سه شنبه 26 مهر 1390-7:54

زبانِ مازندراني ِ يخ زده!

زبان مازني،زبان فارسي را تقویت می کند،اما زبان ترکی،فارسی را ضعیف و لاغر می کند/اگر اصفهانی ها آیت الله حسن زاده و جوادی آملی را داشتند ، آن ها را اگر خدا خطاب نمی کردند حتما پیغمبر خطاب می کردند/من گفتم ترکی ، نگفتم آذری، ترک ها از قوم مغول هستند!(گزارش+حاشيه نگاري کلثوم فلاحي-خبرنگار-از کارگروه تخصصی امور اجتماعی و فرهنگی استان )


 ساعت 10 روز دوشنبه،کارگروه تخصصی امور اجتماعی و فرهنگی استان ، موضوع بحث هم بزرگداشت روز مازندران؛ همان روز که سال گذشته با ابراز گلایه معاون سیاسی از برگزار نشدن ، با تاخیر چند هفته ای برگزار شد.

 مسئول پژوهشکده ساری شناسی مشغول صحبت است، همان حرف های همیشگی که علویان ما را شیعه نکردند... ما قبل از علویان شیعه بودیم... این انتخاب مازندرانی ها بود از علویان و به همین دلیل ما پیشتاز تشیع در دنیا هستیم...

حسين اسلامي گفت:ملتی که زبانش بمیرد آن ملت هم می میرد. ملتی که غرور ندارد همه چیزش از دست رفته است.

مسئول پژوهشکده ساري شناسي در کمال ناباوري ادامه داد:زبان ما زبان فارسي را تقویت می کند،اما زبان ترکی ، فارسی را ضعیف و لاغر می کند و چاق نمی کند. زبان کردی، لری ، مازندرانی و سمنانی هم ریشه با زبان فارسی هستند، اموال واژه های زبان فارسی هستند...او  مازندرانی حرف می زند اما جمع حاضر همراهی اش نمی کنند و فارسی صحبت مي کنند!

حجت الاسلام غفاری-مسئول کانون آشنایی با معارف اسلامی- هم سخن می گوید. از بزرگان مازندرانی، از سید محمدتقی پهنه کلایی که استاد روایی آیت الله مرعشی بوده و از میرزا هاشم آملی که کمتر از آيت الله العظمي خویی نبود.

وی از زبان میرزا هاشم آملی نقل می کرد که در جایی گفته به سه دلیل مرجعیت را قبول نمی کنم « چون مازندرانی ام ، سید نیستم و فقط شیخ هستم و شوخی هم زیاد می کنم».

در ادامه از شیخ رضای قیومی می گوید و از درجه ی مرجعیت او می خواهد بزرگان مازندرانی را بیشتر به جمع بشناساند.

 غفاری ادامه داد: سال 62 که آیت الله جوادی آملی تفسیر را آغاز کرد ، من هم حجره ی یک اصفهانی بودم و او می گفت آیت الله جوادی آملی ، اصفهانی است . هرچه به او می گفتم پسوند آملی دارد و چگونه اصفهانی است ، پاسخ می داد مگر غیر از اصفهانی،کسي می تواند این گونه قرآن را تفسیر کند؟!

 غفاری افزود: اگر اصفهانی ها آیت الله حسن زاده و جوادی آملی را داشتند ، آن ها را اگر خدا خطاب نمی کردند حتما پیغمبر خطاب می کردند.

در ادامه حسین اسلامی جمله ای می گوید:« عبدالله مازندرانی -پیشتاز تشیع-کاره اي نشد و دلال تبریزی شد سردار مشروطه!»

 صحبت از روز مازندران است اما حسین اسلامی برای بالا بردن نام مازندران ، به زبان ترکي مي تازد و سردار مشروطه را دلال خطاب مي کند! نمي دانم چرا براي اثبات خود،ديگران را نفي مي کند؟!آن هم قوم ترک را که در جاي جاي ايران و غير ايران مي زيند و جمعيت و فرهنگ شان زبانزد است.

مجاهدان مشروطه-نه به قول اسلامي،دلال- در مسیر اعتلای حقوق بشر و عدالت بودند، الگوهایی قابل ارائه برای نسل جوان.

در جلسه دوشنبه شیخ غفاری دلنشين تر سخن گفت.او ملت و قومی را لگد مال نکرد تا پله ای برای بالا رفتن مازندراني درست کند. آنچه از فرهنگ و زبان خود می دانست ،بيان کرد تا بر برگزاری باشکوه روز مازندران صحه بگذارد.

