جمعه 23 مهر 1389-1:13

شب لبخند و خاطره

 گردهمايي دانش آموزان دبيرستان ملي دانش بابل،عصر پنج شنبه در فضايي آکنده از لبخند و ياد و خاطره برگزار شد.(حاشيه نگاري مازندنومه از مراسم تجليل از معلمان دبيرستان دانش بابل )


به گزارش مازندنومه،در اين مراسم مدير وقت،برخي معلمان و دانش آموزان دبيرستان دانش بابل که بين سال هاي 1345 تا 1354 فعاليت آموزشي داشت،گرد هم آمده بودند تا پس از چندين سال تجديد خاطره و ديداري داشته باشند.مراسم در تالار اجتماعات دانشگاه علوم وفنون مازندران،بدون حضور هيچ مسئولي برگزار شد.حاشيه نگاري مازندنومه را از اين مراسم به يادماندني بخوانيد.

*برنامه با 30 دقيقه تاخير و از ساعت 18:35 با تلاوت قرآن کريم شروع شد.قبل از شروع مراسم صحنه ديده بوسي ها و شوخي هاي هم شاگردي ها با يکديگر تماشايي بود.

*به هر مهمان اتيکتي داده شد که روي لباسش نصب کند تا حاضران بتوانند راحت تر همديگر را بشناسند.برخي هم کلاسي ها  که اسامي همديگر را فراموش کرده بودند وگرد پيري هم بر چهره شان نشسته بود،از روي همين اتيکت يکديگر را مي شناختند.

*مکان برگزاري گردهمايي طبقه سوم دانشگاه بود،در پاگرد هر طبقه براي کمک به حاضران در پيدا کردن سالن نوشته هايي به زبان مازندراني وبا عناويني چون "شمه خسه تن دور"،"شمه خسه لينگ دور"،"خدا قوت"و...نصب شده بود.

*علاوه بر کارت شناسايي و يک شاخه گل رز،به مهمانان فرمي داده شده بود تا نظرشان را درباره اين مراسم بنويسند.تمام همکلاسي ها خواستار تداوم اين برنامه در سال هاي آتي شده بودند و پيشنهاد کردند هيئت مديره اي تشکيل شود تا کارها را پيش ببرد.


*برخي شاگردان دبيرستان دانش از مشهد،اصفهان وتهران آمده بودند.مهمانان وخبرنگاراني نيز از شهرهاي اطراف بابل در گردهمايي حضور داشتند.

*مجري برنامه هرمز شجاعي مهر-گوينده ومجري قديمي و معروف راديو وتلويزيون و يکي از شاگردان دبيرستان دانش بابل- بود که در مقدمه سخنانش اعلام کرد:همه کارهايم را تعطيل کردم تا امروز در اين جمع حضور پيدا کنم و هم شاگري هايم را ملاقات کنم.وي گفت:27 سال است که در راديو وتلويزيون برنامه اجرا مي کنم اما احساسي را که در اين جمع دارم در هيچ اجرايي تجربه نکرده ام.

*شجاعي مهر سخنانش را با شعر شروع کرد که در مطلع آن آمده بود:

خواب ديدم مهرباني بازگشت/روزهاي ارغواني بازگشت
خواب ديدم عشق نازل مي شود/آن چنان که پاي در گل مي شود

*در ابتداي مراسم،به پيشنهاد شجاعي مهر-مجري برنامه- حاضران ايستادند و چند دقيقه براي مهندس اسماعيل قاسمي-مدير وقت دبيرستان دانش-کف زدند.

*سخنران اول گردهمايي دکتر سيف الرضا شهابي،يکي از بانيان برنامه بود.وي بيان داشت فکر اجراي اين گردهمايي حدود 3 سال پيش به ذهنم رسيد و قصدمان اين بود که دانش آموزان 35 تا 54 سال پيش که اکنون دهه هاي پنجم وششم عمرشان را مي گذرانند،کنار هم جمع کنيم.

