شنبه 14 ارديبهشت 1392-23:30

جشنواره اختلاف افکنی/مردم می فهمند،مسئولان چه؟!

 انتقاد از مسئولان بابل در ایجاد اختلاف به بهانه جشنواره بهارنارنج/بدترین و شرم آورترین کاری را که می شد انجام داد،بانیان این جشن با تومار نویسی انجام دادند! قرار بود جشنی باشد که مردم کنار هم بخندند و شادی کنند نه این که بر آتش اختلاف دمیده شود!


مازندنومه،سردبیر:از اقدام شتاب زده و کج سلیقگی کامل مسئولان شهر ساری در نام گذاری مرکز استان به نام تکراری بهارنارنج(در حالی که پیش تر بابل به این نام مشهور شده بود و می شد به راحتی اسم بهتری پیدا کرد) بگذریم،اظهارات و عملکرد اختلاف انگیز مسئولان شهری بابل در روزهای برپایی جشنواره سه روزه بهارنارنج تامل برانگیز است. دو اشکال شکلی و محتوایی در همین زمینه مطرح است:

1-اشکال شکلی:

مهم ترین اشکال شکلی و اجرایی جشنواره در بومی نبودن آن بود.بر خلاف نام جشنواره،برگزار کننده ها کم تر از ظرفیت های استان بهره بردند و جهت جذب مردم مجبور شدند از تهران هنرمندان درجه دو و سه به مازندران بیاورند؛چهره هایی مثل یوسف تیموری،مهران غفوریان،مجتبی کبیری،امیر تاجیک و یا سامان جلیلی.

از قضا مهران غفوریان-یکی از مهمان ويژه جشنواره-نیز انتقاد کرده بود که چرا فضای جشنواره بومی نیست و می گفت: تفاوت برنامه های این جا با تهران در چیست؟

در واقع جشنواره بهارنارنج که باید کلیت و چارچوب برنامه های آن بر مبنای نام آن و با صبغه بومی-محلی باشد ،به جُنگ بدل شده بود که مشابه آن را می توان هر فصل سال و به هر بهانه ای اجرا کرد و انجام آن ربط چندانی به بهارنارنج ندارد.

هم چنین بازدیدکننده ها در غرفه های مختلف این جشنواره ی سه روزه تنها بهارنارنج و عرقیات آماده دیدند و انتظار داشتند بانیان مراسم،به طور مستقیم و از نزدیک شیوه عرق گیری را عرضه و آموزش دهند(شبیه مراسم گلابگیران کاشان.)

مورد دیگر که باز با انتقاد مواجه شده بود مربوط به مراسم شب سوم است که برگزارکننده های جشنواره با اهدای هدیه از یکدیگر و عوامل اجرایی قدردانی و تشکر کردند!

ساعت اجرای جشنواره نیز در بنرها 19 تا 23 اعلام شده بود اما عملا" برنامه ها از 21 آغاز می شد و تا پاسی از نیمه شب ادامه داشت.

عکس:مصطفی کاظمی شهابی

2-اشکال محتوایی

مهم تر از اشکالات شکلی و اجرایی که در بالا گفته شد و چندان اهمیت ندارد،عیب و ایراد اصلی در محتوای جشنواره بود؛آن جا که بابلی ها در سه شب متوالی هر چه خواستند علیه ساروی ها و مسئولان این شهر گفتند و تومار امضا زدند و بیانیه صادر کردند!

متاسفانه در این جشنواره هدف،وسیله را توجیه کرده بود و مسئولان بابل به طرز کودکانه ای به جنگ ساختگی علیه مسئولان ساری مبادرت ورزیدند و هل من مبارز طلبیدند و بابل بابل کردند!

وقتی فایل صوتی توماری را که در این مراسم خوانده شد،شنیدم،شگفت زده شدم و لحظه ای تصور کردم ساری و بابل دو شهر نزدیک به هم و با یک فرهنگ و زبان و مذهب نیستند و انگار جنگی درگرفته بین پاکستان و هند یا اختلافی است میان آذربایجان و ارمنستان یا مثلا" جنگ دو کره است!

بدترین و شرم آورترین کاری را که می شد انجام داد،بانیان این جشن با تومار نویسی انجام دادند! قرار بود جشنی باشد که مردم کنار هم بخندند و شادی کنند نه این که بر آتش اختلاف دمیده شود!

