چهارشنبه 4 مرداد 1391-23:49

من و مدیرم

در ستایش از یک مدیر مردم دوست ؛امیدواریم که مدیریت محمد نجفی در تامین اجتماعی مازندران خوش درخشد و دولت مستعجل نباشد/نجفی می گفت:چند وقت پیش وزیر را ملاقات کرده که به او پیشنهاد پستی ستادی را داده است اما نجفی به وزیر گفته بگذارید فعلا" و تا فرارسیدن زمانش به مردم مازندران و بیمه شدگان نیازمند و تحت پوشش تامین اجتماعی خدمت کنم.


مازندنومه،سمیه حسن پور،کارمند تامین اجتماعی:1-صندوق تأمین‌اجتماعی بزرگ ترین سازمان بیمه‌گر کشور و خاورمیانه محسوب می‌شود که بیش از 11 میلیون نفر بیمه‌شده اصلی و یک میلیون و هفتصدهزار نفر مستمری‌بگیر را تحت پوشش قرارداده که با احتساب افراد بیمه‌شده تبعی ، بالغ بر 35 میلیون نفر تحت پوشش خدمات بیمه‌ای این صندوق قرار دارند.

این صندوق اکنون با داشتن 59 سال سابقه فعالیت به نهادی ضروری در ساختار جامعه ایران اسلامی تبدیل شده است،نهادی که فقدان آن خلاء جبران ناپذیری به سیستم اجتماعی کشور ایجاد می‌کند.

هم اکنون حدود 68% جمعیت شهری و 48% از جمعیت کل کشور تحت پوشش خدمات شبکه بیمه‌ای و درمانی این مجموعه قرار دارند.

در مازندران نیز حدود 503 هزار نفر بیمه شده داریم.هم چنین 82 هزار نفر بازنشستگان و مستمری بگیران و یک میلیون و 537 هزار نفر بیمه شده اصلی و تبعی تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی مازندران هستند و در مجموع بالغ بر 50 درصد افراد استان تحت پوشش این سازمان هستند.

2-زماني كزروس به كوروش بزرگ گفت: «چرا از غنيمت هاي جنگي چيزي را براي خود بر نمي داري و همه را به سربازانت مي بخشي؟»

كوروش گفت: «اگر غنيمت هاي جنگي را نمي بخشيديم الان دارايي من چه قدر بود؟» گزروس عددي را با معيار آن زمان گفت.

كوروش يكي از سربازانش را صدا زد و گفت: «برو به مردم بگو كوروش براي امري به مقداري پول و طلا نياز دارد.»

سرباز در بين مردم جار زد و سخن كوروش را به گوششان رسانيد. مردم هرچه در توان داشتند براي كوروش فرستادند. وقتي كه مال هاي گرد آوري شده را حساب كردند، از آنچه كزروس انتظار داشت بسيار بيشتر بود.

كوروش رو به كزروس كرد و گفت: «ثروت من اينجاست. اگر آنها را پيش خود نگه داشته بودم، هميشه بايد نگران آنها بودم. زماني كه ثروت در اختيار توست و مردم از آن بي بهره اند مثل اين مي ماند كه تو نگهبان پولهايي كه مبادا كسي آن را ببرد.»

منابع انساني مهمترين دارايي و ثروت سازماني هستند. جذب، پرورش و نگهداري منابع انساني يكي از وظايف اصلي مديريت است. سازمان بدون داشتن نيروي انساني وفادار، متعهد و توانمند نمي تواند مأموريت خود را به انجام رساند.

3-اواخر زمستان سال گذشته بود که سیدمحمد نجفی مدیرکل تامین اجتماعی مازندران شد.در همان ماه نخست انتصاب او -نوروز 91-جناب مدیرکل گفت و گویی متفاوت با رادیو مازندران انجام داد که در  مازندنومه نیز انعکاس یافت.

آن گفت و گو نخستین اظهار نظر نجفی در پست جدید بود و برای من و همکارانم در تامین اجتماعی مهم بود که بدانیم سیدمحمد نجفی که چندان برای ما شناخته شده نبود چگونه می اندیشد و شیوه کارش چگونه است؟

او آن روز به گزارشگر رادیو گفت:«در سازمان کار و امور اجتماعی به طور نسبی موفق بودم» ، «می گویند فردی مهربان هستم» و «بهترین عیدی ای که تا حالا گرفتم سلامتی و فرصت خدمتگزاری به مردم استان بوده است.»

