دوشنبه 17 مرداد 1390-8:25

خبر بيارها و خبرنگارها و مديرمسئول شون!

مدیر مسئول نگاه حرفه ای به خبر داشت و دلش می خواست اخبار جامعي داشته باشه،روی همین اساس به کلیه عوامل روزنامه حکم خبربیاری هم داد تا اگه اخبار جاهای دیگه رو نداره،حداقل از اخبار دفتر روزنامه خودش باخبر باشه؛باید عرض کنم که شغل شریف خبربیاری بسیار سخت تر از شغل خبرنگاری هست!(طنز مازندنومه)


مازندنومه:روز خبرنگار را اول به همسايه ها و بعد به خودمان تبريک مي گوييم.گفتيم توي اين روز چيزي بهتر از حال گيري از خود مطبوعاتي ها نيست؛چرا که باور داريم نبايد خبرنگارها خيلي بهشون خوش بگذره،به خصوص مديران رسانه ها و از جمله روزنامه هاي محلي و به ويژه اين روزنامه پاييني!کلثوم فلاحي سر به سر يکي از اين روزنامه دارها گذاشته!

--------------------------------

ريیس روابط عمومی وامور بين الملل استانداری مازندران در مجمع امور صنفی انجمن رسانه های مجازی مازندران که دوشنبه شب برگزار شد به جایگاه خالی طنز در رسانه های مجازی اشاره کرد.

 ما هم این نقد بجای کمال رستمعلی رو به جان خریدیم و گفتیم اگه قراره طنز بنویسیم پس اول یه سوزن به خودمون بزنیم،بعد جوال دوزمون رو برای دیگران تیز کنیم و در روز خبرنگار، چه طنزی بهتر از مطبوعات؟!اين بود که اول کار يه راست رفتيم سروقت يه روزنامه و ماجراهاي هر روزه ي اون!

بله... یه کسی یه چیزی چاپ می کرد که اسمشو گذاشته بود روزنامه.فقط صفحه اولش شبیه روزنامه بود و توي روزنامه عکس گنده آدم هايي بود که بعدا" قرار بود بابت چاپ عکس و مطلب شون ازشون پول بگيره!

 مدیر مسئول روزنامه بچه که بود خیلی دوست داشت ريیس بشه ، توی همین احوال و آرزو کم کم بزرگ شد و شد رئیس.

 مدیر مسئول به ریاست و مدیریت خیلی علاقه داشت ، هرچی از این علاقه براتون بگم بازم کمه ، تا اونجا که از هفت تا نیرویی که توی دفتر روزنامه داشت ، شش نفر مدیر بودن ، مدیر اجرایی ، مدیر داخلی ، مدیر تحریریه ، مدیر اینترنت ، مدیر صفحه آرایی و مدیر حسابداری .

 مدیر مسئول که حرص مدیریت و ریاست داشت و دلش می خواست خیلی مدیر باشه ، دید همه چی جوره ولی هیکل مدیریتی نداره،برای همین شروع کرد به خوردن حق و حقوق مدیرای پایین دستی؛ اون قدر خورد که اضافه وزن گرفت ، ولی این همه اضافه وزن ارزش رسیدن به هیکل مدیریتی رو داشت ، بالاخره آدم باید برای رسیدن به خواسته هاش تلاش کنه دیگه.

مدیر مسئول که کم کم داشت به همه خواسته هاش می رسید فکر کرد که باید یه نگاه از بالا به مجموعه داشته باشه ، برای همین رفت و یه ساختمون چند طبقه خرید و خودشم طبقه بالای دفتر روزنامه ( همون چیزی که چاپ می شد ) مستقر شد که این نگاه از بالا هم جور بشه.

مدیر مسئول نگاه حرفه ای به خبر داشت و دلش می خواست اخبار جامع و کاملی داشته باشه ، فکر کرد دید چه کسی بهتر از عوامل خودش؟ مثل ما که گفتیم اول یه سوزن به خودمون بزنیم ، مدیرمسئول هم گفت بهتره اول اخبار کامل مجموعه خودم رو داشته باشم ، روی همین اساس به کلیه عوامل روزنامه حکم خبربیاری هم داد تا اگه اخبار جاهای دیگه رو نداره حداقل از اخبار دفتر روزنامه خودش باخبر باشه.

