پنجشنبه 14 شهريور 1392-10:22

«گذشته»ی اصغر فرهادی

تحلیل فیلم گذشته ؛ واپسین فیلم اصغر فرهادی/گذشته هر چقدر هم فیلمی باشد که درباره موضوعات کلی که در همه جوامع یکسان است حرف بزند، به همان اندازه فیلمی است که دو فرهنگ شرقی و غربی را کنار هم قرار داده و با هم مقایسه می کند/فرهادی استاد این است که مسائل پیش افتاده را به موضوعاتی بزرگ تبدیل کند.


مازندنومه؛یادداشت مهمان،بهروز نادری رجه،پژوهشگر سینما:گذشته اصغر فرهادی ادامه منطقی فیلم های قبلی اش است. اکنون می شود «درباره الی»، «جدایی نادر از سیمین»، و «گذشته» را کنار هم قرار داد و از سه گانه اصغر فرهادی درباره دروغ و قضاوت حرف زد.

 گذشته به عنوان فیلمی از یک کارگردان مطرح ایرانی که در محیط بیگانه با فرهنگ ما و عوامل خارجی دست به ساخت فیلم زده، اثری استاندارد و از برخی جهات قابل توجه است، اما اگر به صورت یک فیلم مستقل به آن نگاه کنیم به نسبت بقیه فیلم های فرهادی گامی به عقب است.

اینجا هم با کلاف در هم پیچیده ی اتفاقاتی روبرو هستیم که هر کدام به نوعی به هم مربوط می شوند. با این تفاوت که آدم هایی با عقبه های گوناگون و ملیت های مختلف درگیر آن هستند.

 نقطه مشترکش با دیگر فیلم های فرهادی در برخی شخصیت پردازی هاست. احمد (با بازی علی مصفا) بیشتر از آنکه یادآور کاراکتر احمد در فیلم دیگر فرهادی (درباره الی) باشد، به نادر در فیلم جدایی شباهت دارد. مردی که بدون آن که بخواهد در بروز یک اتفاق نقش داشته و حالا در نقش یک بازجو در جستجوی حقیقت است. ایراد فیلم های اخیر فرهادی هم در همین است.

در شخصیت پردازی هایش برای کشف حقیقت به جای آنکه به کاراکترهایش ایمان داشته باشد، دائما همه نقش بازجویی را بازی می کنند که در جستجوی حقیقت اند.

ماریان از احمد می خواهد با لوسی حرف بزند. احمد در حین حرف زدن با لوسی متوجه وقایعی می شود اما طبق اصول کاراکترهای فیلم های فرهادی به خودش اجازه قضاوت نمی دهد.

راستش این است که در جامعه پرسوء تفاهمی زندگی می کنیم که همیشه درباره یکدیگر قضاوت های ناعادلانه داشته ایم و طبیعی است که فیلمساز بخواهد به مخاطبش آرامش و بیشتر شنیدن و کمتر قضاوت کردن را بیاموزد.

این چیزی است که در «درباره الی» اتفاق افتاد. آنجا سپیده بود که در عین ناظر بودن، فاعل هم بود. اما در فیلم های اخیر فرهادی به دلیل نبود قهرمان این حجم از قضاوت نکردن درباره اشتباهات و حتی قربانی شدن های شخصیت های فیلم هایش باعث می شود حس کنیم کارگردان و فیلم نامه نویس به کاراکترهایی که خلق کرده اند اصلا علاقه ای ندارند.

 در آخرین فیلم فرهادی درباره «دروغ و قضاوت» فیلمساز آن نبوغ قبلی اش را هم در رابطه با کارگردانی ندارد. هر چند هنوز بهترین بازی ها را از بازیگرانش می گیرد اما در میزانسن های "گذشته" کاملا مخاطب را به یاد "جدایی نادر از سیمین" می اندازد.

نبوغ فرهادی را هنوز در هدایت بازیگران می توان دید. همچون بازی برینس بژو که جایزه بهترین بازیگر زن را از کن دریافت کرد.

«اروپایی ها به دلیل عدم شناخت ضمیر ناخودآگاه خود مشرق زمین را درک نمی کنند و تمام ترس ها و نفرت های خود را به آنها نسبت می دهند»(یونگ).

"گذشته" هر چقدر هم فیلمی باشد که درباره موضوعات کلی که در همه جوامع یکسان است حرف بزند، به همان اندازه فیلمی است که دو فرهنگ شرقی و غربی را کنار هم قرار داده و با هم مقایسه می کند.

 اصلا دلیل بیرون رفتن احمد از زندگی مشترکش با ماریان همین تفاوت فرهنگی است و اینکه احمد آن قدر ایرانی بود که نمی توانست در خارج از کشور زندگی کند. درست برعکس شخصیت سیمین در فیلم جدایی نادر از سیمین که زندگی مشترکش را به هم می ریزد چون نمی تواند در ایران و داخل کشور زندگی کند.


«سردرگمی در شدیدترین سطوح خود منجر به واکنشی تعدیلی در ناخودآگاه جمعی می شود که مشتمل بر جایگزین شدن شخصیتی خاص است».

با دیدن نقطه پایان این سه گانه به نظر می رسد که فرهادی فقط قصد ندارد مخاطبش را نسبت به کشف حقیقت سردرگم کند. او خالقی است که خودش هم از حقیقت ماجرا اطلاعی ندارد. نمی داند غلط و درست ماجرا چیست. او هم درست مثل خود ما در این زنجیره دروغ های به هم پیوسته و پنهان کاری ها گیر افتاده است. اینجا تلاش کرده که حداقل موضوعی واقعا جدی را در محوریت این پازل قرار دهد.

فرهادی استاد این است که مسائل پیش افتاده را به موضوعاتی بزرگ تبدیل کند.