سه شنبه 29 فروردين 1391-23:44

نه زشت،نه زیبا؛شهرهای بلاتکلیف

شهر چالوس و نوشهر و شهرهای همجوار به دلیل ضعف مدیران و مسئولان شهرها و ناکارآمدی نیروهای ساماندهی شده و غیر متخصص به لحاظ بصری و خوانایی، در جهت عملکردهای نامناسب چهره نامطلوبی به سیمای شهرها بخشیده است.(یادداشتی درباره چهره نازیبای شهرهای چالوس و نوشهر)


مازندنومه؛یادداشت مهمان،کاوه زال نژاد،پژوهشگر و کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی شهری:شهر به عنوان واقعیت اجتماعی، مکانی است، که انسان آن را برای بقا و زیستن خلق نموده است. داشتن شهر زیبا و خلاق نهایت آرزوی دیرینه هر فرد و اجتماع است. شهر زیبا، انعکاس فرهنگ و هویت شهروندان در طول حیات شهری است.

 امروزه مطالعات زیادی را بسیاری از اندیشگرایان شهری در رابطه با داشتن شهر بی دغدغه و عاری از دلمشغولی انجام داده اند، که چندان کارآمد نبوده، و این گره خوردگی بصری و آسایش محیطی به بار ننشست.

زشتی و نازیبایی برخی از شهرها، احساس سرزندگی شهری را از شهرها دور کرده و باعث شده شهروندان به محیط شهری بیرون چندان رغبت و تمایل نشان ندهند.

نبود شهر زنده و پویا، بی ثباتی برخی از مسؤلان و متولیان شهرها به بازپیرایی شهر، نبود فضاهای مکث و خاطره های جمعی، نبود استفاده از کارشناسان شهری و ... روز به روز بر حقارت شهرها افزوده است.

 امروزه فضای شهری، حلقه گمشده شهرهاست، فضایی زمخت و بی اساس که دلمشغولی فقط به همراه دارد؛لذا داشتن شهر زیبا، شهر شادی و شهر پر تحرک این امید و این آموزش را به شهروندان می دهد که در حفظ محیط شهری کوشا باشند.

آنچه که از برآیند تفکر یک شهروند خوب، انتظار می رود این است شهروند خوب، شهر خوب می خواهد. اما تحلیلی که نگارنده از شهرهای چالوس و نوشهر و شهرهای همجوار، به عنوان یک شهرساز، نه به عنوان یک روان شناس شهری دارد این است، که شهرهای ما را می توان، نه شهری زشت نه شهری زیبا، بلکه به عنوان شهری بلاتکلیف نامید.

بی شک یکی از دلایل فراهم آوردن این بحث در ابتدای مقدمه، ساماندهی مبلمان شهری از منظر شهر شهروند گراست.

 امروزه در شهرهای ساحلی مازندران این انگاره را می توان به وضوح مشاهده نمود، که حکمروایی خوب شهری و داستان شهر زیبا در شهر به افول گراییده.

زیبایی، آراستگی، هویت بخشی، چهره آرایی، و انسجام بخشی عملاً در شهر مشاهده نمی گردد. ضعف نیروهای متخصص و به کارگیری نکردن از  کارشناسان در زمینه مسایل شهری این دهن کجی و این زشتی را بیننده القا می کند.

 ماحصل این جستار را می توان در به کارگیری نیروی سلیقه ای در شهرها دانست ، نیروهایی با کارکرد منفی و رشته های غیرمرتبط ... مشغول فعالیت اند، که عمدتاً از طریق متولیان این شهر ساپورت می شوند.

 پس پر واضح است، برای دستیابی به این مهم، یکی از دلایل، زشتی شهرهای ما نبود کارشناسان شهری است.

 رهیافتی که نگارنده در این چند سطر دنبال نمودم و دغدغه اصلی این پژوهش ساماندهی مبلمان شهرهای ما، در راستای توسعه پایدار می باشد.

امروزه هنر مبلمان شهری، هنر شکل دادن به شهرهاست. هنری پویا و آرمان گرا اما نامفهوم. به طور کلی در یک دیدگاه کلان ما همه روزه شاهد شهرهای عینیتی هستیم تا ذهنیتی، شهرهای با سیمای زشت و ناهنجار که آشفتگی های بصری را به ارمغان می آورند.

با این وجود آنچه که به عنوان زیباشناسی و مبلمان شهری در ذهن داریم تنها به چند نیمکت و ظروف زباله خلاصه نمی شود.

 اما این گونه به نظر می رسد که شهر چالوس، نوشهر، و شهرهای همجوار از چنین الگویی برخوردارند. سیمای زشت و ناهمگون این شهرها از یک طرف، اعمال سلیقه های شخصی مسولان شهری از طرف دیگر، در این شهرها نارسایی هایی بس عظیم در زمینه منظری شهر بوجود آورده است. سیمایی که شاید به نظر یک شهروند عادی چندان مهم نبوده است.

 امید است متولیان شهرها گام مطلوبی برای استغنای ادبیات چهره آرایی کشور بردارند تا پایانی باشد بر معمای سیمای زمخت و منظر درهم.

 اما مسأله قابل بحث، حل این فرضیه می باشد که مبلمان شهری، سیمای شهر و هویت، این شهرها رابطه معناداری با متولیانی که چندان به مسایل شهری آشنا نیستند دارد یا نه؟ و این که لازمه یک شهر باهویت چیست و آیا می توان در هویت بخشی شهرها اندکی تأمل نمود؟

به راستی قلب تپنده شهرهاست چیست؟ نتیجتاً چيزي به نام هويت وجود دارد كه شهر را مي سازد. هویت قلب تپنده شهرهاست، این که چرا بعضی از شهرها هویت ندارند، و بحث هویت بخشی در شهرها فراموش شده، عنوان سوالی است که شهرداران محترم در جهت پاسخ گویی به آن خواهند برآمد.

امید است که متولیان شهرها، علی الخصوص کارشناسان زیباسازی، به هویت شهرها احترام گذاشته تا غرور شهرها از بین نرود، و شاهد شهرهای مرده نباشیم.

در فرجام این گونه بیان می دارم: شهر چالوس و نوشهر و شهرهای همجوار به دلیل ضعف مدیران و مسئولان شهرها و ناکارآمدی نیروهای ساماندهی شده و غیر متخصص به لحاظ بصری و خوانایی، در جهت عملکردهای نامناسب چهره نامطلوبی به سیمای شهرها بخشیده است.

 لذا پراکنش فضایی عناصر شهری در شهر چالوس بر خلاف شهرهای همجوار عمدتاً کم و گاه کاربرد نداشته و توجهی به این مسله نشده است و اصولأ اندک کارهای انجام شده به صورت سمفونی های نامنظم، علایق و سلیقه های شخصی نصب و اجرا شده اند و هیچ گونه توجهی به ملاحظات و استاندارد های اثاثه های شهری اعم از (اقلیم، رنگ، هویت، خوانایی .... ) نشده است.

***

یادداشت پیشین نویسنده را در همین زمینه این جا بخوانید:

-چالوس،شهری که مبلمان ندارد http://www.mazandnume.com/?PNID=V12699