سه شنبه 25 خرداد 1389-0:0

اووه! فرماندار خو نارنه...!

..."مشکلات را دیدم و مطمئن باشید که این بازدیدها بی برنامه نیست و من آدم پیگیری هستم. "با اين جمله مير قدير رضايي،کاروان به سمت يک واحد نانوايي لواشي راه افتاد.نان لواشی در ابتدای کوچه نامجو،خیابان رادیو قرار داشت!(گزارش مازندنومه از بازديدهاي واقعا" سرزده ي فرماندار چالوس)


چندي پيش که ميرقدير رضايي-فرماندار نمونه دولت خاتمي هدايت فرمانداري چالوس را در دولت دهم بر عهده گرفت،برخي از اصولگرايان واعضاي ستاد احمدي نژاد در منطقه به اين انتصاب واکنش نشان دادند و به تومار نويسي و شعاردهي و اعتراض هايي از اين گونه پرداختند.

زمان اما به نفع رضايي سپري شد.مديران ارشد استان و نماينده چالوس در مجلس از اين مدير باتجربه حمايت کردند واينک او به اقدام هايي دست زده است که غافل گيرکننده است و به سوژه ي روز خبرنگاران منطقه بدل است.

يکي از اين خبرنگاران بابک شمس ناتري است که  به مازندنومه گزارش داده:"فرماندار چالوس در اقدامی مبتکرانه،براي دومين مرتبه از زمان تصدي چندماهه اش بر فرمانداري اين شهرستان،همراه برخي مديران اجرايي،به بازدید سرزده و بامدادی دست زد."


حالا کمي به عقب برگرديم؛ساعت 23 شب پنج شنبه سیزدهم خرداد ماه است.سید قدير رضايي در دفتر کارش و پشت ميزش نشسته است.

مسئول دفتر او با تلفن مسوولان قسمت های مختلف فرمانداري، مدیران تعدادي از دستگاه هاي اجرايي و ادارات، اصحاب رسانه و مطبوعات شهرستان را به ساختمان فرمانداری فرا مي خواند.

آقاي فرماندار هر دم به ساعتش نگاهي مي اندازد و کنترل مي کند که مدت آمدن افراد دعوت شده به ساختمان فرمانداري چه قدر بوده است! او تاخيرها و ديرآمدن ها را تذکر مي دهد.


 این حرکت غيرقابل پيش بيني،به روش ديگري ادامه يافت: فرماندار با تلفن،به مراكزي مانند آتش نشاني، پليس 110 ،  اورژانس 115 و ...بروز حادثه اي فرضي را اطلاع داد تا مدت زمان رسيدن نيروهاي کشیک شب این مراكز را به مکان فرضي ارزيابي کند.

بيچاره کارکنان کشيک مراکز فوق، که بدون اطلاع قبلی و آگاهي نداشتن از غير واقعي بودن حادثه، در مکان فرضي آقاي فرماندار حضور پیدا مي کردند!


سید قدیر رضایی و هیئت همراه آن گاه به بازدید سرزده دست زدند: بازديد از بيمارستان رازي و پارك سنگي شهرداري در ورودي شهر چالوس گرفته تا محل جمع آوري و حمل زباله هاي شهري در منطقه بازار روز.

آقاي فرماندار از نزدیک با مشكلات و معضلات آن مراکز و اماکن آشنا شد و جهت اقدامات بعدی دستورهايي صادر کرد.


حال تصور مي کنيد در شب سيزدهم خرداد ماه فرماندار،تا ساعت چند مديران و خبرنگاران را همراه خود نگه داشت؟! همه ساعت 4:30  بامداد به خانه برگشتند!

خبر بازديد سرزده فرماندار وهيئت همراه که در شهر پخش شد،شهروندان چالوسی خوشحال شدند.مردم حرکت ابتکاري ميرقدير را ستودند.

کار اما بدين جا خاتمه نيافت.بازديدي ديگر در راه بود و باز هم در وقتي غير معمول! 5 صبح روز 23 خردادماه آغاز دومین بازدید فرماندار ومسئولان و خبرنگاران بود.


بابک شمس گزارش مي دهد:"دقیقا ساعت 5:28 وارد محوطه فرمانداری شدم که دیدم فرماندار و تعدادی از مسوولان و همکاران خبرنگار در محوطه حضور دارند. رضايي با استقبالی گرم صبح بخیر گفت و از اطرافیان خواست که سوار خودرو شوند.پرسيدم:مقصد کجاست؟ گفت: پشت سر ما بیایید."

 -"فکر نمی کردم که شما صبح به این زودی بیایید!"اين را فرماندار به خبرنگار مازندنومه گفت.

