يکشنبه 27 اسفند 1391-18:16

ما چهارشنبه را از اعراب گرفتیم

ما چهارشنبه نداشتیم که حالا در این روز مواظب باشیم جن زده نشویم. این یک رسم و باور عربی است که چهارشنبه داشتند و چهارشنبه را هم نامبارک می دانستند ، صد البته ما ایرانی ها جشن آتش داشتیم ، این روشن کردن آتش را یونانی ها و رومی ها از ما گرفتند.


مازندنومه،حسین اسلامی ساروی،مدیر مرکز ساری شناسی:چهارشنبه ترجمه یوم الاربعا عرب هاست، ما ایرانی ها هفته نداشتیم، تقسیم بندی ماه به چهار هفته و هر هفته هفت روز به نام شنبه و ..... جمعه ، ریشه عبری و عربی دارد.

ما ایرانی ها دوازده ماه داشتیم که هر ماه سی روز بود و هر روز هم اسم ویژه خودش را داشت، پس با 12 ماه سی روزه ما 365 روز را می گذرانیم و پنج روز آخر را پتک patek می نامیدیم.

* ما چهارشنبه نداشتیم

 ما چهارشنبه نداشتیم که حالا در این روز مواظب باشیم جن زده نشویم. این یک رسم و باور عربی است که چهارشنبه داشتند و چهارشنبه را هم نامبارک می دانستند ، صد البته ما ایرانی ها جشن آتش داشتیم ، این روشن کردن آتش را یونانی ها و رومی ها از ما گرفتند و به همین دلیل چون جشن آتش برای آنها ریشه دار نبود، برای آنها اصالت نداشت ، آنها آتش باز و ترقه باز شدند ، و دوباره آن را تهوّع کردند تا بعضی از ما آن را جمع کنیم و به مراسم چهارشنبه سوزی بیاوریم.

* ما چرا آتش می افروختیم؟

امّا ما چرا آتش می افروختیم؟ما ایرانی ها به اعتبار اینکه آتش؛ نور، حرارت، پاکی، طراوت، سازندگی، زندگی و سلامت می بخشد و اصولاٌ نور یک مظهر خدوندی است،برای پذیرایی از ارواح در گذشتگان، آتش می افروختیم.

 تاریکی مظهر شیطان و اهریمن است و این نور است که زشتی ها، بیماری ها، آفات، بلاها و اهریمن را بیرون می کند و به اعتبار غلبه روشنی بر تباهی، آتش می افروختیم ، آتش به آسمان و به بالا گرایش دارد و نیایش در کنار آتش نشانه و راهی به جانب اهورا مزدا است، نه آتش پرستی!

*ما کجا آتش می افروختیم؟

امّا در کجا آتش می افروختیم؟ ما ایرانی ها در پشت بام خانه ها در یک ظرف مخصوص آتش می افروختیم ، در بالای تپه و کوه آتش می افروختیم.

 در کنار آتش دعا و نیایش و اوراد ویژه می خواندیم، این یک رسم دینی و اعتقادی بود، مراسم پرستش اهورا مزدا در کنار آتش که نور است و زندگی، و نگاه به اوج آسمان دارد برگزار می شد.

 آتش بازی و آتش پرستی که در شأن یک ملّت با فرهنگ نبود، ما آتش را گرامی می داشتیم و آتش را نمی پرستیدیم،بلکه آتش را پرتوی از نور ایزدی به شمار می آوردیم.

 آتش یک وسیله ی آزمایش و اثبات بی گناهی مثل سیاوش و حضرت ابراهیم شد. ما به آتش توهین نمی کردیم، ما به آتش بد نمی گفتیم، ما ایرانی ها از روی آتش نمی پریدیم و بدزبانی نمی کردیم که« زردی من از تو».

 این جمله یک بی احترامی به آتش است که ما ایرانی ها مرتکب این کار زشت نمی شدیم، ما که این قدر بی فرهنگ نبودیم، ما عنصری را که مقدس می شمردیم بد و بیراه نمی گفتیم!

