چهارشنبه 25 اسفند 1389-16:44

يك نفر گم شده، براي پيدا كردنش دعا كنيد

...عيد نزديك است پيدا شو!! برگرد به خانه دلت، چرتكه بياور، خيلي ها منتظرند؛ جنوب شهري ها، پابرهنه ها، مستضعفان، آناني كه پارتي ندارند، آناني كه حقي از آنان اجحاف شده... (يادداشتي از راحله حاجيان،روزنامه نگار-ساري)


اهل نماز و روزه بود،گاهي تسيبح به دست آرام و استوار گام برمي داشت. اهالي جنوب شهر او را خوب مي شناختند. راه كه مي رفت از اينكه پاي بر زمين خدا مي گذاشت شكر گزار بود.

كم مي خنديد و زياد فكر مي كرد.مي گفت رعد وبرق، آفتاب وباران، شب و روز و اين همه نعمت ها ازخداست، از اوئيم و به سوي او برمي گرديم.

از نشانه هاي ديگر او اين بود كه سر سفره اي كه دو نوع غذا بود نمي نشست و اگر روزي برسر سفره اي رنگين مي نشست عذاب وجدان پيدا مي كرد. از حيف وميل بيت المال دوري مي جست و بر سر خوان دولت نمي نشست و ميل نمي كرد.

صداقت در گفتارش موج مي زد. پيوسته ذكر مي گفت و نصيحت مي كرد. گويي همين ديروز بود؛همه را دور خود جمع مي كرد، صميمانه سخن مي گفت كه هيچ مديري نمي تواند جداي از مردم زندگي كند.

 چقدر با اشك ما دمساز مي شد و با گريه مستمندي بر افروخته مي شد. وقتي نان بيات را با چاي شيرين مي خورد آن چنان با اشتها مي خورد كه مي گفتم اين طور تناول مي كني انگار بهترين غذا را مي خوري ميل به چاي قند پهلو با نان...در وجود همه ما زنده مي شد.

 حتي براي له شدن مورچه اي زير پا اندوهگين مي شد. او مي گفت بايد حق مظلوم ستانده شود دارا و ندار مثل هم زندگي كنند. فقر ريشه كن شود. او به امام و رهبر عشق مي ورزيد. وقتي باهم قسمتي از سخنراني امام را مرور مي كردیم كه امام راحل(ره)پس از پذيرش قطعنامه فرمود: هنوز جنگ تمام نشده است، جنگ بين فقر و غنا آغاز شده؛سر در جيب تفكر فرو برده و اندوه در چهره اش پديدار مي شد.

اما او مدتي است گمشده! با اين همه نشانه هاي مستقيم آيا پيدا مي شود؟ نشاني او را كه يافتيد كمكش كنيد تا پيدا شود و خودش را بيابد.

 او 30 سالگي انقلاب را طي كرده وبيش از 30 بهار از عمرش گذشته است، كمكش كنيد تا گذشته اش را بيابد.

 بگو فقير و غني هنوز فاصله هاي شان كم نشده است، تبعيض هنوز رفع نشده است و بي عدالتي ريشه كن نشده است، هنوز پدراني در انتظارپيراهن يوسف اند.

 بگو فرزندان گمنام جانبازان اعصاب و روان با مشكلات پدران شان دست وپنجه نرم مي كنند و فرزندان شهيد در انتظار حل مشكلات شان هستند.

 وقتي او را يافتيد به يادش بياوريد كه روزي بر مناره شهر سرود توحيد و الله اكبر سر مي داد و مي گفت خدا بزرگ است"اياك نعبد واياك نستعين"، اما اكنون نمي دانم كجاست!

 كجا گم شده است كه پيدا نمي شود!؟ با پاي پياده رفته است يا سواره؟! هم اكنون پاي خوان چند غذا نشسته است،نگرانم...

 نمي دانم اجاره خانه اش را داده است؟ همسر و فرزندش از عهده مخارج سنگين زندگي بر مي آيند؟ قسط هاي معوقه بانكي اش را پرداخت كرده است؟ شهريه دانشگاه اش را چطور؟ فيش هاي آب، برق، گاز و تلفنش بر زمين نمانده است؟ نكند برايش اخطاريه بيايد و تلفن خانه اش قطع شود و صاحبخانه عذرش را بخواهد!

عيد نزديك است پيدا شو! برگرد به خانه دلت، چرتكه بياور، خيلي ها منتظرند؛ جنوب شهري ها، پابرهنه ها، مستضعفان، آناني كه پارتي ندارند، آناني كه حقي از آنان اجحاف شده... همه منتظرند تا بيايي و پيدا شوي، چرتكه بياور برادر عيد ديگري در راه است و تو نيامدي، شما را به خدا اگر پيدايش كرديد بگوييد برگردد به خانه دلش، كمكش كنيد، او مدتي است گم شده است.خدا كند پيدايش شود، اگر چنين نشد نشانه هاي ديگري از او خواهم داد.