*دکتر شهابي گفت:ما مثل تسبيحي بوديم که سال ها پيش پاره شد و هرکدام از دانه ها در جايي افتادند و امروز تعدادي از دانه هاي اين تسبيح کنار هم قرار گرفته اند.وي اظهار داشت: براي پيدا کردن برخي از دوستان هفته ها تلاش کرديم و حتي از طريق سرچ در گوگل و همين طور جست وجو در مراکز مختلف و پي گيري هاي تلفني توانستيم شماره تلفن ونشاني حدود 200 نفر را بيابيم.

*دکتر شهابي تصريح کرد:اين برنامه به دور از هرگونه گرايش سياسي،فکري،عقيدتي وجناحي برگزار شده و براي دور شدن از هرگونه شائبه اي هيچ مسئولي را دعوت نکرديم تا دانشي کنار دانشي باشد.وي گفت:به ما گفتند بعضيِ از همکلاسي ها معتاد شده اند،ما آن ها را نيز دعوت کرديم تا در جمع ما باشند وشايد بودن در کنار ما بر روحيه آن ها تاثير مثبت بگذارد.

*وسط برنامه هرمز شجاعي مهر به خطاب به حاضران گفت:"دانش آموزاني که کارت گرفته اند،آن را به سينه شان بچسبانند!"دانش آموز خواندن حاضران در گردهمايي که هر کدام دور بر 60 سال و حتي بيشتر سن داشتند و پدربزرگ خانواده محسوب مي شوند،باعث خنده برخي از مهمانان شد.

*اسماعيل قاسمي-مدير دبيرستان دانش بابل-سخنران دوم برنامه بود که با صدايي لرزان وبغض آلود به ايراد سخن پرداخت.وي که شديدا" تحت تاثير فضاي احساسي سالن قرار گرفته بود،در ميانه صحبت هايش بارها بغض کرد و چندين بار مورد تشويق شاگردانش قرار گرفت.وي گفت: امشب يکي از شيرين ترين شب هاي زندگيم است و من نمي دانم چه دارم مي گويم.

*قاسمي گفت: خوشحالم وافتخار مي کنم که شاگردان مدرسه دانش اکنون براي خودشان استاد دانشگاه ومحقق و متخصص و هنرمند و مهندس و پزشک وفردي موفق شده اند.وي در جايي از سخنانش به خاطر اين که سر مسايلي چون انجان ندادن تکليف درسي به برخي دانش آموزان تذکر داده و يا آن ها را تنبيه کرده،عذرخواهي کرد که اين جمله او با لبخند شاگردانش مواجه شد.

*قاسمي ضمن بيان تاريخچه اي چگونگي تاسيس دبيرستان ملي دانش بابل،از شاگردانش خواست تا از اين فرصت در کنار هم بودن براي توسعه بابل استفاده کنند.

*بعد از سخنان مدير وقت دبيرستان دانش، هرمز شجاعي مهر با خواندن بيت"روح پدرم شاد که مي گفت به استاد/فرزند مرا هيچ نياموز به جز عشق" از چند نفر از هم مدرسه هايش دعوت کرد تا روي سن بيايند و خاطره اي تعريف کنند.

*يکي از کساني که براي تعريف خاطره آمده بود، روايتي را به زبان عربي بيان کرد و سپس از معلم عربي دبيرستان دانش که در رديف اول نشسته بود،پرسيد:"آقاي صبوري،آيا جمله عربي را درست خواندم؟!"اين پرسش، باعث خنده بلند حاضران شد.

*يکي از شاگردان که براي خاطره گويي به جايگاه آمده بود،گفت:"من يکي از تنبل ترين شاگردان دبيرستان دانش بودم و به اين تنبلي هم افتخار مي کنم." اين جمله وي باعث خنده طولاني حاضران شد.وي گفت:من به خاطر تنبلي از دبيرستان اخراج شدم وبه سراغ کارهاي اقتصادي رفتم،اما سال  77 وارد دانشگاه اهواز شدم و الان هم در ستاد مرکزي گمرک ايران کار مي کنم.