 آتش در یک ظرف مخصوص بود ، با آداب ویژه روشن می شد، در کنارش دعا و نیایش بود ، انواع نذر و هدیه می گذاشتیم، همان آجیل هفت مغز را نه برای شکم چرانی خودمان که برای هدیه به دیگران در کنار آتش می گذاشتیم، آش نذری را هم برای تقدیم به دیگران تهیه می کردیم.

*ما چرا آتش را در پشت بام و بالای کوه و تپه روشن می کردیم؟

ما چرا آتش را در پشت بام و بالای کوه و تپه روشن می کردیم؟باز هم دلیل داشت، ما به اعتبار اینکه در این پنج روز آخر سال بعد از اینکه خانه ها را روفت و روب کردیم، همه چیز پاکیزه می شد در شبی که معمولاً شب سال بود، جشن و سرور داشتیم. نه چهارشنبه آخر سال، اصلاً ما چهارشنبه نداشتیم که حالا چهارشنبه سوری یا چهارشنبه سوزی بر پا کنیم، ما جشن و سرور و سور داشتیم، ما جشن های آب و جشن های آتش داشتیم.

 این جشن آخر سال مثل جشن شهریورگان، جشن آذرگان، جشن اردیبهشت گان، و جشن سده، در کنار آئین های خودش، آتش هم می افروختیم، این آتش به نوعی مقدس هم بود، مثلاً در جشن سده یک اخگر از آتش را به خانه می بردیم که تا آخر سال خاموش نشود و در تمام زمستان آتش را زنده نگاه می داشتیم، با روشن کردن آتش، شادمانی و آغاز جشن را اعلام می کردیم، آتش برای ستایش اهورا مزدا بود، و البتّه برای راهنمایی ارواح ، تا به خانه خودشان برگردند و راه را گم نکنند ، چون باور داشتیم که در این پنج روز آخر سال ،روزهای پائین آمدن ارواح و فَروَهَرها است، حتی به این باور بودند که خلقت انسان در سه روز آخر سال اتفاق افتاد.

 این جشن آخر سال از جشن نوروز هم مهمتر بود، چهار روز اول را به آماده شدن برای این جشن بزرگ و روز پنچم سر آغاز جشن بزرگ بود، خانه ها را تمیز می کردیم که فروهر ها از آسمان با دیدن روشنائی و آتش به خانه و کاشانه خود برگردند، آتش به نوعی چراغ راهنمای ارواح بود که در روشنائی به خانه خود برگردند.

* ما چهارشنبه سوزی درست کردیم تا...!

ما غیر از افروختن آتش به تهیه کردن آجیل هفت مغز، از هفت نوع میوه خشک شامل پسته، بادام، سنجد ، کشمش، گردو ، یرگ هلو و انجیر هم اقدام می کردیم. بعد ها بعد از ورود اعراب ، هفته و روزهای هفته و شب جمعه و ... پیدا شد، و در این چند سال اخیر، آداب و رسوم مختلف، مثل فال گوش، فال کوزه ، آش رشته ، آش بیمار، قاشق زنی، کجاوه اندازی، شال اندازی ، کوزه شکنی، آب پاشی، باز کردن قفل، و در زمان قاجار رفتن به زیر توپ مروارید و نشستن دختران دم بخت روی چرخ کوزه گری و یا گردو شکنی هم پیدا شد، و در این چند سال اخیر برای مرگ این آئین ویژه باستانی ایرانی، در یک رفتار تقلیدی از ابتذال غرب.

 ما چهارشنبه سوزی درست کردیم تا آیندگان بدانند، که ما بودیم این گونه خود زنی می کردیم و این همه بی فرهنگ بودیم.

ما برای شفای بیمار تب دار که او را نمی کشتیم! خودمان را که نباید بکشیم! ما چهارشنبه سوزی می کنیم، آدم سوزی می کنیم که مثلاً بگوئیم که ما هم آدم هستیم؟ خود سوزی برای چه؟

 این ننگ بی معرفتی را به کجا ببریم؟ چه پاسخی به تاریخ بدهیم؟