يکشنبه 14 فروردين 1390-12:51

درباره پایتخت صادقانه داوری کنیم

...من نیزمثل بعضی ازدوستان فکرمی کنم این تهرانی ها هستند که باید ازسیروس مقدم طلبکارباشند نه ما.چگونه می توان بی آلایشی وصمیمیت یک خانواده ، احترام به بزرگ ترها ، مشورت درکارها ، کمک به یکدیگر، باغیرت بودن و...را توهین به فرهنگ یک منطقه به شمار آورد؟(يادداشتي از سيدمحمد هاشمي،شاعر و نويسنده ساروي،مقيم گرگان)


بالاخره مجموعه تلویزیونی " پایتخت " به پایان رسید. مجموعه ای که درتعطیلات نوروزازشبکه ی اول سیما پخش می شد و اعتراض وسر و صدای زیادی درمحافل و رسانه های مازندران به راه انداخت.

 این فیلم شرح مهاجرت خانواده ی نقی محمودی ازعلی آباد به تهران واتفاقاتی است که برای آن ها درآن جا می افتد.

 مردم و رسانه های مازندران معتقدند که کارگردان و نویسنده فیلم نامه به لهجه و فرهنگ اصیل استان توهین کرده اند. به همین دلیل درایام تعطیلات با اعتراض شدید ، خواستارقطع پخش این مجموعه شده بودند.

من زیاد بیننده ی فیلم ها وسریال های تلویزیون نیستم ؛ اما وقتی در دید و بازدیدهای نوروزی ازچند نفردرباره ی این فیلم وتوهین به مازندران شنیدم ، مشتاق شدم آن را ببینم.

 ازقسمت چهارم ، این مجموعه را دیده ام وتقریبا همه ی اعتراض ها وگلایه های مسوولان وشهروندان استان را درفضای مجازی خوانده ام.

من نه منتقد سینما هستم ونه از تکنیک های فیلم سردرمی آورم. فقط قصد دارم با مروری برگوشه هایی ازاین فیلم نشان دهم آیا به فرهنگ ولهجه ی ما توهین شده یا نه.

 درهیچ فیلمی نمی توان یک هنرپیشه و رفتارهایش را نماد یک ملت یا مردم یک منطقه دانست. اگر در یک فیلم ، یک آذربایجانی یا کرمانی ، دزد یا معتاد باشد ، آیا می توان گفت همه ی آذری ها یا کرمانی ها دزد ومعتادند ؟ پس نمی توان نقی و پنجعلی را نماینده ی مردم مازندران به شمارآورد.

نقي حتي نماينده گچکارها و ارسطو نماينده راننده کاميون هاي مازندران هم نيست؛چه برسد به نماينده قوم تبري.آن ها تنها يک کاراکتر تلويزيوني بودند و نماينده خودشان.

 اگراعتراض کنند گان ، این اصل را نمی پذیرند ، پس چند نمونه می آورم تا ببینیم به فرض بی اعتقادی به این اصل ، آیا به مازندرانی ها توهین شده یا به پایتخت نشین ها.

داماد شهشهانی چک شصت میلیونی نقی را دزدید نقی بعد ازتحویل خانه و تعمیرآن ، دربرخورد با مامورشهرداری متوجه می شود که خانواده ی شهشهانی دریک کلاهبرداری آشکار، خانه ای را که درمحدوده ی طرح تعریض اتوبان قراردارد ، به او تحویل داده اند.

 راننده ی زانتیا به علت بی اعتمادی به نقی ، بعد ازتصادف ، سوییج کامیون را ازآن ها گرفت وخانواده اش را آواره ی خیابان ها کرد .

پلیس برای دستگیری سردسته ی یک باند ، بدون اجازه ی ازکامیون استفاده کرد وبارها برسرخانواده ی نقی فریاد کشید.

 ارسطو برای درامان ماندن ازباران شدید ، جلوی دریک خانه ایستاد و صاحب خانه با فریاد از اوخواست آن جا نایستد .

 بعد ازسوختن شناسنامه و سند ازدواج صمد ، هما در برابر اصرار ارسطو برای پنهان کاری گفت هیچ وقت حاضرنیست دروغ بگوید .

خانواده ی نقی باهم صمیمی اند وعاشقانه به هم احترام می گذارند و با کوچک ترین بیماری پنجعلی به گریه می افتند .

