يکشنبه 21 مهر 1392-16:45

فرهنگ و هنر مازندران به « مدیریت نامحسوس» نیاز دارد

اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، مسئول قانونی فرهنگ و هنر استان است. اما این مسئولیت، بیشتر حول واژه «مسئول» به معنای «مورد سئوال» تجلی یافته و اختیارات این دستگاه تا حدی «مشروط» است؛ مشروط به جلب موافقت برخی دستگاه ها، نهادها، مراکز و افراد حقوقی در پروسه ی اداری صدور مجوز برنامه های فرهنگی و هنری به عنوان «حمایت معنوی» که آن نیز در شهرستان های مختلف استان - وابسته به شرایط موجود - متفاوت است.


مازندنومه؛ یادداشت مهمان، مهدی رمضانی، کارشناس ارشد تئاتر و مدرس دانشگاه: به محض مطرح شدن مقوله ای با نام «مدیریت فرهنگی»، تعاریفی مشخص و شاخصه هایی شناخته شده به میان می آید که در تمامی کشورهای دنیا مورد قبول بوده و مدیران فرهنگی ما نیز - صرفنظر از به کار بستن یا نبستن شان - از آن مطلع اند. 

 اما نکته مهم، میزان مطابقت تعاریفی از این دست با سیستم اجرایی امور فرهنگی و هنری در کشور ماست که شرایطی کاملاً متفاوت با سایر کشورها داشته و متأثر از تمایزات فرهنگی و اجتماعی و همینطور فعل و انفعالات سیاسی و اقتصادی، از این شاخصه ها دور مانده و ایجاد تعاریفی خودساخته در امور فرهنگی و هنری را در پی داشته است.

سیستم اجرایی امور فرهنگی و هنری در ایران، کاملاً دولتی است و اصلی ترین متولی آن یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز همچون سایر دستگاه ها، با رفت و آمد دولت ها دچار تغییر و تحولاتی در کادر مدیریتی، ساختار اجرایی و سیاستگزاری های کلان می شود که اثرات آن، از پایتخت تا دورترین شهرها و روستاهای کشور را در بر می گیرد.

در این مقطع زمانی که بحث انتصابات در همه جای کشور و از جمله مازندران داغ شده و خبرهای مختلفی پیرامون رفتن یا ماندن مدیران فعلی یا مطرح شدن گزینه های جدید، نقل محافل و تیتر رسانه ها شده است، چیزی که نباید فراموش شود بررسی سوابق و توانمندی های افراد و همینطور شناسایی واقعیات موجود استان برای بهبود امور است.

اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی مازندران، این روزها مورد توجه رسانه های استان قرار گرفته و موضوع تغییر یا ابقای مدیرکل این دستگاه فرهنگی، سوژه ی گمانه زنی محافل و شخصیت های مختلف شده است.

برخی به لزوم تغییر اشاره کرده و گزینه ای برای جایگزینی پیشنهاد نکرده اند. برخی معتقد به اصلاح بوده و ابقا را به تغییر در معاونت ها مشروط کرده اند. برخی نیز صرفاً گزینه مطلوب خود را مطرح نموده و دلایل کارشناسی پیشنهاد خود را عنوان نکرده اند. اما در این میان، خودِ دستگاه و مسیر پیش روی فرهنگ و هنر استان مغفول مانده و ناخواسته، نگاهی فرد محور جایگزین نگرشی برنامه محور شده است.

بر همین اساس، در مورد نوشته هایی که تاکنون در مورد تغییر یا ابقای مهمترین مسئول فرهنگی استان مازندران در رسانه ها منتشر شده است، باید گفت که نه به تعاریف و شاخصه های جهانی «مدیریت فرهنگی» اشاره شده است و نه به واقعیت های فرهنگی موجود در کشور و استان.