جلسه تمام شد.به هادي ابراهيمي گفتم:" درست است که روز مازندران باید بزرگ داشته شود اما نه به این قیمت که سردار مشروطه را دلال خطاب کنند و ترک ها را زير سئوال ببرند!"

پاسخ داد که متوجه این جمله حسین اسلامی نشده است. راست هم می گوید چراکه مسئول مرکز ساری شناسی جمله اش را میان حرف هاي سخنران ديگري گفت و احتمالا تعداد زیادی متوجه نشدند.

 خودم را به حسین اسلامی می رسانم،خارج از استانداری و آن سوی خیابان. می گویم:" کار پسندیده ای است که روز مازندران گرامی داشته شود، حق دارید فرهنگ و سنت را زنده نگه دارید و فرزندان هم مازنی سخن بگویند، اما نه با پله قرار دادن شخصیت های دیگر که برگ زرینی در تاریخ کشور ما هستند.چرا از سردار مشروطه مایه می گذارید و او را دلال می خوانید؟!"

مي گويد:" من گفتم ترکی ، نگفتم آذری، ترک ها از قوم مغول هستند و ... "

گفتم: توده ی مردم تفاوتی بین ترکی و آذری قائل نیستند و نمی توان قضيه را برای همه، اين گونه که شما مي گوييد،تبیین کرد.تازه اگر فردی با توجه به پشتکار و همتش به مقامی رسیده آیا باید او را کوچک بشماریم ؟ هرچند که به قول شما دلال بوده باشد؟ 

 راه مان از هم جدا می شود اما از فکر آن جمله خارج نمی شوم که چرا یک چهره فرهنگی استان باید برای اینکه تاریخ خود را اثبات کند به فکر تخریب چهره ی ملی می افتد؟

آیا نمی توانست با استناد به کتاب های کتابخانه اش ، تاریخ و تمدن تبرستان را بازگو کند، تا اهمیت روز مازندران بر همه مشخص شود؟

در جلسه حسين اسلامی در جایی از سخنانش گفت:"مازندرانی حرف بزنید تا یخ مازندرانی حرف نزدن باز شود ،باید در مدارس هم مازنی حرف بزنیم ، جمع بندی درس در ربع پایانی کلاس به مازنی باشد".

 چرا مازندران با آن هویت ، به اینجا رسیده که چهره فرهنگی استان هم به یخ زدگی آن اذعان می دارد؟ آیا جز این است که عده ای به کارهای سطحی و ظاهرسازی پرداخته و از اصل دور شده اند؟ اصلا چرا باید از یک ملت استدعا کرد که به زبان خودشان حرف بزنند و فرهنگ گریز نباشند؟ چه چیزی می تواند شیرین تر از زبان مادری باشد که که اینک جمع می شویم تا یک روز را به یاد مازندران برگزار کنیم و در آن روز مازنی صحبت کنیم؟

تاریخ هر ملتی ، هویت آن ملت است و ملتی که از تاریخ و زبان خود فرار کند نه تنها هویت ندارد بلکه زنده هم نمی ماند.

از لابه لاي اظهارات معاون سياسي

- بنای دولت بر این بود که در مازندران یک روز ملی انتخاب شود.

- از روز مازندران برای شناسایی طرفیت‌ها و استعدادهای تاریخی استفاده بهینه نکرده‌ایم.

-ستاد بزرگداشت روز مازندران باید یک برنامه رسمی برای این روز و همچنین برنامه‌های متنوع دیگری برای هفته مازندران داشته باشد.

-صدا و سیما بايد برنامه روز مازندران را به صورت زنده پخش کند.

- بناست در این مراسم از نخبگان و رجال ملی دعوت کنیم و از علامه جوادی آملی هم برای این روز درخواست پیام داشته باشیم.

 -از یکی از لاریجانی‌ها برای حضور در مراسم دعوت می‌کنیم.

- خسرو معتصد در این مراسم به بیان تاریخ مازندران خواهد پرداخت.

-هیچ مشکل اعتباری برای این موضوع نداریم و مدیران دغدغه‌ای از این بابت نداشته باشند البته دستگاه‌ها از محل بودجه فرهنگی، اعتبار دارند.

-تا سال 72 فقط سه جلد کتاب درباره تاریخ و هنر مازندران منتشر شده بود،اما در سال جاری بیش از 30 اثر منتشر شده است.

-برگزاری روز مازندران باید از بعد جریانی در کشور تاثیر بگذارد.