 آیا واقعا این نمونه ها توهین به فرهنگ مازندرانی هاست یا فرهنگ پایتخت نشین ها ؟

 من نیزمثل بعضی ازدوستان فکرمی کنم این تهرانی ها هستند که باید ازسیروس مقدم طلبکارباشند نه ما.

چگونه می توان بی آلایشی وصمیمیت یک خانواده ، احترام به بزرگ ترها ، مشورت درکارها ، کمک به یکدیگر، باغیرت بودن و...را توهین به فرهنگ یک منطقه به شمار آورد؟

فقط می ماند لهجه ی بازیگران فیلم. به نظر من دراطراف خود، آدم های زیادی را می توان دید که مثل نقی وارسطو حرف می زنند.

 باید گفت نقی دربیان لهجه ی مازندرانی بسیارموفق بوده است. اما آن چه گلایه واعتراض مازندرانی ها را دامن زده لهجه ی پنجعلی ست.

 مسلما اگرنقش پنجعلی را کسی برعهده می گرفت که به گویش مازندرانی تسلط داشت ، این اعتراض ها پیش نمی آمد.

چیزی که کارگردان وتهیه کننده ، قبل ازساخت فیلم باید به آن توجه می کردند. به عقیده ی من لهجه ی پنجعلی را باید به خاطرتسلط نداشتن اوبه گویش مازندرانی دانست نه توهین به فرهنگ وزبان ما.(هر چند پيرمرد سريال دچار اختلال حواس بود و برخي جمله ها و حرکاتش از بيماريش نشات مي گرفت)

 لازم می دانم دو نکته را با اعتراض کنندگان درمیان بگذارم. فرهنگ وآداب و رسوم مازندران درصدا وسیمای مرکزاستان چه جایگاهی دارد ؟

 وقتی درمیان مردم وسازمان ها و موسسات دولتی و غیردولتی استان ، نقش فرهنگ و زبان محلی کم رنگ است ، آیا انتظارداریم استان های دیگربه فرهنگ ما احترام بگذارند ؟

بیایید صادقانه داوری کنیم . آیا پایتخت به فرهنگ ما توهین کرده یا مجموعه ی سوزگلام وبرنامه های دیگرسیمای مازندران ؟

 آیا نقی وارسطو ساده لوح ترند یا نوروز؟ چرا دربرابربرنامه های محلی استان سکوت می کنید و فریادتان دربرابرپایتخت بلند است ؟

چند درصد از شما به آداب ورسوم اصیل مازندران احترام می گذارید ؟ چند درصد ازشما گویش محلی را به بچه های خود یاد می دهید ؟

 درنظراتی که درباره ی مقاله ها ونقدهای مجموعه ی پایتخت درسایت های استان خوانده ام ، متاسفانه به جای نقد واقع بینانه ، راه توهین به پایتخت نشین ها را برگزیده اند.

باید ازافراط وتفریط پرهیزکرد. پایتخت ضعف هایی دارد وکسی منکرآن نیست. لازم است منتقدان سینما به نقد آن بنشینند و ضعف ها وقوت های آن را نشان دهند.

 بسیاری ازاعتراض ها از روی عصبانیت بوده است نه از روی عقل ومنطق. ساخت این فیلم توسط سیروس مقدم چه ارتباطی به تهرانی ها دارد ؟ آیا درست است تهرانی ها را مهمانان ناسپاس بخوانیم وبگوییم آن ها درتابستان ازکوه و جنگل ودریای ما لذت می برند وحالا با ساختن این فیلم به ما توهین می کنند ؟

 این چه حرفی ست که می گوییم دیگر نباید تهرانی ها را به جنگل و دریا راه داد ؟ چرا درنظرات خود بدترین فحش ها وناسزاها را به تهرانی ها گفته ایم ؟

چرا به آن هایی که اعتقاد دارند این فیلم توهین به ما نیست ، چاپلوس وکاسه لیس می گوییم ؟

ما که ادعای حمایت ازفرهنگ داریم ، آیا این ناسزاها با فرهنگ اصیل ما هم خوانی دارد ؟ من بسیار خوشحالم که عده ای درمازندران دل شان برای فرهنگ و زبان بومی می تپد وبا دیدن یک فیلم ، اعتراض خود را با فریاد به گوش صدا وسیما وکارگردان فیلم می رسانند؛اما آرزودارم آن ها درعمل نیزاشتیاق خود را به شکوفایی فرهنگ بومی نشان دهند.