پنجشنبه 9 دی 1389-23:6

نيما گري هاي نسل جديد

... اشعاري كه بعد از نيما در قالب سبك هاي نو منتشر شد،بي گمان تحت تاثير نو آوري هاي خلاقانه و جسارت هاي اين فرزند كوهستان هاي مازندران قرار داشته و حتي امروز نيز از آن گريزي نيست.(يادداشتي از احسان مهديان،شاعر ساروي،به بهانه برگزاري همايش تا صبحدمان...)

 


شعر را از هر نقطه كه آغاز كنيم لاجرم به نيما خواهيم رسيد،يعني نيما ضرورت و تداوم جرياني ادبي و فرهنگي است كه شعر ما آن را پذيرفت و در يك پروسه قابل تحليل سبك ها و گونه هاي مختلفي را زايش كرد كه نه تنها بر تفكر شاعران نو پرداز و خلاق امروز موثر افتاد، آثار شاعران نوقدمايي را نيز دستخوش تحولي مشهود در زبان و فرم و زيبايي شناختي کرد.

 اگرچه عبور از نيما غير ممكن نيست و اگر چه گذشتن از وضعيت نيما اقدام غير قابل باوري نيست اما همه آنچه در تحولات بعد از نيما رخ مي دهد در بستر نظريه هاي نو انديشانه و تحول خواهانه نيمايي است و نسل جديد علي رغم اينكه احتمالا مدعي عبور از نيما باشد باز هم نيمايي گري هايي به سبك و سياق خود را دارد . تاكيد مي كنم نيمايي گري هايي با سبك و سياق خود !

 بي گمان نيمايي گري تابع شرايط زباني و مناسبات زماني و مكاني است . به طور كلي نيما در شرايطي كه سويه هاي صنعتي شدن در منطقه تيز تر شده و تمدن تنها از زاويه كارخانجات و صنعت و سرمايه قابل سنجه بود ريخت شناسي تازه اي از شعر را ؛ از دل كوهستان هاي يوش طرح نمود و شعر را در وضعيتي جديد و جهشي به ديد همگان قرار داد و همين است كه خود او گفت : غربال به دستان از پشت سر مي آيند .

 اشعاري كه بعد از نيما ( مقصود بعد از طرح نظريات نيما است ) در قالب سبك هاي نو منتشر شدند، بي گمان تحت تاثير نو آوري هاي خلاقانه و جسارت هاي اين فرزند كوهستان هاي مازندران قرار داشته و حتي امروز نيز از آن گريزي نيست .

 به جرات مي گويم اعلاميه "من ديگر شاعر نيمايي نيستم" خود تحت تاثير آموزه هاي نيما يوشيج است ! و همچنين راه كارهاي موسوم به " پسا نيمايي " نيز در بستر انتظار نيما از نسل هاي بعد از خود قابل تعريف است و دقيقا به همين مناسبت ما اجازه نداريم نيما را تقليل داده و در حد و اندازه هاي خود درآورده و از او ياد كنيم و يا او را در زمان هاي گذشته جا بگذاريم !

بديهي است ادبيات معاصر اين اجازه را به مدعيان نداد كه از نيما يوشيج شاعري تخليه شده و كوچك در حد و اندازه هاي محدود به زبان و گويش و زمان و مكان معرفي کنند كه حتي در طي اين چند دهه قدرت قد كشيدن نداشت !

 در حالي كه نيما شاعري با پتانسيل هاي بين المللي است-اگر چه نوستالژي خاصي به سرزمين مادري داشته و تلاش كرده است تا اصطلاحات و واژگان تبري را به منظور كشف ظرفيت هاي تازه به شعر فارسي ملحق نمايد و يا اينكه نوعي اوزان جديد را به شعر ما الحاق نمود كه به وزن نيمايي شهرت يافته است و در واقع راه را به همه قوميت هاي منطقه اي و همه باورهاي خرد و كلان نشان داد تا اهميت نگاه بومي و زيست بوم ها را امروز از زبان انديشمندان معاصر نيز بشنويم و از قلم آنها نيز بخوانيم- اما نيما در هيچكدام از اين اتفاقات خلاصه و محدود نمي شود .

در شعر و انديشه نيمايي جزء نگري بر هر نگاه كلان بي زمان و مكان برتري يافت تا بر ظرفيت معناي واژگان بيفزايد و مهم تر اينكه سرعت تغييرات در فرايند شعرهاي بعد از نيما به اندازه ايست كه امروزه گونه هاي شعري موجود را بنا به فرصت هاي تكنيكي و ظرفيت هاي پيشنهاد شده نام گذاري كرده اند .

 در حالي كه دوران پيشا نيمايي بيش از يك قرن بين هر اتفاق و رويداد ادبي فاصله بود دنياي مجازي و شعر در بستر اينترنت نيز از اين قاعده مستثنا نيست و اين فرايند را شامل مي شود كه نيمايي گري هايي به سبك و سياق مجازي در آن ديده مي شود، حتي " ريز موضوعات " در " شعر ارتعاش " يا فرايند ارتباط در " شعر ديجيتال " و ... را در بستر نيمايي گري هاي نسل جديد مي توان قابل تعريف دانست !

تحول در طول و عرض شعر از مقطع نيمايي تا به امروز با نيمايي گري هايي آميخته است كه بي گمان خوانش نسل جديد ما از نيما و شعر نيمايي است اگر چه ممكن است نقدهايي نيز بر آن وارد باشد.

ايميل نويسنده: (hojum1@yahoo.com)