همان موقع تصویری مثبت از مدیرکل جدید در ذهنم نقش بست و منتظر مجالی بودم تا از نزدیک و به تدریج،تصورات ذهنی ام محقق شود.

کم و بیش اظهارنظر ها و فعالیت های مدیرکل را از طریق رسانه ها و همکاران پیگیر و خوشحال بودم که مدیری توانا،دردآشنا،مهربان،جامع نگر و متبحر در راس مدیریت سازمان مهم تامین اجتماعی مازندران قرار گرفته است که دیدگاه غالبش اهمیت به نیروی انسانی تحت مدیریتش،نیز تکریم مردم مازندران و مستمری بگیران و بازنشستگان و بیمه شدگان عزیز است.

صبح روز چهارشنبه محمد نجفی تنها به همراه راننده اش به شعبه ما آمد و با همکاران گفت و گو کرد. او به تک تک واحد ها و اتاق ها سر زد و با همکاران صحبت و خوش و بش و از آن ها به خاطر رسیدگی به امور ارباب رجوع-آن هم با زبان روزه-تشکر کرد.

نجفی تا آن جا که مجال داشت به درددل ها گوش داد و مثل برادری مهربان و دوست و همکاری خوب مشکلات شعبه را از زبان همکاران شنید و تنها زمانی شعبه را ترک کرد که روزه اش دچار مشکل نشود.

پس از رفتن او احساس بسیار خوبی به من و مجموعه همکاران دست داد.باور کنید کارمندان بالاتر از پاداش و تشویق مالی و ترفیع به لبخند و صمیمیت مدیرشان نیاز دارند که برخی کاربدستان این را هم دریغ می کنند.

زیردستان دوست دارند مدیرشان اهل درک باشد و با مشکلات پرسنل همراهی و همدلی کند،هر چند نتواند آن ها را مرتفع کند.

کارمندان دوست دارند مدیرشان گوش شنوا داشته باشد و به جای حرف و سخنرانی و وعده و توبیخ و تهدید و سرزنش،فقط بشنود و تایید و همراهی کند؛حالا اگر اقدام عملی هم صورت نداد مهم نیست.

من سید محمد نجفی را چنین مدیری دیدم،شنوا و همدل و همراه با مردم و نیروهایش.او امروز می گفت:چند وقت پیش وزیر را ملاقات کرده که به او پیشنهاد پستی ستادی را داده است اما نجفی به وزیر گفته بگذارید فعلا" و تا فرارسیدن زمانش به مردم مازندران و بیمه شدگان نیازمند و تحت پوشش تامین اجتماعی خدمت کنم.

4-نقل می کنند که شیخ ابواسحاق اینجو از امیرزادگان دولت چنگیزی بود که به سال 758 هجری به فرمان امیر مبارزالدین محمد-سرسلسله آل مظفر-در میدان سعادت شیراز به قتل رسید.

ابواسحاق سرداری لایق و حکمرانی دانشمند بود.در علم نجوم دست داشت و خود نیز شعر،نیکو می سرود.شاه ابواسحاق نسبت به فضلا و دانشمندان علاقه و محبتی خاص داشت و دربارش مامن اهل علم و ادب بود.

پایه جود و سخاوت و دانش دوستی شیخ ابواسحاق تا حدی بود که عبید زاکانی-شاعر هجوگو که همه را دست می انداخت و مسخره می کرد- در رثایش سرود:

سلطان تاجبخش جهاندار،امیر شیخ / کآوازه سخاوت و جودش جهان گرفت

شاهی چو کیقباد و چو افراسیاب گرد / کشور چو شاه سنجر و شاه اردوان گرفت

و الخ....

می گویند روزی نزد ابواسحاق از صفات حاتم طایی گفتند که قصری ساخته بود با چهل دریچه،سائلی جهت امتحان،درِ هر چهل دریچه را زد و از هرکدام چیزی گرفت.

ابواسحاق که این ماجرا را شنید گفت:اگر حاتم صاحب کرم و بخشندگی بود باید ازهمان یک دریچه آن قدر زر می ریخت که سائل را دیگر احتیاج به گدایی و در زدن بقیه دریچه ها نبود!

حافظ نیز با وجود آن که در شیراز اقامت داشت از صلابت و مهابت امیرمبارزالدین-قاتل شیخ ابواسحاق- نهراسید و در تاسف از واقعه قتل شیخ سرود:

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود / دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

...راستی خاتم فیروزه بواسحاقی / خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

امیدواریم که مدیریت محمد نجفی در تامین اجتماعی مازندران خوش درخشد و دولت مستعجل نباشد.