از تعاریف جهانی «مدیریت فرهنگی» که بگذریم، نباید از نظر دور داشت که امور فرهنگی و هنری در کشور و مشخصاً استان مازندران، تابع مجموعه ای گسترده از واقعیت های سیاسی، اجتماعی، اعتقادی و اقتصادی است. 

اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، مسئول قانونی فرهنگ و هنر استان است. اما این مسئولیت، بیشتر حول واژه ی «مسئول» به معنای «مورد سئوال» تجلی یافته و اختیارات این دستگاه تا حدی «مشروط» است؛ مشروط به جلب موافقت برخی دستگاه ها، نهادها، مراکز و افراد حقوقی در پروسه ی اداری صدور مجوز برنامه های فرهنگی و هنری به عنوان «حمایت معنوی» که آن نیز در شهرستان های مختلف استان - وابسته به شرایط موجود - متفاوت است.

اما این مشروط بودن، تنها در مورد جلب موافقت ها مصداق نداشته و بخش مهمی به نام «اعتبارات مالی» را نیز در بر می گیرد که آن نیز به واسطه محدودیت همیشگی در بودجه فرهنگی، از قدرت مانور این دستگاه در تدارک برنامه ها یا «حمایت مادی» از تولیدکنندگان محصولات فرهنگی و هنری کاسته و به همین سبب بر مشروطیت عملکرد آن می افزاید.

حال، با وجود این مشروطیت عملکرد و ضعف دو بال «حمایت مادی» و «حمایت معنوی»، آیا این دستگاه فرهنگی امکان پرواز داشته و از شرایط لازم برای زیر بال و پر گرفتن فرهنگ و هنر استان برخوردار است؟ 

در نگاه اول، پاسخ منفی است. اما تفاوت مدیران با یکدیگر، در نگاه های تک لایه یا چند لایه به محدوده ی تحت مدیریت شان مشخص می شود و در همین زمینه، بررسی نوع عملکرد مدیران ارشاد در سالیان گذشته و میزان تأثیرگذاری شان در فرهنگ و هنر استان، تک لایه بودن یا چند لایه بودن نگاه آنان به مدیریت فرهنگی را به خوبی آشکار می کند.

راهکار برون رفت از نگاه تک لایه و ارتقاء آن به نظرگاهی چند لایه در این مبحث، شناخت ویژگی های «فرهنگ» و عناصر آن در استان، قبل از ورود به مقوله ی «مدیریت فرهنگی» است؛ بدین معنی که شیوه های مدیریت فرهنگی باید منطبق بر واقعیت های فرهنگی موجود تنظیم شود.
 
 واقعیت حال حاضر کشور ما و از جمله استان مازندران، فقدان محصولات فرهنگی در سبد روزمره مردم است که می توان علل متعددی برای آن متصور شد و البته شرح آن نیز در این مقال نمی گنجد. اما نکته ی مهم این است که امروز، فرهنگ و هنر برای مردم مقوله ای «نامحسوس» تلقی شده و از این رو، مدیریت آن نیز باید مدیریتی «نامحسوس» باشد.

مهم ترین ابزار برای تحقق این «مدیریت نامحسوس» قبل از هر چیز، اعتماد به سیستم کارشناسی و اولویت بخشیدن به آن در مقابل بوروکراسی های مرسوم اداری و برخی سلسله مراتب های تعارف آمیز مدیریتی است.

چرا که کارشناسان، از قدرت مانور بالایی در ارتباط با اهالی فرهنگ و هنر برای جبران کاستی های اداری، مالی و حتی مدیریتی ارشاد از طریق شیوه ی نرم افزاری و نامحسوس برخوردار بوده و از این بابت، نگاهی متفاوت با نوع نگاه مدیران دارند که مبتنی بر اصول سخت افزاری و محسوس تنظیم شده است.

این طریقِ تخصص است و ماحصلِ «مدیریت نامحسوس» كه به جای فریاد زدن فرهنگ در گوش مردم، آوای لذت بخش آن در ناخودآگاهِ جامعه زمزمه شود.