سه شنبه 30 آبان 1391-17:48

نگاهی به یک کتاب/رد یا اثبات،مسئله این است

درباره کتاب نگاهی نو به تاریخ مازندران باستان/مطالعه انسان شناسي دراين كتاب سئوال اصلي است،این كه ساكنان و اقوام مازندران از چه نژادي هستند؟/این مطالب در رد نظريه نيست بلكه درنقد يك فرضيه و ادعا است و چه بسيار اين نظريه درعلم قابل اثبات هم باشد.


مازندنومه،دکتر علی رمضانی پاچی،رییس دانشگاه فرهنگیان مازندران: در روزي كه در زمينه ي فرهنگ مازندران قدم جديدي توسط اهالي اهل قلم در حوزه هنري براي رونمايي از كتاب هاي « شناخت نامه مازندران » به سرپرستي دكتر زين العابدين درگاهي حضور يافتم سردبیر مازندنومه،بنده را براي نقد و بررسي كتاب « نگاهي نو به تاريخ مازندران باستان» كه توسط محقق پرتلاش- آقاي درويش علي كولائيان- به نگارش در آمده بود،دعوت كرد.

 در آن شب كه يك محفل دوستانه علمي بود حرف هاي خوبي رد و بدل شد و منتقدان و مدافعان،مطالب ارزنده اي بيان داشتند.(نگاه کنید به: http://www.mazandnume.com/?PNID=V14444)

 بايد به اين نكته توجه داشت كه اگر اثري مورد نقد قرار گرفته است نشان ازنقص و كم ارزشي آن اثر نيست، بلكه اثري با اين وسعت كار و با اين ارزش، شايسته آن است كه به دقت مورد نقد و بررسي قرار گيرد،زيرا تا نقد نقص و عيب شناخته نشود و براي آن چاره اي انديشيده نشود، دل خوش كردن به آنچه داريم نوعي ركود و عقب ماندن است.

 موضوع كتاب مهندس كولائيان نخستين اثري است كه فرضيه اي را در مورد كشت برنج، اقوام مازندراني، زبان مازندراني و ارتباط آن با زبان سانسكريت بیان داشته است.

مجموعه مقالات ايشان در قالب كتاب تدوين شده و از آن جهت كه گام نخست است به طور مسلم با كاستي هايي همراه است كه خود ايشان فرمودند بنده پذيراي تمامي انتقادها و نظريه ها هستم كه اين امر نشان از شرح صدر نویسنده دارد.

مطالعه انسان شناسي دراين كتاب سئوال اصلي است،این كه ساكنان و اقوام مازندران از چه نژادي هستند؟

در اين كتاب درهمان مقدمه ، مؤلف محترم آمده است: « مردم مازندران پذيراي مردمی مهاجر و دعوت شده اي از شمال هند كه كشاورزان و دامداران بسيار پيشرفته بودند به خاطر آنكه اين محدوده به لحاظ رطوبت و نوع خاك و درجه حرارت محيط بيشترين شباهت به موطن پيش در شمال هند ( اتارپراداش ) را داشتند سكونت يافتند»

تبار شناسي ( علم الرجال) پديده تازه اي نيست و تاريخي بس كهن دارد و از گذشته تا به حال مورخان، فلاسفه و دانشمندان درهر دوره اي به اظهار نظرهايي پرداخته اند و تعاريف مختلفي از آن به دست داده اند.

 انسان شناسي علمي است كه موضوع آن، مطالعه و شناخت علمي انسان است، انسان در طي حيات تاريخي خود، زمين و منابعي را دراختيار داشته به نحو خستگي ناپذير، توسعه داده و ياد گرفته كه نيروهاي طبيعت را مهار كرده و به خدمت در آورد، او قوانين طبيعت را كشف كرد و با انديشه و فكر ، ابزار و شيوه هاي كشت دامداري،.... را مورد استفاده قرار داده است.

 انسان تنها موجودي است كه مي تواند گذشته را به ميل خود به خاطر بياورد و درباره آينده براي افراد مطالبي را بيان كند.

 انسان ها از لحاظ خصوصيات فيزيولوژيكي و از لحاظ واكنش هاي خود كه معلول حياتي و مشترك ميان نوع انسانهاست و نيز از نظر جنبه هاي عمومي حيات اجتماعي همانند انسانهاي ديگر و شبيه همه افراد است.

او به برخي شبيه است چون به گروه فرهنگي خاصي تعلق دارد،بنابراين با آن گروه فرهنگي ويژه مشابه است.

 مهندس كولائيان با استفاده از كلمات و لغات و اسامي آبادي ها در صفحات 136 و 137 نام آبادي ها را به صورت زبان محلي با واژه سنسكريت و با معنا آورده است ( كنتا، اسپه ورد، ولاشد، دزا،... ) در واقع مي توان گفت كه اين روش كه به منظور شناخت زبان بومي در مازندران مورد مطالعه قرار گرفته، از اهميت بسيار زيادي برخوردار است، در واقع كليد درك معاني و مفاهيم واژه ها و اصطلاحات به كار برده شد، از اين رو بايد نكات زير مورد توجه قرار گيرد.

 1 – مجموعه كاملي از كليه متون رايج،حتي معمول ترين آنها كه هرگز كم اهميت نيستند تدوين نمود.

 2 – كليه كلمات زبان بومي را ازهم جدا كرده يا ثبت كنيم كه البته اين كاري است بسيار مشكل

 3 – ثبت موسيقي، موسيقي اي كه آهنگ دارد علامت صدا دار داشته باشد.

