چهارشنبه 29 تير 1390-0:58

از مردم کسانی هستند...

...حدود 10 بار شماره گرفتم و پاسخي نشنيدم.با مسئول دفتر عزت الله اکبری هم تماس گرفتم ، او نيز پاسخ نداد. دوباره با آقای نماینده تماس گرفتم. ، این بار هم حدود 10 بار؛او اما تلفن همراهش را خاموش کرد و من می مانم و کلي سوال های بی جواب.(در نقد پاسخگو نبودن يک نماينده مجلس به افکار عمومي؛يادداشتي از کلثوم فلاحي،خبرنگار-ساري)


"طلوع صنعت،غروب بیکاری" عنوان روی جلد یک نشریه است که هیچ گونه مشخصه ای از نویسندگان ، خبرنگاران ، سردبیر ،مدیر مسئول،محل چاپ،نشاني دفتر و ساير موارد مربوط به تهیه ، تولید و توزیع آن در دست نيست اما صفحات نشریه و محتواي آن گویای حضور پررنگ یکی از نمایندگان قائم شهر در پس آن است.

نمي دانم نسخه اي از اين نشريه بدون مجوز را ارشادي ها ملاحظه کرده اند و تذکر قانوني داده اند يا نه،اما ما هرچه چرخيديم تنها یک نشانی پست الکترونیکی ديديم و یک شماره پیامک.

اين مجله گلاسه  و تمام رنگي به نسب صفحه آرايي حرفه اي دارد و روي جلد آن آمده:" ویژه نامه سال جهاد اقتصادی" و  تيتر" قائم شهر به پایتخت صنایع نساجی مازندران تبدیل می شود " به صورت بسیار برجسته در پایین صفحه به چاپ شده است.

اين مجله بي نام ونشان اما نشان دار(!) را که ورق بزنيد، جاي پاي عزت الله اکبري-نماينده مردم قائم شهر-را در بيشتر صفحات آن-حتي در پشت جلد-در قالب گزارش،تيتر و عکس به وضوح مي بينيد. تصویر اکبری 10 بار در این مجله کاملا" رنگي منتشر شده است.

خواننده ناآشنا گمان مي برد واقعا" نساجی سرپاست و همه چيز به دوران اوج و طلايي سابق برگشته است،اما هفته ی قبل بود که حدود 100 نفر از کارگران نساجی جلوی استانداری مازندران تجمع کرده و خواستار دریافت 13 ماه حقوق عقب افتاده شده بودند!

 همین کارگران حدود یک ماه قبل هم دست به تجمع زدند و آن روز هم وعده هايي به آنها داده شد که عملي نشد. 

در تجمع اخیر کارگران در مقابل استانداری ، معاون سیاسی به جمع آن ها آمد و خبر داد که استاندار و نماینده ولی فقیه از نساجی بازدید خواهند کرد، اما کارگران اصرار داشتند در این بازدید هر دو نماینده قائم شهر باید حضور داشته باشند؛آن ها به اکبري ِ تنها اعتماد نداشتند.

 کارگران معترض مي گفتند:علی رغم اینکه 13 ماه حقوق نگرفته اند، اما اين نماینده قائم شهر بيش از صد نفر نیروي سفارشي وارد کارخانه کرده است.

 با وجود اینکه پیش از این بارها با این نماینده تماس تلفني گرفته بودم،پاسخی دریافت نکردم.سه شنبه شب به خاطر پيگيري روند تهيه و پخش و هزينه هاي انتشار اين مجله تبليغاتي،ماجراي صد و اندي نيروي به کار گرفته شده جديد که شايعه شده از وابستگان اين نماينده اند،حقوق و مطالبات معوقه کارگران و وضعيت اکنون نساجي باز هم با اکبری تماس گرفتم.

به خودم گفتم دفعات قبلی که با او تماس گرفتم و پاسخی نشنیدم،شاید به خاطر کم بودند تعداد دفعات تماس بوده و بنابراين،سه شنبه شب آن قدر شماره آقاي نماينده را گرفتم که او تلفن همراه خود را خاموش کرد!

 حدود 10 بار شماره گرفتم و پاسخي نشنيدم.با مسئول دفتر اکبری هم تماس گرفتم، او نيز پاسخ نداد.

 دوباره با آقای نماینده تماس گرفتم. ، این بار هم حدود 10 بار ؛او اما تلفن همراهش را خاموش کرد و من می مانم و کلي سوال های بی جواب.

 اين نخستین بار نیست که از سوی عزت الله اکبری جوابی نشنیده ام و مطمئنا آخرین بار هم نخواهد بود.او هيچگاه به تلفن ما پاسخ نداده است.(اکبري و يوسفيان ملا دو نماينده اي هستند که تاکنون موفق به ارتباط با آن ها نشده ايم،اما ديگر نماينده ها را خيلي راحت پيدا مي کنيم.)

باز هم نشریه را ورق می زنم. پشت همان جلد زیبای صفحه اول مجله ، تصویر زیباتری از جاده به همراه خورشید ، بالای همین تصویر ، آیه شریفه ای درج شده" از مردم کسانی هستند که در تاریکی شب ، با زحمت و مشقت بسیار ، راه های سخت و ناهموار را می پیمایند و به مقصد می رسند و آنگاه که خورشید طلوع می کند و ارزش کارشان مشخص می گردد ، همگان آنها را بزرگ می شمارند".