و اصلا" مگر الان مشکل شهروندان ساری و بابل،بهارنارنج است و اولویت این دو شهر کشمکش بر سر نام گذاری آن هاست؟

حالا گیریم ساری بهارنارنج باشد یا بابل یا هر جای دیگری،آیا این واقعا" افتخار است؟مشکلات اقتصادی و فرهنگی و مسایل زیربنایی این دو شهر،آیا با این نامگذاری حل می شود؟

به قول خودتان 30 سال است بابل را به بهارنارنج می شناسند،آیا این موضوع دو ریال پول شده است تا خرج مردم شود؟! آیا تابلوی بهارنارنج،ترافیک شهرتان را حل کرده است؟ محرومیت های بی شمار مردم بندپی را برطرف کرده است؟ اشتغال ایجاد کرده است؟ نان و آب شده است برای مردم؟

نمی دانم...شاید برای مردم آب نداشته باشد،برای عده ای نان داشته است!

می دانم که مسئولان ساری در این نام گذاری کاملا" بی سلیقگی به خرج دادند و با نصب تابلو در ورودی شهرشان نیز زمینه ساز برخی سوء برداشت ها شدند و در ادامه هم دو عضو شورای شهر بابل و ساری با اظهارات کودکانه شان به هم تاختند،اما همه این ها دلیل نمی شود که تومار به رییس جمهوری نوشته شود و خواننده این تومار در جشنواره،حتی از بردن نام ساری نیز اکراه داشته باشد و به جای لفظ ساری،مدام بگوید"جای خالی!"

موریس مترلینگ گفته:"اگر کله خالی هم مثل شکم خالی سر و صدا می کرد،ما آدم ها خیلی عاقل تر از این ها می بودیم."

آقایان مسئول بابلی،بهارنارنج مال هر کسی که باشد،دنیا به آخر نمی رسد که هیچ ، به ریش ما هم می خندد! در ضمن اگر نمی دانید بدانید که احمدی نژاد کشور را رها کرده و فعلا" با مشایی دور ایران را می گردد،وقت خواندن تومار شما را هم ندارد!

کودکان و نوجوانان در حال امضا زدن تومار و آموزش عملی دگماتیسم و ساروی-بابلی بازی!

آیا آن ها می دانند ماجرا چیست و پشت قضایا چه کسانی هستند؟

عکس:مصطفی کاظمی شهابی

*اون هایی که عِرق بابلی دارند،این دست ها بیاد بالا!

متن کامل توماری که در جشنواره بهارنارنج بابل خوانده و از روی فایل صوتی پیاده شد:

سلام آقای رییس جمهور

این تومار که پیش روی شماست در ذات خود صدا و فریاد مردم شهر بهارنارنج بابل را در خود نهفته دارد،مردمی که شکایت دارند از ناملایماتی های اخیر مسئولان شهر جای خالی(!) که خاطر ما و همشهریان ما را آزرده اند و هر وقت از آن شهر گذر می کنیم،دل مان به درد می آید(!)

حال شرح کوتاه ماجرا:بابل را بیش از سه دهه است که کل دنیا و شهرها به بهارنارنج می شناسند،خیابان ها و کوچه های شهر ما و سربرگ ها و لوگوهای ادارات آن مزین به نام و عطر بهارنارنج می باشد.

حال نمی دانیم چگونه شبی،صبح می شود و برخی مسئولین شهر جای خالی(!)مرکز استان را شهر بهار نارنج می نامند و تندیسی که نوشته شده است به شهر بهارنارنج خوش آمدید را در ورودی های شهر خود نصب نموده اند.

جالب تر آن که به این حد هم بسند نکرده اند و برخی ستادی تشکیل داده اند به نام ستاد بهارنارنج که همه اعضای آن اهلِ(چند لحظه سکوت)،مرکزآن(چند لحظه سکوت) مدیر آن(چند لحظه سکوت) و می گویند ستاد استانی ست.

آقای ریس جمهور،شما خود قاضی باشید و عادلانه قضاوت کنید،دل ما خون شده است،ما ساری را دوست داریم و مردم آن رابیشتر،اما نه با هویت جعلی.ساری خود دارای هویت تاریخی است.

آقای رییس جمهور،مردم ما می فهمند.والسلام

در ادامه مجری برنامه با شور و هیجان تمام فریاد می زند:"اون هایی که عرق بابلی دارند،این دست ها بیاد بالا..."