 4 – محقق مي بايست براي هر متني يا به اصطلاح، كليه تفسيرهايي را كه بوميان از آن برداشت مي كنند ارائه نمايد و از تفسير شخصي پرهيز نمايد.

 5 – ضبط و ثبت زبان شناختي بايد همه به كلمه صورت گيرد و كلمه فارسي روان در زير كلمه بومي آورده شود.

 6 – هيچ گونه بي حرمتي در تركيب نحوي كلامي بومي صورت نگيرد و اين موارد و خيلي از موارد ديگر بايد رعايت شود. زبان درخشان ترين و نزديكترين نشانه تكامل فكري انسان است . زبان ابزار بنيادي، براي فهم رفتار بشر است . با بررسي زبان در جوامع گوناگون مي توانند در باره فرهنگ و يك قوم، شيوه هاي انديشيدن ، جهان بيني به دست آورد.

 با توجه به فعل و فاعل در جملات مي توان فهميد كه كدام قوم و نژاد تكيه بر عمل و فعاليت دارند. ادوارد ساپير (sapir ) عقيده دارد كه جهان واقعي تا حد زيادي، بر پايه عادت هاي زباني هر گروه ناآگاهانه بنا شده است.

هيچ دو زباني را نمي توان يافت كه چندان شبيه هم باشد، چون انسان ها واقعيت را متفاوت مي بينند و به زبان هاي متفاوت سخن مي گويند.

زبان شناسي از دير باز مورد توجه بشر بوده و در ميان ملل مختلف وجود داشت اما زبان شناسي جديد دو علم مطالعه و توصيف زبان با استفاده از روش هاي علمي و دقيق است.

در زبان شناسي جديد به مطالعه تاريخي زبان و ريشه شناسي نمي پردازند، در زبان نشاسي توصيفي ( جديد) هرگز به اين امر نمي پردازند كه مردم چگونه صبحت مي كنند بلكه به اين واقعيت مي پردارند كه مردم واقعاً‌ زبان را چگونه به كار مي برند؟

 در دوره باستان يوناني ها و هندي ها بيش از ساير ملل به كار مطالعه زبان علاقه مند بودند، افلاطون ارسطو از نخستين كساني بودند كه درباره زبان و رابطه ميان كلمات و اشيای خارج به بحث پرداختند.

2 - مردم نگاري و مردم شناسي ( قوم شناسي) اطلاق مردم شناسي به عنوان علمي كه به مطالعه جوامع غير متمدن و ابتدايي مي پردازد درست نيست، بلكه مردم شناسي مطالعه مسائل و پديده هاي فرهنگي در ميان اقوام وگروه هاي معاصر را نيز مورد بررسي قرار مي دهد.

در مردم نگاري از روش هاي مشاهده، مصاحبه و گفتگو ( گپ زدن ) كه حاصل تحقيقات ميداني است استفاده مي شود.

 همچنين بايد به مطالعه تاريخي يعني مطالعه اسناد و مدارك مكتوب تاريخي ، گرد آوري تاريخ هاي شفاهي ، اسطوره ها و قصه هاي قومي مي پردازد.

تاريخ قومي كه به زندگي يك قبيله، قوم، طايفه، اولاد، تيره و ... مي پردازد از حدود يكصد تا يكصد و پنجاه سال قبل اين علم دراروپا و جهان مرسوم گشت، قبل از آن علم الانساب يا روش سلسله نياكان مرسوم بود.

روش جديد روش اتوبيوگرافي است كه در آن از ساكنان اصلي خواسته مي شود تا شرح زندگاني خود را بنگارند.

 3 – باستان شناسي. باستان شناسي كه از دو كلمه ( avcneo ) به معناي قديم و ( Logy ) به معناي شناسايي با مطالعه تركيب شده است.

 به طور كلي باستان شناسي فرهنگ و تمدن هاي باستاني و از بين رفته را از گذشته جستجو وكشف مي كند و دو نوع تغيير در آن اهميت دارد: تغيير در زمان و ديگري تغيير در مكان .

همچنين باستان شناسي مشتمل بر دو بخش كلي است. 1 – باستان شناسي پيش از تاريخ 2 – باستان شناسي تاريخي.

 باستان شناسي پيش ازتاريخ دوران حيات بشر ( از حدود 700 تا 800 هزار سال پيش ) تا آغاز پيدايش خط را در بر مي گيرد. 

 باستان شناسي تاريخي كه از حدود 3500 سال پيش يعني با اختراع خط هاي ( هيروگليف و ميخي ) آغاز مي شود .

 اين علم كوشش مي كند تاالگوهاي زندگي روزانه مردم را با توجه به اسناد و مدارك موجود مورد مطالعه قرار دهدكه مردم فلان ناحيه چگونه مي زيسته اند؟ چه چيز مي خوردند؟ چه نوع بيماري داشتند؟

سخن آخر اينكه مطالب فوق در رد نظريه نيست بلكه درنقد يك فرضيه و ادعا است و چه بسيار اين نظريه درعلم قابل اثبات هم باشد.

 منابع 

 1 - قرايي مقدم، امان اله، انسان شناسي فرهنگي، ( 1382 ) ، تهران ابجد

2 – ويل دورانت، تاريخ تمدن، 1337، ترجمه احمد آرام ، ج1 ، تهران ، بي نا

3 – لوي استراوس، توتميسم ، 1361 ترحمه مسعود راد، تهران ،‌ توس