شنبه 27 فروردين 1390-12:54

راه را اشتباه نرویم

...مگر فرودگاه دشت ناز نیاز مرکز استان و شهرهای اطراف را برآورده نمی سازد و آیا با تفکیک میاندرود ، جمعیتی را از جای دیگری به این نقطه کشانده ایم و آنجا را محاصره کرده اند که مانع دستيابي ساروي ها به فرودگاه مي شود!؟ (يادداشتي از کلثوم فلاحي،خبرنگار-ساري)


درست و نادرست، تصور عام بر این است که مرکز استان باید به گونه ای متفاوت از سایر نقاط استان باشد و برای اثبات این نظر هم معمولا" ساري را با مراکزي چون شیراز، اهواز،مشهد ،تبریز و... مقايسه مي کنند.

 گفته اند که مرکز استان پیشانی و ویترین استان است و به سبب ارائه خدمات به سایر مردم استان باید از امکانات بالقوه ای برخوردار باشد.

باز هم گفته اند ساری از این امکانات در اندازه ای که خدمات ارائه می دهد برخوردار نیست و شاید هم بخشي از این تصورات و گفته ها درست باشد و مرکز استان ما ، مانند آن فرد روستایی است که علی رغم زندگی در روستا اما از داشتن گاو و گوسفندی در حیاط و بهره برداری از آن محروم مانده و تنها اسم روستایی بودن را به یدک می کشد.

چندي پيش مياندرود از ساري انتزاع يافت و به شهرستاني مستقل مبدل شد،در اين وضعيت فرودگاه دشت ناز نيز طبيعيست که جزو حريم اين شهرستان تازه تاسيس قرار گرفته است.

اين جا مي توان دوگونه بحث را دنبال کرد:اول بحث بر سر تقسيمات زياد جغرافيايي و سياسي و تشکيل شهرستان ها و شهرها و مناطق جديد و اين که تقسيماتي بدين شکل چه مزايا و معايبي دارد و شکل دوم بحث اين که بنا بر تقسيمات جديد امکانات سابق(که به زعم عده اي در حکم غنايم منطقه تازه تاسيس است) چگونه بايد ارزيابي شود و مورد استفاده قرار گيرد؟

اين نوشته با شق نخست بحث کاري ندارد،هر چند ما تقسيمات بي در و پيکر و کوچک سازي بدون قاعده را نمي پذيريم و غالب اين تقسيمات را سياسي و قومي و حتي حاصل پيگيري هاي شخصي مي پنداريم.هدف نوشتار قسمت دوم مطلب است،يعني همان امکانات برجاي مانده و غنايم!

در روزهاي گذشته برخي به خاطر تفکیک شهرستان میاندرود از مرکز استان و به تبع آن جدا شدن فرودگاه و بخشی دیگر از زیرساخت های ساری و متصل شدن به میاندرود برآشفته شده اند.

ابتدا به عنوان يک اصل بگوييم که مالک حقیقی پروردگار است.

اما در ادامه چند سئوال را مطرح مي کنيم: اگرچه که استقلال میاندرود باعث جدا شدن فرودگاه از ساری شده،اما آیا تغييري در مسير و مسافت ايجاد شده؟

 آیا اهالی میاندرود از استفاده و بهره مندي مردم شهرهای اطراف به ویژه ساری از فرودگاه جلوگیری کرده اند؟

مگر همین فرودگاه نیاز مرکز استان و شهرهای اطراف را برآورده نمی سازد و آیا با تفکیک میاندرود ، جمعیتی را از جای دیگری به این نقطه کشانده ایم و آنجا را محاصره کرده اند که مانع دستيابي ساروي ها به فرودگاه مي شود!؟

اینان همان دوستان و همشهریان دیروز ما هستند و امروز تنها با تابلويي تغيير نام داده اند.با تشکيل اين شهرستان جديد نه زبان ما،نه فرهنگ و خرده فرهنگ هاي ما،نه اعتقادات ما و نه هيچ چيز ديگر تغيير نکرده است.

