پنجشنبه 24 مرداد 1392-2:41

روز خبرنگار یا شرح کشاف؟!

در انتقاد از مراسم استانی روز خبرنگار(2)/برنامه روز خبرنگار امسال به بدترین شکل برگزار شد،حتی ضعیف تر از برنامه شهرداری و جاهای دیگر.مراسم چیزی برای ما نداشت،جز اعصاب خردکنی و ملال و حرص خوردن و خستگی.


مازندنومه،سردبیر:"کشاف"کتابی است به زبان عربی که اسم کامل آن"الکشاف عن حقائق التزیل" است،تالیف ابوالقاسم جارالله محمود بن عمر الزمخشری الخوارزمی که در قرن ششم هجری در چهار جلد نوشته شد.

کم تر کتابی مانند کشاف دیده شده که کتاب های متعددی در شرح و توضیح و تنقیح و تلخیص و اختصار و حاشیه و حتی بر شرح های آن داشته باشد.

کشاف چون بسیار مفصل است،به تدریج از لحاظ تفصیل،صورت مثل به خود گرفت و زبانزد شد که "فلانی شرح کشاف می گوید!"

"ادوارد براون"بر این گونه شرح نوشتن ها انتقاد کرده و گفته:"یک نفر فاضل کتابی می نویسد،دیگری پیدا شده و شرحی بر آن کتاب می نویسد،دیگری شرحی بر شرح می نگارد،شخص چهارم حاشیه بر این شرح اخیر می نویسد،شخص پنجم یادداشت هایی راجع به این حاشیه اخیر تحریر می کند،به قسمی که عاقبت نتیجه ای که به دست می آید خیلی شبیه به عبارت خواجه نصرالدین افندی است که گفته:این آب آبگوشت خرگوش است!یعنی غذایی عاری از طعم و قوت که به کلی مواد اصلی در آن مستهلک شده است."

این مقدمه را گفتم تا اشاره کنم که در مراسم استانی روز خبرنگار چهارشنبه، ما کلا"«شرح کشاف شنیدیم و نیز آب آبگوشت خرگوش دیدیم!»

مثلا" قرار بود بزرگداشت و جشن روز خبرنگار باشد،قلم به دست ها را در سالنی گرد کردند و مثل همیشه گوش مفت گیر آوردند و برای شان حرف مفت زدند!

از قبل مقرر شده بود که امسال وقت بیشتری به جماعت خبرنگار بدهند و مسئولان بنشینند و خبرنگارها روی سن حرف بزنند.

نماینده خانه مطبوعات که رفت آن بالا،حرف های چند شب پیش خود را که در جلسه ای دیگر هم گفته بود،تکرار کرد و چیزی برای عرضه نداشت.

البته در این روز خانه مطبوعات مازندران کلا" چیزی برای گفتن نداشت. ارشادی ها ابتدا آن ها را جلو انداختند و بعد هرکار دل شان خواست با برنامه انجام دادند و برای خانه مطبوعات مازندران در حد همان سیخ جوجه کباب ناهار هم ارزش و وقعی قائل نشدند!

بنده های خدا خانه مطبوعاتی ها آن قدر وا داده بودند که دست آخر خودشان شاکی شدند که ای بابا!این کارها چیست؟ما در جریان نیستیم!با ما هماهنگ نشده!و....

بعد مدیرعامل سابق خانه مطبوعات که این روزها دوباره دور گرفته و در هر جمع و محفلی سخن می گوید،روی سن رفت؛البته به اسم نماینده مدیران مسئول نشریات استان!و من نفهمیدم او مدیرمسئول کدام نشریه است و با این که در خانه مطبوعات سمتی ندارد،چرا مثل سنوات گذشته همه جا سخنرانی می کند؟این جا هم دلم برای خبرنگارهای مظلوم سوخت.

نماینده ارشاد که بالا رفت و گزارش کار داد،گفتم شاید مدیرش امسال که شاید سال آخر مدیریتش در این حوزه باشد،لطف کرده و برای یک بار هم که شده نخواسته حرف بزند.

ارایه گزارش کار و عملکرد ارشاد در روز خبرنگار واقعا" چسبید و کاملا" منطقی و به جا بود.سالن کیپ تا کیپ جُم نمی خورد و همه سراپا گوش بودند!

یکی نگفت:پدر آمرزیده ها! خب همان پاورپوینتِ خوشگل تان را سی دی کنید،بدهید به خبرنگارها یا مدیران مطبوعات و این جوری وقت ملت را با آمار و ارقامی که در ذهن هم نمی ماند،نگیرید!

