد را فريب بدهند. عملکرد این افراد جندچهره انقلاب را از درون خالی می کند.

*يادداشت دوم:در سي سال گذشته چه کرده ايم؟

  در ابتدا اعلام مي كنم اين جانب مسلمان و معتقد به توحيد و نبوت حضرت ختمي مرتبت وكتاب آسماني قران و معادو...مي باشم. با اين توضيحات لازم مي دانم در مورد موضوعي كه مطبوعات كشور از قول رئيس محترم دبيرخانه هيئت مركزي گزينش دانشجو نقل كردند،يادداشتي داشته باشم:


     آقاي" مرتضي نوربخش" رئيس دبيرخانه فوق الذكر در سي و نهمين نشست معاونان آموزشي دانشگاه هاي كشور كه در دانشگاه كردستان برگزار شد اعلام كرد:دانشجويان اديان ساختگي واقليت هاي غير رسمي كشور حق تحصيل در دانشگاه ها را ندارند و اگر در دانشگاهي تحصيل مي كنند،بايد براي تائيد صلاحيت به هيات مركزي گزينش دانشجو فرستاده شوند .

در تائيد اظهارات مزبور آقاي "نورالله حيدري دستنائي"عضوكميسيون آموزش و تحقيقات مجلس ابراز داشت: از آن جا كه ما درجهت اسلامي و توحيدي كردن دانشگاه ها گام بر مي داريم بايد با اين افراد در هر مرحله اي از تحصيل كه باشند براساس مقررات برخورد شود.آقاي حيدري در ادامه گفت:اديان ساختگي حق تحصيل در دانشگاه ها را نخواهند داشت.

     ازاين كه جمهوري اسلامي ايران بعداز سي سال از عمر انقلاب هم چنان در جهت اسلامي و توحيدي كردن دانشگاه ها گام بر مي دارد جاي خوشبختي و مسرت دارد؛ گامي كه از سال هاي نخستين انقلاب وهمراه با انقلاب فرهنگي شروع شده و مشخص نيست تا چه زمان به دازا خواهد كشيد.

مشخص نيست چه اندازه موفقيت قابل توجه در عرض سي سال گذشته به منظور اسلامي و توحيدي كردن دانشگاه هاكسب كرده ايم وچه تعداد از فارغ التحصيلان دانشگاه ها در سي سال گذشته مقيد و معتقد و مومن به مباني ديني و اعتقادي و اسلامي هستند (ان شاء الله اكثر فارغ التحصيلان مومن ومعتقد ومقيد مي باشند)وچه تعدادي ازكشور خارج شدند و زندگي در ديار غرب رابر كشورشان ترجيح دادند و چه تعدادي هم بال بال مي زنند تا فرصتي پيداكنند وخارج شوند (اميدوارم تعدادكم باشد.)

     به نظر اين جانب با راه ندادن دانش آموزان وابسته به اديان ساختگي به دانشگاه ها و يا اخراج آن ها از مراكز آموزش عالي كه چه بسا تعدادي از آن ها از استعداد خدادادي سرشاري هم برخوردارند و مي توانند در آينده در وراي اعتقادات باطل شان براي ايران مفيد باشند،دانشگاه ها  اسلامي و توحيدي نمي شود و برعكس با اجازه ورود به آن ها روحيه اسلامي را نشان مي دهيم و امكان داردهمين مسئله سبب شود آن ها كه سعه صدر جمهوري اسلامي را ملاحظه مي كنند جذب اسلام شوند وحتي جوانان مسلمان بيشتر تحت تاثير حقانيت اسلام قرار بگيرند .

      بالفرض جمهوري اسلامي موفق شود همه آن ها رادقيقا شناسائي كند و از ادامه تحصيل در دانشگاه ها جلوگيري نمايد که دو حالت اتفاق خواهد افتاد:

1-يا اين جوانان در داخل كشور مي مانند وبه كارهاي خلاف و بزهكاري روي مي آورند وكارهاي خلاف را در بين مسلمانان رواج مي دهند و تا جمهوري اسلامي متوجه شود تعداد زيادي از جوانان مسلمان خلافكار شده اند

.2 –يا از كشور خارج مي شوند و در آن جا تحصيلات را به پايان مي رسانند و براي مثال به عنوان پزشک در بيمارستان هاي خارج كشور فعاليت مي كنند و مسولان كشور براي درمان بيماري هاي شان در خارج از كشور تحت درمان اين دسته از پزشكان يا نظاير آن ها قرار مي گيرند و در نهايت كشور و مردمي كه تمكن مسافرت خارج براي درمان ندارند ضرر مي كنند.البته موارد مشابه فراوان است.

     واقعيت اين است كه اين افراد در اين مملكت متولد شدند و باماليات مردم مسلمان تا مقطع ديپلم تحصيل كردند وچه بسا خانواده شان ماليات پرداخت كردند،بنابراين نبايد اجازه داد دشمنان كشور و انقلاب به سادگي از آن ها بهره برداريو آن ها را جذب کنند.

     البته ناگفته نگذارم بايد از آن ها تضمين هائي گرفت كه عليه اسلام وجمهوري اسلامي فعاليت و تبليغ نكنند. از اين ها گذشته آيا همه آناني كه به نام مسلمان زاده وارد دانشگاه ها مي شوند بعداز فارغ التحصيلي مقيد به اسلام هستند ؟آيا در ميان آن ها ماترياليست و لائيك و جاسوس بيگانه و غيره وجودندارد؟

   بيائيم گام هائي برداريم تا مسلمانان ما مومن تر و معتقدتر وغيرمسلمانان بيشتر جذب اسلام شوند.