*پس از نقل خاطره يکي از شاگردان از تقلب در درس زبان،شجاعي مهر هم خاطره اي تعريف کرد که نقل آن خالي از لطف نيست.وي گفت:نزديک مدرسه ما سينمايي وجود داشت و من گاهي از مدرسه درمي رفتم تا فيلم تماشا کنم.روزي معاون مدرسه از من و دوستم خواست که پدرمان را به مدرسه بياوريم تا پيرامون فرارمان از کلاس و رفتن به سينما با آن ها صحبت کند.پدرم آمد و وقتي ماجرا را فهميد،در منزل کتکم زد.دوستم وقتي فهميد پدرم مرا تنبيه کرده،،شاگرد مغازه شان را آورد و گفت:اين پدرم است.او مي خواست اين جوري جلوي کتک خوردنش را بگيرد.شاگرد مغازه دوست مان وقتي ماجرا را فهميد همان جا در دفتر مدرسه،سيلي محکمي به گوش او زد!من حداقل در منزل کتک خوردم اما دوستم که مي خواست زرنگي به خرج دهد وکتک نخورد، در همان مدرسه تنبيه شد!نقل اين خاطره از سوي مجري مراسم تا دقايقي باعث خنده دسته جمعي مهمانان شده بود.

*گروه موسيقي بيداد که دانشجويان دانشگاه علوم و فنون بابل بودند،قطعاتي را از موسيقي سنتي ايراني و نيز چند قطعه باکلام مازندراني را اجرا کردند.

*پايان بخش مراسم نيز اهداي لوح قدرداني،دو جلد کتاب وسکه ربع بهار آزادي به مدير،معلمان و برخي حاضران بود.دکتر احمداحمدپور-رييس دانشگاه مازندران و شاگرد دبيرستان دانش بابل-تنها مسئولي بود که در جلسه حضور داشت و براي دادن هدايا به جايگاه فراخوانده شد.


*دو نفر از معلم ها که توانايي بالا رفتن از سن را نداشتند وبيمار بودند،سر صندلي شان نشستند واهدا کنندگان جوايز به سوي آن ها آمدند وهداياي شان را در پايين جايگاه تقديم آن ها کردند.

*قبل از اهداي جوايز،مجري برنامه نام تمامي معلمان درگذشته دبيرستان دانش را خواند و سپس مهمانان ايستادند ويک دقيقه سکوت کرده،فاتحه اي را براي همشاگردي ها و معلمان فوت شده قرائت کردند.

*شجاعي مهر که برنامه را با شعر شروع کرده بود،با شعري ديگر به پايان برد:

من چه در پاي تو ريزم که پسند تو بود/سر و جان را نتوان گفت که مقداري هست

*در حاشيه گردهمايي دکتر احمد احمدپور-رييس دانشگاه مازندران- ضمن تشکر از مازندنومه به خاطر پوشش خبري فعاليت هاي دانشگاه از تغيير وتحولات اساسي در دانشگاه مازندران خبر داد و اعلام کرد که دانشگاه در زمينه هاي مختلف علمي و آموزشي وتوسعه اي روند صعودي به خود گرفته است.

*عليرضا شهيري طبرستاني در حاشيه مراسم درباره وضعيت اتهامي اش در دادگاه انقلاب بابل به مازندنومه گفت:هر که خربزه بخورد،پاي لرزش هم مي نشيند!رييس ستاد مهندس موسوي در بابل گفت:منتظر صدور حکم دادگاه است و بيشتر از خودش نگران چند جواني است که با او در دادگاه محاکمه شده اند.

*هرمز شجاعي مهر به مازندنومه گفت:5 سال پيش از صدا وسيما بازنشسته شدم و اکنون تمام وقتم در مجله خانواده سبز مي گذرد.وي که صاحب امتياز اين مجله پرتيراژ است به ما گفت:اداره کردن مجله خانواده سبز بسيار زمان مي برد و فرصت کمي براي کارهاي ديگر دارم.

*مهمانان با چاي وکيک ونسکافه وميوه پذيرايي شدند.هزينه اين مراسم را چندنفر از بانيان به صورت مشترک پرداخت کرده بوند.