این وسط چشمم به گروه موسیقی مازندرانی برادران محمدی افتاد که دیگر بی حوصله شده بودند.بنده های خدا را از 8 صبح کشانده بودند دانشگاه آزاد،لباس محلی مخصوص کنسرت پوشیده بودند با شره و پاپیچ و چیزهای دیگر،داخل اتاقی نشستند و هی منتظر ماندند تا برنامه شان شروع شود که هرگز شروع نشد.در هوای گرم مردادماه،گرگر عرق بود که از سر و روی این هنرمندان می ریخت و دست آخر هم از موسیقی خبری نشد.

از فرامرز درخشنده که دعوت کردند بیاید حرف بزند،گفتم:بیماری صعب او خوش یمن بود که بالاخره در این سیستم تریبون به او بدهند تا حرف بزند.تا پیش از بیماری اش، دریغ از گوشه چشمی و توجهی و وقت سخنرانی و تقدیری!

حالا نوبت مسئولان بود.مجری برنامه گفت چون زمان نداریم،وقت سخنرانی مدیرکل ارشاد نصف شده است،اما چه حرف ها!جناب ایشان از آسوشیتدپرس و فاکس نیوز و رویتر شروع کردند تا رسیدند به مطبوعات داخلی و استانی و خلاصه بهره ها بردیم!

نماینده ولی فقیه در مازندران سخنران بعدی بود که ایشان هم با وجود کسالت،دقایق زیادی سخنرانی کردند و در نهایت چون قصد رفتن داشتند،تند تند مجری برنامه چندین اسم را خواند تا نامبردگان روی استیج بروند و لوح قدردانی بگیرند.

گفتند کارشناس های ارشاد ذره بین گرفتند و ساعت ها نشستند و بررسی کردند که چه کسانی و چه رسانه هایی در ایام انتخابات فعال تر بودند.

  واقعا" حق به حق دار رسید و ما فهمیدیم کارشناسی های ادارات و سازمان های ما مثل ساعت سوییسی  دقیق است و ردخور ندارد و این عزیزان مو را از ماست می کشند!

امسال هم طبق معمول به یک سری افراد و نشریات مشخصی که هر ساله و در هر جمع و محفلی جایزه و لوح می گیرند ،این بار هم لوح تعلق گرفت،نیز به رسانه های خاموش و ایستا و بی حالی که گاه حتی حوصله کپی پیست ساده را هم ندارند،چه رسد به خبر تولیدی و تحلیل و جریان سازی در ایام انتخابات.

سوگلی های واحد اطلاعات و اخبار شبکه مازندران هم که نباشند،روز خبرنگار دیگر خیلی بی معنا می شود!خودشان تشریف نیاوردند،اسم شان را اما خواندند،همکاران زحمت کش ما که اغلب،کسی از آن ها قدردانی نمی کند،در سالن بودند،اسم شان را ولی نخواندند و فقط کف زن جلسه شدند!

از سخنرانی های بی حال و تکراری و پرملال که بگذریم،این بخش از مراسم و حق شناسی از کسانی که حقی نداشتند،قابل اغماض نیست و کل مراسم را تحت الشعاع قرار داد.

چیزی جز تاسف نمی شود گفت و در قبال این حق کشی و نامردی عریان و این بی برنامگی و ضعف آشکار، آرزویی جز این نمی شود کرد که خدا کند حداقل وزیر جدید با تغییراتی که در سطح استان ها ایجاد می کند،هر چیز و هرکس را به سرجای اول خود برگرداند.

این تقدیر شتاب زده که تمام شد تازه نوبت استاندار بود که سخنرانی کند.به خاطر خستگی از سالن خارج شدم.بیرون سرپرست گروه موسیقی تبری-جمال محمدی-را دیدم.بیچاره شاکی بود.گروهش 4 ساعت منتظر ده دقیقه اجرای موسیقی مازندرانی بود،اما برنامه شان را حذف کردند و جایش سخنرانی گذاشتند!

با حذف موسیقی که تنها برنامه متفاوت مراسم بود،تکریم و تجلیل از هنرمندان بومی به وسیله دستگاه متولی امور هنرمندان این استان به بهترین شکل صورت گرفت!

برنامه روز خبرنگار امسال به بدترین صورتی که می شد، برگزار شد،حتی ضعیف تر از برنامه شهرداری و جاهای دیگر.مراسم چیزی برای ما نداشت،جز اعصاب خردکنی و ملال و حرص خوردن و خستگی.

این اداره کل تشکیل شده است تا هنر را ترویج و هنرمند و اهل قلم را تکریم کند یا شرح کشاف بگوید؟!