 صفحه چهار این نشریه مطلبی با عنوان "مرثیه ای برای یک ویرانه " با این توضیح است:«آنچه می خوانید مشاهدات یک خبرنگار طی بازدیدی است که از نساجی طبرستان شماره 2 واقع در خیابان ساری قائم شهر داشته است.گوشه ای از ویرانی های این واحد بزرگ صنعتی را می توان در آینه این متن به تماشا نشست.»اين همان گزارشي است که سال 88 به طور هم زمان در روزنامه اعتماد و پايگاه مازندنومه انتشار يافت و مطلب نويي نيست،اما هم اسم منبع مطلب و هم اسم خبرنگار(عليرضا بهداد) مکتوم مانده است.(مراجعه کنيد به اين لينک:http://www.mazandnume.com/?PNID=V10044)

 در صفحه 12 مجله ، از قول محمد مروج -رئیس هیات مدیره انجمن صنایع نساجی ایران- عنوان شده" می خواستند تا با متروک نشان دادن اوضاع این واحدها اقدام به فروش زمین ها کنند" در همین صفحه آمده " به دعوت عزت الله اکبری ، اعضای انجمن صنایع نساجی ایران از نساجی مازندران بازدید می کنند".

در صفحه 15 این مجله هم آمده :"به لطف خدای بزرگ و به برکت دعاهای خالصانه مردم شریف ما توانستیم (با رنگ قرمز و قلمی بسیار درشت) گفت و گوی اختصاصی با عزت الله اکبری.

 در ابتدای این گفت و گو آمده است: "ریاست کمیسیون صنایع و معادن در سال اول دوره هشتم، عضو کمیسیون ویژه طرح تحول اقتصادی، رئیس فراکسیون سرمایه گذاری و عضو فعال فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی. این عناوین نشان از حضور موثر او در خانه ملت دارد. مردم هم او را اهل کار می شناسند تا اهل حرف. در نظر خبرنگاران هم ، کسی است که همواره از حاشیه ها پرهیز دارد و در دعواها و هیاهوهای رسانه ای نمی توان از او کمکی گرفت!می گوید« هیاهو کمکی به ما نمی کند.باید با مردم صداقت داشت»"

در ادامه همین مطلب عنوان شده: "آنچه در زیر می آید حاصل گفت و گوی ما و کسی است که ماموریت اول خود را ایجاد اشتغال برای جوانان می داند. "

و تا دل تان بخواهد تعريف و تمجيدهايي که در صفحات بعد از آقای نماینده شده و می رسیم به صفحه آخر که بازهم مزین به تصویر نماینده است و سه تصویر از محل احداث کارخانجات جدید نساجی مازندران در قاب که برای هر یک از این عکس ها توضیحی نوشته شده "کارخانجات جدید رنگرزی" ،"کارخانجات جدید بافندگی" و کارخانجات جدید ریسندگی".

دو مورد اول تصویري از یک سری ستون های قرمز رنگ است که گویا قرار است روزی کارخانه شوند و فقط در مورد آخر این ستون ها اسکلت سقف را دارند.

 اکبری در این صفحه با بیان اینکه "ما توانستیم" ، طلوع دوباره نساجی را به مردم حوزه انتخابیه اش تبریک می گوید.

باز هم به ياد تجمع هفته گذشته کارگران مي افتم.نمي دانم حرف آن روز کارگر بخت برگشته نساجي را باور کنم که جلوي استانداري به من مي گفت:"خانم خبرنگار،من ديگر پيش فاميل ها و همسايه ها آبرو ندارم،به همه بدهکارم،ديگر کسي به من پول قرض نمي دهد،بانک ها يقه ضامن هايم را گرفته اند،13 ماه است حقوقم را نداده اند و..." و حال پيام تبریک و شادباش جناب نماینده !

 مي مانم که وظیفه نمایندگان قانون گذاری و نظارت است يا کارچاق کني و سفارشي شغل پيدا کردن و تبليغات رنگي و پرهزينه؟!

دوباره به آیه شریفه ای برمی گردم که در ابتدای صفحه دوم این مجله نقش بسته:" از مردم کسانی هستند که در تاریکی شب ، با زحمت و مشقت بسیار ، راه های سخت و ناهموار را می پیمایند و به مقصد می رسند و آنگاه که خورشید طلوع می کند و ارزش کارشان مشخص می گردد ، همگان آنها را بزرگ می شمارند".

 آیا آقای نماینده همان کسی است که در تاریکی شب با زحمت و مشقت بسیار راه سخت را پیموده و امروز باید بزرگ شمرده شود؟

 اگر نساجی به روزهای طلایی بازگشته پس علت تجمع کارگران چیست؟من خبرنگارم و نماينده افکار عمومي؛ از تجمع کارگران فقط می توانم خبری تهیه کرده و به گوش کسانی برسانم که نماینده شان هستند.حال نماینده ای که پاسخگوی نماینده افکار عمومی نیست ، چه جایگاهی در برابر مردم دارد؟