يکشنبه 22 آبان 1390-21:55

بريد و دريد و شکست و ببست

پيش کش به رستم ايران زمين،جهان پهلوان بهداد سليمي؛ايرانيان به سبب پيروزي رستم،زنگ هاي پشت پيلان را به صدا درآوردند و در کوس ها دميدند.دشت از فريادهاي شادي آنان آکنده شد.


مازندنومه:

...رستم کمربند و کلاه خود افراسياب را به يکي از آنان داد تا نزد کي قباد ببرد.خود نيز شمشير کشيد و به سپاهيان توران يورش برد.

ايرانيان به سبب پيروزي رستم،زنگ هاي پشت پيلان را به صدا درآوردند و در کوس ها دميدند.دشت از فريادهاي شادي آنان آکنده شد.کي قباد نيز از شادي پيروزي رستم،فرمان يورش داد.

پس آن گاه ايرانيان همچون تگرگ بر سر تورانيان باريدند.کي قباد خود نيز به ميدان آمد و همراه زال و مهراب کابلي به سپاه دشمن تاخت.شمشيرها و تيرها مي درخشيدند و بر سينه تورانيان مي نشستند و نعره آنان را به آسمان مي بردند.

از پيکار سواران و خاک سم اسبان،ابري تيره به سينه آسمان نشست و روي خورشيد را سياه کرد.صداي نعره هاي مردان پيکارگر،ميدان نبرد را به لرزه درآورده بود.

در اين هنگامه،رستم قلب سپاه دشمن را شکافت و زمين را از خون تورانيان لاله گون کرد:

به هر سو که مرکب برانگيختي

چو برگ خزان سر فرو ريختي

به شمسير بران چو بگذشت دست

سر سرفرازان همي کرد پست

اگر بر زدي بر سر آن سرفراز

به دو نيم کرديش با اسب و ساز

زخون دليران به دشت اندرون

چو دريا،زمين موج زن شد ز خون

به روز نبرد آن يل ارجمند

به شمشير و خنجر،به گرز و کمند

بريد و دريد و شکست و ببست

يلان را سر و سينه و پا و دست...