سه شنبه 8 اسفند 1391-20:12

آنانی که باید کاری بکنند،شده اند تماشاچی محض!

معلمی به خاطر 3 میلیون تومان کشته شد/واقعا"چه روزگاری شده است!وقتی می شنوی معلمی 35 ساله با داشتن مبلغی حدودا" 3 میلیون تومان که با هزاربدبختی آن را تهیه کرده بود،توسط افرادی مورد هجوم ناجوانمردانه و وحشیانه و ربایش قرار می گیرد و پس ازسه روز جنازه اش را درمنطقه ای رها شده می یابند!


مازندنومه،سیاوش اسلامی سوادکوهی،فرهنگی و روزنامه نگار:آقاحمید-دبیر وارسته ای که اخلاق حسنه اش،مورد توجه دانش آموزان و همکاران است-را دیروز غمناک و ناراحت دیدم.

گفتم باز چه خبرشده؟! گله کرد و گفت :نمی دانم چرا آموزش و پرورش مازندران درباره مرگ معلمی که مظلومانه به تیر هوس شیطانی گرسنگان بی مقدار قرارگرفت، چیزی نگفت؟!

واقعا"چه روزگاری شده است!وقتی می شنوی معلمی 35 ساله با داشتن مبلغی حدودا"سه میلیون تومان که با هزاربدبختی آن را تهیه کرده بود،توسط افرادی مورد هجوم ناجوانمردانه و وحشیانه و ربایش قرار می گیرد و پس ازسه روز جنازه اش را درمنطقه ای رها شده می یابند!

شوک آور است که شکل دهنده های این جور جنایت ها،تار و پود اخلاقیات جامعه را با آشکار ساختن جرم خود(و دیگر نه در خفا)مورد حمله قرار داده اند و به سهولت تمام کاشته های اخلاقی و انسانی جامعه را بدون اینکه بدانیم چگونه و درکدامین جهت موردغضب شان گرفتارمی شویم،موردهدف قرار می دهند!

اینان جامعه و قشرفرهیخته اش را وارد تلاطمی می کنند که تمام قامت، هراس و هول انگیزی را تزریق می کنند و احساس می شود آنانی که باید کاری بکنند،شده اندتماشاچی محض!

در سوگ این معلم عزیز-مرحوم سیف الله عباسی دبیر زبان انگلیسی-وقتی صبورانه همه منتظرند که اداره کل آموزش وپرورش مازندران یا اداره متبوع منطقه شیرگاه حداقل موضع رسمی در محکومیت این عمل شنیع و فجیع اعلام کند،باتاسف می بینیم که حتی از یک اطلاعیه بهنگام نیز دریغ می شود!

یانیروی انتظامی جهت جلوگیری ازهرگونه شائبه و نیز تسلای دل خانواده و دانش آموزانش و نیزادای احترام به افکارعمومی هرگزسخنی نگفت!

در چنین حالتی آدمی احساس می کندکه نیاز به سخن گفتن و نوشتن را بیش ازپیش باید بیازماید تا روح مان تسلا و مرهمی یابد.آخرمعلمان جز قلم و نوشتن و آگاهی دادن که همزاد و جودشان است ،کاری دیگرندارند.

آیا مسولان اداره کل آموزش و پرورش مازندران و نیز نیروهای خدوم انتظامی در چنین شرایطی،وقتی یک بزه آشکار وجدان عمومی را خدشه دارمی نماید که به بازتولید انبوه یاوه ها و شایعات که روح جامعه را می خراشد،منجر می شود،نبایدبه تنویر افکارعمومی آن هم در سریع ترین زمان بپردازند؟

مردم و خانواده های این مرحوم و نیز دانش آموزان داغدار و معلمان عزادار دیارشان، با موج احساسات مهار نشده شان چگونه کنار می آیند؟

چرا مسئولان باید فقط نگران موج خشونت های رسمی و رفتارهای بی محابای مجرمان باشند ولی وقتی نوبت به جرم های خفا برای جامعه ای رخ می نماید،سکوت پیشه می کنند؟

امروز بیش ازپیش گنگی و سخن داشتن وبی سخنی از نگفتن ها، ظاهرا"بر جامعه و خصوصا"اداره کل آموزش و پرورش مازندران مستولی شده است و حتی درقبال قتلی فجیع باز این معلمان باید بازنده صحنه ی اجتماعی باشند؟

امروز کسانی با طغیان و زور برای مبلغی پول،به جان معلمی افتاده اند و تیغ جهل و نداری شان را به روی حداقل دریافتی های اندیشه ورزان و خردمندان جامعه کشیده اند و کسان دیگری ترجیح داده اند سکوت کنند!شاید دیر نباشدکسانی که امروز سکوت را بر این جنایت روا می دارند،ای بسا فردانوبت خودشان باشد!

آنانی که مسولیتی دارند باید تمامی همت و تلاش شان را در بایکوت کردن انسان های قداره بند و جلوگیری ازبی حیاشدن جامعه به کاربندند تا این خجالت و جنایت برای مرتکبان آن بسیارپرهزینه باشد.

سکوت و زبان درکام کشیدن علیه جانیان جز اینکه بحران ها راتشدید و مردم را در افسردگی قراردهد،معنای دیگری ندارد!

وقتی مشاهده می شود قلدرمآبی و قداره بندی به صورت عریان برای وجیزه ای،جان انسانی وارسته را می ستاند،جامعه وانسان های عاقل را هم دچار هول وهراس می نماید!

نیز آنها را درحیرت می نشاند و هم به گونه ای به آدم ها سیگنال می دهد که کم کم عقلای جامعه باید جای شان رابا این ترس مستولی شده برجامعه ،به این جانیان قداره بند واگذارند.

البته نباید عمل مسئولان ،جامعه را از امیدواری به سراشیبی ناامیدی رویدادها هدایت نماید! اگر تسلیم این شرایط شویم با جسارت بایدگفت دیری نخواهدپائید آنهایی که احساس امنیت بیشتری می کنند،بازندگان آن روز باشند!

گفتنی ها فراوان است،اما انتظارجامعه ی معلمان،پیشگام بودن متولیان اداره کل آموزش وپرورش مازندران از بدیهی ترین انتظارات درپیگیری و صدور اطلاعیه و تسلی بخشی خانواده بزرگ معلمان دانسته تا بلکه باتکیه بردانش وخردجمعی ،شاهد این اتفاقات دهشتناک در آینده نباشیم.

*مازندنومه:مرحوم سیف الله عباسی،اهل قائم شهر و مدرس زبان انگلیسی یکی از آموزرشگاه های شیرگاه بود که چند روز پیش ،زمانی که مبلغ سه میلیون تومان پول را برای پرداخت بدهی خود به یک کارگاه نجاری می برد،در راه کشته و پولش سرقت شد.جسد او سه روز بعد در ابتدای جاده کیاکلای،حوالی میدان بار قائم شهر پیدا شد. 

او 35 ساله بود و بعد از چندسال بچه دارنشدن،صاحب کودکی شد که اکنون 5-4 ساله است.این معلم زبان در روستای ذیلت به خاک سپرده شد و همکاران او می گویند تا لحظه تنظیم این یادداشت، آموزش و پروش برای تسلای خاطر خانواده اش و جامعه فرهنگیان اطلاعیه ای صادر نکرده است.