باید عرض کنم که شغل شریف خبربیاری بسیار بسیار سخت تر از شغل خبرنگاری هست و البته درآمد و آب و دون بیشتری هم نسبت به شغل نه چندان خوشایند خبرنگاری داره!

 این رو هم باید اضافه کنم که حرکت مدیر مسئول ، به خاطر شکوفا کردن استعداد زیردستانش قابل قدرداني هست.صبح به صبح بچه هاي روزنامه خبر همديگه رو مي بردند به مديرمسئول مي رسوندند و در فضايي خيلي دوستانه اي زيراب هم رو مي زدند.خبرهاي توليدي خبربيارها صد برابر خبرهاي توليدي خبرنگارهاي روزنامه بود!

 از همین جایگاه به مدیر مسئول پیشنهاد می کنم انجمن صنفی خبربیارها رو راه اندازی کنه تا افتخار این انجمن به نام خودش ثبت بشه.

مدیر مسئول اگرچه اخبار خوندنی (حتی سوخته) توی روزنامه نداشت اما روزنامه تحت ریاست مدیرسالارانه خودش رو با روزنامه غرب و "شرق" و اينا مقایسه می کرد. مثلا دلش می خواست اخبار قبل از اینکه توی روزنامه غربي و شرقي چاپ بشن ، توی روزنامه خودش چاپ بشن، هرچی هم عوامل می گفتن ما کجا ، اونا کجا؟ گوشش بدهکار نبود؛ توی این نگاه فوق العاده حرفه ای به خبر ، یه نیم نگاهی هم به بخش آگهی ها داشت و توی این بخش روزنامه رو ، با روزنامه های "جمله" و " بشین" مقایسه می کرد.

 مدیر مسئول اين روزنامه محاسن حیرت انگیز دیگه ای هم داشت که می شه مجموعه شگفت انگیزها ( مجموعه محاسن حیرت انگیز مدیر مسئول)رو تا بیست قسمت نوشت .

 الان دل تو دل شما نيست و منتظريد بگم اين مديرمسئول کيه و اسم روزنامه اش چيه؟!اما نمي گم،چون مي دونم آدميه که دوست نداره تعريف بشنوه و کسي تبليغش رو بکنه،فقط براي رضاي خدا کار مي کنه.اين قدر رو هم که نوشتيم از روي وظيفه بود،چون واقعا" داره واسه روزنامه درآوردن زحمت مي کشه!

البته هر کس متوجه قضايا شده و توضيح و جوابيه اي داره اون رو بفرسته به دفتر روابط عمومی استانداری مازندران، زیرشم بنویسه "آقای رستمعلی،جوابيه طنز جوالدوز رو دریافت داريد".

نتيجه فولکلوريستي:"پاکار وچه کدخدا نوونه"،بعضي ها اين کاره نيستند!

نتيجه گيري خانوادگي:خاله زنک بازي در فضاي کار روزنامه، باعث پيشبرد بهينه امور مي شود!

نتيجه گيري ژورناليستي:تعريف جديد خبر؛خبر آن است که 15 روز بعد چک اش به دست ما برسد! 

نتيجه گيري اقتصادي:روزنامه=$$$

نتيجه گيري اخلاقي:اخلاق کيلويي چند؟!

***

طنزهاي پيشين مازندنومه را در اين لينک ها بخوانيد:

 -الو...من فلانيم!  http://www.mazandnume.com/?PNID=V12212

-من به مجلس مي روم  http://www.mazandnume.com/?PNID=V12221

-ميان کاله حق مسلم ماست! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12336

-استاندار در روز خبرنگار امسال کدام خاطره اش را تعريف مي کند؟  http://www.mazandnume.com/?PNID=V12425