-" آقای فرماندار ما خبرنگاران همیشه آماده به خدمتیم، صبح و شب و سرما و گرما برای مان معنا ندارد."

کاروان راه افتاد. تعدادی از شهروندان که در حال ورزش یا پیاده روی بودند متعجب به خودروها نگاه می کردند و پرس و جو می کردند که چه اتفاقی افتاده است؟!


خوردوی فرمانده انتظامی چالوس که حامل فرماندار بود به سمت بازار روز رفت.

-"آقاي فقيه،خدا بد نده،چرا دست تان را گچ گرفته ايد؟!"اين سئوال همه همراهان از فرمانده نيروي انتظامي چالوس بود.

و جناب سرهنگ هم با لبخند، مکررا" می گفت:" در حین ورزش دچار مصدومیت شدم،اما با توجه به دستور، علی رغم نیاز به استراحت، حاضر شده ام."

همراهان تصور کردند شايد آقاي فرماندار مي خواهد از بازار میوه و تره بار چالوس بازديد کند،اما رضايي به سمت یوسف رضا رفت و  جلوی ورودی مزار از خودرو پیاده شد.

گام نخست ديدار از شهدا بود.امام جمعه چالوس، رییس سازمان تبلیغات اسلامی، فرمانده انتظامی چالوس، رییس سازمان محیط زیست چالوس و نوشهر ، شهردار، رییس شورای شهر، رییس کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر، معاون شبکه بهداشت و درمان و چند نفر از کارشناسان، رییس بازگانی، رییس دامپزشکی و تعدادی از مسوولین فرمانداری و ....بيشتر مسئولان بودند. در گلزار شهدا فاتحه خواندند وسپس پياده راه افتادند.

قرار بعدي بازديد از پل در حال احداث پشت محوطه یوسف رضا بود.آقاي شهردار شروع به توضيح دادن کرد.او در خصوص چگونگی احداث پل، انتقال کانال، تملک واحدهای مسکونی و ... حرف زد.امام جمعه از شهردار سئوال مي پرسيد و او نيز جواب می داد.


مسير بعدي کشتارگاه بود.کاروان به سمت کشتارگاه سنتي چالوس راه افتاد. سلاخان و قصابان با دهن هاي نيمه باز -متعجب- ايستاده بوند.

موقع ورود به کشتارگاه یکی از ساکنان بومي،جلو آمد:"آقاي فرماندار از بوي بد کشتارگاه در عذابيم.زندگي مان اين جا به سختي مي گذرد.ديگر تحمل بوي بد کشتارگاه سنتي اين جا را نداريم..."

- چشم!اين را رضايي به آن شهروند ناراضي گفت.

- "بعد از اتمام بازدید تمام صحبت های شما را گوش می کنم".فرماندار که اين جمله را گفت،مرد پذيرفت و رفت.

قصابان، سلاخان و رانندگان حاضر با تعجب به فرماندار، امام جمعه و همراهان نگاه می کردند.

-چه اتفاقي افتاده؟!چي شده؟!اين ها سئوال هاي پي در پي حاضران در کشتارگاه بود.

قصابي پرسيد:اين جه چه خوره!؟"

-"فرماندار دستور هدائه همه مسوولین 5:30 صبح بئن بازدید!"جواب شنيد.

-" خدا ونه پیر ره بیامرزه! خدا هاکنه همیشگی بوئه؟"مرد قصاب گفت.

 -"وه چند وقت پيش هم از ساعت 11 شب تا 4:30 صبح همين جوري بازديد داشته!"يکي از همراهان گفت.

-اوووه! فرماندار خو نارنه...!؟"مرد قصاب گفت.


امام جمعه که مشغول بازديد از کشتارگاه بود،تذکراتی در خصوص مسایل شرعی ذبح داد و رییس محیط زیست و مسوولان شبکه بهداشت مسایلی را در خصوص فاضلاب و پساب گفتند.

" با صحبت هایی که با مسوولان آب و فاضلاب انجام دادیم قرار است که کشتارگاه به فاضلاب شهری متصل شود."اين جمله را شهردار گفت و بعد فرماندار و همراهان به درد دل های یکی از همسایه های کشتارگاه گوش دادند:

" آقای فرماندار وقتی خبردار شدند که شما می آیید،اینجا را تمیز کردند،اين جا هميشه کثيف است!"

 -" به غیر از یک نفر ،کس ديگري مطلع نبود که ما مي آييم،نه،رد مي کنم!"با جواب قاطع فرماندار،مرد بيچاره در سکوت فرو رفت.

" مشکلات را دیدم و مطمئن باشید که این بازدیدها بی برنامه نیست و من آدم پیگیری هستم. "با اين جمله مير قدير،کاروان به سمت يک واحد نانوايي لواشي راه افتاد.نان لواشی در ابتدای کوچه نامجو،خیابان رادیو قرار داشت.

