شنبه 13 مهر 1392-21:56

یک، دو، سه... الیاس!

الیاس می گفت: فرد زور گیر چنان سیلی وحشیانه ای به او زده که نزدیک بود چشمانش ازحدقه دربیاید. ازحالت ضارب کاملاً پیدا بود که حسابی مواد مصرف کرده/اکنون الیاس ازخود می پرسد: «آیا فردا و فرداهای دگر، بعد از پایان کار روزانه، می توانم با آرامش خاطراز خیابان های شهرم عبور کنم و سالم به منزل برسم!؟»


مازندنومه، علیرضا شهیری طبرستانی: الیاس، جوان آرام و بی حاشیه ای است. سرش به کار خودش است و آزارش حتی به مورچه هم نمی رسد.

او عصر روز چهارشنبه وقتی از سرکارش برمی گشت، مقابل ساختمان جدید جهاد بابل، درفاصله سی متری کلانتری محل، چهار جوان زورگیر، خفتش کردند و با تهدید قمه و ضرب و شتم، موبایل و... را دزدیدند و بردند.

آن طور که الیاس توضیح می دهد زورگیرها بسیارجوان بودند وبه نظرمی رسید پژو 405شان هم سرقتی بوده و عجیب تر آن که چندعابری هم که ازکنارشان رد می شدند، عکس العملی ازخود نشان ندادند وهیچ کمکی به او نکردند.

این حادثه، البته هرروزه درگوشه و کنارشهرما و شهرهای دیگراتفاق می افتد و به نظر می رسد که هنوز اراده محکمی برای جلوگیری و ریشه کن کردن آن وجود ندارد.

متاسفانه سرقت، زورگیری و...روز به روزدرحال افزایش است و آرامش وامنیت روانی شهروندان را به طورجدی در معرض تهدید قرارداده است.


البته این وظیفه آسیب شناسان است که به تحلیل ناهنجاری های اجتماعی بپردازند و برای ریشه کن کردن آنها، راهبردهایی به کارگزاران نظام ارائه کنند، اما من چون چهارماه آزگار با انواع و اقسام جوانان بزه کار در زندان (بند سارقین) زندانی بودم و با آنان زیر یک سقف روزگار گذراندم، ازهمنشینی و مجالست اجباری با آنها تجربیات فراوانی اندوخته ام و می خواهم به خلاصه ای از آنها اشاره کنم؛ شاید دانستن آن برای آسیب شناسان اجتماعی سودمند باشد:

1- بسیاری از بزهکاران ضریب هوشی پایینی دارند و غالباً بی سواد یا کم سواد وبه همان نسبت ساده لوح وزودباورند وبه آسانی خام (شیر)می شوند.

2- آنها اکثراً در محیط های خانوادگی ناهنجار رشد کرده و دارای مشکلات روانی پیچیده ای هستند. یا پدر و مادرشان ازهم جداشده یا خودشان با همسران شان متارکه کرده اند.

3- بسیاری از آنها ازنوجوانی جذب گروه همسالان بزهکار شده اند و برای جلب رضایت گروه خود، دست به کارهای خلاف می زنند.

4- بیشتر سارقان، به دلیل مشکلات اقتصادی و هزینه سنگین و بالای ازدواج، مجردند.

5- زندان برخلاف شعارها و انتطارات عمومی، ندامتگاه نیست وبه غیراز چند مورد استثنایی، برای اکثرشان،مکان و فرصتی برای بازآموزی کارهای خلاف است. آنها در اوقات بیکاری، تجربیات شان را به آسانی به هم منتقل می کنند.

6- قریب به اتفاق سارقان، موقعی دست به سرقت می زنند که مواد (مثلا شیشه یا...) مصرف کرده یا ازخود بی خود شده باشند. الیاس می گفت: فرد زور گیر چنان سیلی وحشیانه ای به او زده که نزدیک بود چشمانش ازحدقه دربیاید. ازحالت ضارب کاملاً پیدا بود که حسابی مواد مصرف کرده.

7- برای اکثر بزهکاران، قبح زندان ازمیان رفته و دیگر ترسی از زندان و ماموران نیروی انتظامی ندارند. اکثر آنها اسم و رسم ماموران و شدت و ضعف برخوردشان را می دانند.

8- پایبندی اکثر قریب به اتفاق سارقان به موازین و آداب مذهبی بسیار ضعیف و در حدّ صفراست. آنها هیچ درکی از ارزش های مذهبی و هنجارهای اجتماعی ندارند.

با این همه، اکنون الیاس ازخود می پرسد: «آیا فردا و فرداهای دگر، بعد از پایان کار روزانه، می توانم با آرامش خاطراز خیابان های شهرم عبور کنم و سالم به منزل برسم؟؟» چه کسی باید به این سئوال الیاس جواب بدهد؟