آیا چنانچه فردا منطقه اي ديگر مثلا" فرح آباد از ساری منفک شود ، موجب گرفتن ساحل از ساری نخواهد شد و مرکز استان از دریا هم بی نصیب نخواهد ماند؟ پس آن وقت بگوييم چرا چند شهرستان استان دريا دارند و مرکز استان ندارد؟

ما موافق اين قضيه هستيم که اگر امکانات منحصر به فردي براي استان در نظر گرفته مي شود،اولويت با ساري باشد،چون مرکزيت دارد(مثلا"قرار است طرح تبديل زباله به انرژي هاي نو فقط در ساري اجرا شود )اما موافق اين قضيه نيستيم که بعد از انتزاع بخشي از بخش ديگر،اهالي منطقه قبلي حق الارث بخواهند و در پي طلب امکانات خاص آن شهرستان و منطقه تازه تاسيس باشند.

همه جاي ايران و مازندران سراي من است،ما به فرودگاه نياز داريم،تا حالا فرودگاه جزو امکانات ساري بود و حال به مياندورد رسيده است،خب برسد،مگر چه تغييري در زندگي ما وبقيه مردم استان ايجاد شده و چه اتفاق نويي افتاده که لب به شکايت و انتقاد باز کرده ايم؟!

اگر بخواهيم با هوپيما پرواز کنيم همان مسير از خانه مان تا فرودگاه را مي پيماييم و اصلا" متوجه نمي شويم که وارد شهرستان جديدي شده ايم،اگر هم احيانا"مسافري وارد فرودگاه دشت ناز شود،او هم متوجه اين تغييرات نمي شود،چون اتفاق خاصي نيفتاده است.

 مازندران در نگاهی کلی ، یک کلان شهر است،بايد اهداف بلند و متعالي را را بدون مرزبندی و جهت گیری های خاص و صرفا" اهداف شخصی ، در نگاهی کلان و برای پیشرفت استان نهادینه کنیم.

ما هم معتقديم مرکز استان به سبب مرکز بودن ، نیازمند خدمات و امکانات بیشتري است (البته صرفا برای پس دادن این خدمات به سایر مردم استان)هر چند قانونی با این بند و عنوان نوشته نشده است.

 اگر ساری مرکز استان است ، بدون منت باید مرکز باشد و معتقديم داشتن امکانات بسیار ویژه اگرچه به خودی خود بد نیست اما معنای عدالت را نمی توان در آن جست. عدالت در نگاه یکسان نهفته است.

صرف نظر از تمام این صحبت ها ، اتحاد ملی و در افقی پایین تر، اتحاد استانی کجا رفته که در حضور پدر ، ادعای ارث و میراث می کنیم؟!

 آیا میاندرود برادر یا خواهر ناتنی ماست که این چنین بر قرار گرفتن فرودگاه در آن منطقه که البته بیشترین خدمت آن به مرکز استان خواهد بود ، موضع گرفته ایم که گویی یعقوب ، تنها یوسف را گرامی داشته؛ حال مانند برادران یوسف ، میاندرود را به چاه انداخته و یا به کیسه ای زر می فروشیم؟

 بی شک زیرساخت های مرکز استان باید با اعتبار ملی ساماندهی شود و این کاستی ها را باید در مسئولان استانی و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی جست و جو کرد،اما کار را به گروکشی و سهم خواهی نکشانيم.

اینجا مازندران است و هر وجب آن بهایی گران دارد، کاستی های مرکز استان را در مرغ همسایه نبینیم.حسادت نورزيم و خوشحال باشيم که همسايه ما امکاناتي دارد که شايد خود ما نداشته باشيم،چرا که در يک جمع بندي، امکانات همان شهر همسايه به کل استان بر مي گردد.

چراغی به وسعت علم ، دانش و منطق در برابر ما روشن است ، راه را اشتباه نرویم.همه جای ایران سرای من است.