چهارشنبه 3 شهريور 1389-10:59

دستی را که نمی شود بُرید، باید بوسید ؟!

...عجیب اینکه زور مداران نیز فریب خورده اند و  دست بوسی و به پا افتادن ها را نشانه ی وفاداری گرفته و به آن دل خوش کرده اند، غافل از اینکه هر دست بوسی ای نشانه ی اطاعت پذیری نیست.(يادداشتي ازشیخ عبدالله شاهینی- گرگان )


مثل ها،حکایت ها و تکّه جمله های رایج بین مردم، گاه دنیا حرف پشت سر خود دارند و حاکی از فرهنگ ، فکر و خصلت هائی پنهان و آشکار در جامعه هستند.

نمونه اش، همین جمله ای که می گوید؛" دستی را که نمی شود بُرید، باید بوسید." 

این،کدام دست است، که گفته شده، اگر نشود آن را بُرید، باید بوسیدش ؟!....دست زور ؟....بله ...دست زور !!...در مواجهه ی با زورگوئی فرادستان، بُریدن و یا بوسیدن دست آنان دو راه پیش رو است که ایرانی همیشه ی تاریخ خود را مُلزم دانسته یکی از آن دو را برگزیند، بی آنکه اندیشه کند که آیا راه سومی هم هست یا خیر ....شاید راه سومی هم یافت شود، بی آنکه نیاز به خشونت و قهر انقلابی و دست و پا بُریدن و گردن زدن باشد و یا بی آنکه دست و پا بوسی و قربان صدقه رفتن و زنده باد و مرده باد گفتن، ضرورتی یابد.

راه سومی که در آن نه برده و بنده باشد و به پای خدایان زمینی افتد و یا رگ گردم متورّم و شمشیر به دست، داد و فریاد راه اندازد و خشونت ورزد !

متاسفانه ایرانی در مواجهه با زور به افراط و تفریط می رود، اگر برایش امکان داشت، دست زورگو را می بُرّد و خشونت می ورزد و الّا می بوسد و کُرنش می کند، هر چند آنگاه که می بوسیده در دل می گفت ...."دست بالا دست زیاد است" !...این خصلت ما ایرانی هاست.

عجیب اینکه این زور مداران نیز فریب خورده اند و  دست بوسی و به پا افتادن ها را نشانه ی وفاداری گرفته و به آن دل خوش کرده اند، غافل از اینکه هر دست بوسی ای نشانه ی اطاعت پذیری نیست.

بله،  زور و جبر هر چند "اطاعت ریاکارانه" را جلب می کند و دیگران را مُطیع می سازد اما هیچگاه" وفاداری" نساخته است.

بزنگاه غفلت زورمداران همین جاست، که کُرنش و قدخم کردن زیردستان را نشانه ی دل دادگی آنان گرفته اند، بی توجه به اینکه قلب و دل آدمیان را نمی شود با زور و جبر تسخیر کرد البته که می شود زبان آنان را به هر سمتی که خود خواست گرداند اما در همان هنگام نیز اگر چیزی خوش آیند زورمداران به زبان آورند در دل لعن و نفرین می کنند و شاید هم خود را برای بریدن همان دستی که اکنون می بوسند، آماده می کنند!

انسان ها موجودات عجیبی اند، چون می دانند زور، گذرا، بی ثبات و مُوقّتی است و روزی دورانش به سر می رسد، آنچنان که گوئی" نبوده" و هیچ اثری از آن زورمداران باقی نمی ماند، از این رو غالب مردم در برابر زور، مقاومت و واکنش سخت از خود نشان نمی دهند گوشه ای نشسته و نظاره می کنند تا این روز هم بگذرد !!

غالب مردم حال و حوصله ایستادگی را ندارند و قدرت تحمل هزینه های مقاومت را در خود نمی بینند و چه عجیب است که تلاش می کنند، زور را به خدمت خویش نیز بگیرند!

دسته ای از مردم که صاحب مُکنت و ثروت اند به این استدلال که اگر زور را نشد ،داشته باشیم، خریدنی که هست!لذا با پول و ثروت خود زور را می خرند و به خدمت خود می گیرند.

حالا که خود نمی توانند صاحب زور شوند، بهترین راه را در این می بینند که زور را با خریدن به خدمت خود گیرند!

دسته هائی دیگر از مردم که نه زوری دارند و نه از ثروت بهرمند، آنان با تظّلم خواهی به درگاه زور و عریضه نویسی و عرض حال بردن  مخلصم و چاکرم گویان و اگر هم لازم شد به دست و پا افتادن مقابل زور، رحمت و شفقت زور را متوجّه خود سازند و به این طریق مشکلات سفره خود را حل کنند و نانی در آن گذارند!

زورمداران نیز از همین جا که خود را دست یافته به هدف می بینند ...بله ...درست از همین جا خدعه و  فریب زیردستان را خورده اند و خود متوجه نیستند.

آنان گمان دارند که با زور و جبر توانسته اند جامعه ای را همراه خود کنند و با سکوت و آرامش بر آنان حکم رانند، غافل از اینکه در نهان شهر خبر هائی است که گاه به گاه جمله هائی مثل"  دست بالا دست زیاد است"و یا " دستی را که نمی شود برید،باید بوسید"  نشانه هائی از درون را آشکار می کند.