-"چرا چراغهای فاز شب هنوز روشن است؟"اين را فرماندار پرسيد.

-"آقاي رضايي،چراغ هاي اين جا شب ها دیر وقت روشن می شود و روزها نیز دیر خاموش می شود!" يکي از همراهان گفت.

-" شماره رییس برق را بگیريد!"

و دقایقی بعد چراغ ها خاموش شد.


فرماندار و هیئت همراه وارد نانوایی شدند.تعدادی از خانم هاي حاشيه پياده رو که ظاهرا هر روز صبح به پیاده روی می روند،با دیدن مسوولان در شگفت شدند."وا!اين جا چه خبره؟!مراسمه؟!"


 نان لواشی کنار گاراژ کلاردشت مقصد بعدي بود. 

" آقای فرماندار، به شهردار بگویید که کوچه ما را آسفالت کند!"شاطر گفت.

 رییس شورای شهر که در ميان جمع بود،جواب داد:"آقا،خودیاری بدهيد،همکاری می کنیم تا آسفالت شود."


بازديد ظاهرا" تمام شد.اتاق رییس دامپزشکی مکان برگزاری يک جلسه اضطراری بود. اين بازديد شبانه بايد به نتيجه اي منجر مي شد. 

ميرقدير رضايي از همه تشکر کرد و گفت:" غرض از این بازدید ها، ضرورت حضور مدیران در صحنه های مختلف است.بدانید که ما ناظر هستیم و با بررسی مشکلات و مرتفع ساختن آنان رضايت مردم جلب مي شود."


او ادامه داد:" بعد از این بازدیدها باید کار شود، تحول شکل گیرد و تغییر انجام شود تا باعث دلگرمی مردم شود و من درخواست دارم تا مدیران حاضر دیدگاه و نظریات خود را اعلام کنند تا رسیدگی شود."

فرماندار بحث را به نان کشاند:"یکی از حرفهای اساسی مردم وضعیت نان در شهرستان است و بخش نظارتی در خصوص نان بسیار ضعیف است."


ميرقدير در اين لحظه مصمم تر شد:" اجازه نمی دهم که  هیچکس هر کاری را که دلش می خواهد انجام دهد و در بخش نظارتی و برخورد با تخلفات با کسی تعارف نداریم."


وي باز هم به نان رسيد:" در بحث نان مشکل آردی است که از مرکز می آید و چندی پیش ما تعدادی را برگشت داده ایم، در این قضیه سخت ایستاده ایم و کار می خواهیم، بازخورد این بازدیدها و کارها مثبت است، ما به هیچ وجه قصد مچ گیری نداریم و دوست داریم در بازدیدهای بعدی وضعیت های بازدید اول را نبینیم."


وي از برخي سازمان ها و ادارات متوقع بود:" انتظار من از شهرداری، دامپزشکی، بهداشت و محیط زیست این است که مشکلات را بررسی کنند و اقدامات مفيدي انجام دهند."


جلسه ادامه يافت.حالا نوبت راشدی-امام جمعه چالوس- بود که به حرکت جالب فرماندار اشاره کند:" ما هم علاقه مندیم که کارهای این چنینی باید انجام شود و چه خوب است که تغییراتی در رفع مشکلات باشد و کارها اصولی تری انجام گیرد."

وي اين را هم گفت که:" ما بايد در جامعه اسلامی با اقدامات ارزنده مان مردم را نسبت به نظام خوشبین و دلگرم کنیم و هر اقدامی که باعث خشنودی مردم شود کار خوبی است و هر کاری که دلسردی مردم را به همراه بیاورد زشت و ناپسند است و اگر کارگزار یا مسوول این دلسردی را ایجاد کند زشت تر است."

امام جمعه چالوس ضمن تاييد بازديدهاي سرزده فرماندار،تصريح کرد:"بازدیدهای این چنینی را خوب می دانم، به نظر بنده نظارت و کنترل باشد، تشویق و توبیخ هم باشد، امروز انتظار مردم چالوس استمرار این کارهاست و از خبرنگاران می خواهیم که در انعکاس این اقدامات تلاش کنند تا مردم مطلع و امیدوار شوند."


جلسه ادامه داشت؛رییس محیط زیست، معاون و یکی از کارشناسان شبکه  بهداشت و درمان، رییس شورای اسلامی شهر و رییس شبکه دامپزشکی هم حرف زدند و توضيح دادند.

آفتاب دميده بود وساعاتي از روز گذشته بود که فرماندار دست از سر مسئولان و خبرنگاران برداشت و به دفترش رفت.بقيه هم همين طور.