دوشنبه 22 مهر 1392-22:22

ما و کودکان ما

ضرورت سازمان های مردم نهادِحمایت از کودکان/پیشنهاد می کنم چنانچه قصد انجام کار خیر دارید و توان و تمکنی در خود یا دوستان تان می بینید، دست به کار شوید و مبادرت به تأسیس چنین انجمن هایی نمایید؛ به گونه ای که تمام کودکان محله تان با شما در تماس باشند تا چنانچه آسیبی متوجه شان شد با شما تماس بگیرند.


مازندنومه، دکتر علی فلاح: از کودک گفتن و از کودک نوشتن به نوعی وارد دنیای فرشتگان شدن است. دنیای راستی و صداقتی که هیچ رنگ و ریایی در آن راه ندارد. دنیای عاطفه، هیجان،سلامت نفس، پاکی فطرت و خلاصه دنیای زیبایی ها و شیرینی های متنوع و رنگارنگ!

 می گویند آدمی دو بعد دارد یکی بعد حیوانی و دیگری بعد فرشتگی. به نظر من بعد فرشتگی وجود آدمی همان سادگی و خلوص است، همان زندگی کودکانه ی اوست، همان پاک کردن ذهنیت ها و با قلب خالص و ناب با همه کائنات روبرو شدن است.

بنابراین وقتی حرف از کودک به میان می آید بعد فرشتگی وجود انسان در ذهن تداعی می شود. اما متأسفانه امروزه گاهی در جراید و روزنامه ها برای این فرشتگان معصوم ترکیبات زشت و مفاهیم ناپسندی چون کودک آزاری ،کودکان خیابانی،کودکان کار،سرطان کودکان و... به کار می رود.

 حضور این ترکیبات ومفاهیم نامطبوع در انواع رسانه ها حکایت از واقعیتی انکار ناشدنی دارد، واقعیتی که دل هر انسان با وجدان و خدا باور و شریف و آزاده ای را به درد می آورد.

کودکان خلأ عاطفی زندگی را در خانواده و جامعه پر می کنند، روح بزرگسالان در برخورد با آنان تغذیه می شود و قوّت می گیرد، گاهی پیام خداوند از زبان پاک و بی آلایش و معصومانه ی آنان به فضاهای جمعی منتشر می شود.

خداوند از مسیر دلهای پاک این فرشتگان و نیز از مسیر طبیعت پاک و بی آلایش خویش بیش از زبان انسانهای مدعی با آدمی حرف می زند.

 
کودکان، مادران و پدران و کنشگران اصلی فردای جامعه اند اگر این فرشتگان مورد آزار و اذیّت حاصل از کمبود، فقر و ناآگاهی و جهل و نفس پرستی انسان مسخ شده ی ناپاک و بی مسؤولیت قرار گیرند به گونه ای که به انواع بیماری های روانی دچار شده یا با آزار جسمانی معلول شوند، آیا همه جامعه در آینده مجبور به پرداخت جریمه و پس دادن تاوان سنگین آن نخواهد شد؟


مشکلِ کودکان مشکل همه ماست چرا که سرنوشت همه ما به یکدیگر وابسته است. چه بنده ای که می نویسم و چه شمایی که داری این مطالب را می خوانی هر دوی ما نسبت به سلامت جسم و روان کودکان جامعه ی خودمان مسئولیم، چون این کودکان در آینده در جایگاه شوهران دختران مان،همسر پسران مان، راننده من، پزشک تو، معلم آن،بنّای این و نجارآن و ... نقش ایفا می کنند.

اگرآنان از جسم و روان سالم و درست پرورش یافته ای برخوردار باشند و عزّت نفس داشته باشند مصیبت اجتماعی کاهش یافته رفاه و سلامت و نشاط اجتماعی را افزایش می دهند.

مشکل کودکان مشکل همه است نه مشکل پدر و مادری که آنها را به دنیا آورده اند. برخی پدر و مادر ها پدر و مادرهای جسمی اند یعنی خود آن قدر توانا نیستند که بتوانند رشد عاطفی و شخصیتی و روانی بچه های شان را به خوبی مدیریت کنند.

از طرفی بارها مشاهده کردم که پدر یک خانواده از دست رفت اما مادر ِپاک،خالص،دلسوز و مسوولیت شناس آن خانواده برای فرزندانش هم پدری کرد و هم مادری تا فرزندانی سالم و با عزّت نفس بالا را تقدیم جامعه کند.

یا بارها ملاحظه شد که بچه ها به دلایلی از مادر، این کانون انتشار عاطفه و این چراغ پر نور خانه محروم شدند اما پدرِ مهربان ،فداکار ،با همّت و پر محبت آن خانواده برای رشد همه بعدی فرزندان از تمام وجودش مایه گذاشت نقش مادر را هم به دوش کشید و فرزندانی با ویژگی های شخصیتیِ عالی تحویل جامعه داد.

حال سوال این است که اگر فرزندان خانواده ای از یکی از این دو عنصر یعنی پدر و مادر با کفایت و دلسوز و فهیم برخوردار نبودند یا فرزندانی هیچ یک از این دو سایه ارزشمند و رشد یافته را بر سر خودشان نداشتند؛ مثلا اگر فرزندانی متولد شدند که به دلایل مختلف با پدر و مادری ضعیف و ناتوان از مسوولیت پرورش خودشان مواجه شدند آیا سهم پدران و مادران اجتماعی نیز باید در اینجا مغفول بماند یا اینکه در چنین موقعیتی وجدان اجتماعی باید از چنان بیداری و حساسیت برخوردار باشد که بتواند این خلأعاطفی را به موقع پر کند؟!

ناگفته پیداست که هر پدر و مادر جسمانی لزوماٌ پدر و مادر عاطفی و معنوی برای فرزندان خود نیستند، از طرفی فرزندان هم تنها متعلق به جامعه کوچک خانواده نیستند بلکه به جامعه بزرگ روابط اجتماعی نیز تعلق دارند. بدیهی است که باید از کمک، حمایت، راهنمایی و مشاوره مستمر اولیای اجتماعی نیز برخوردار باشند.

 در اینجاست که باید نقش کانون ها و انجمن های حمایت از کودک را به عنوان نهادها و تشکیلاتی ثابت و پایدار حمایت و حفاظت از کودکان برای خوشبختی آینده این فرشتگان اجتماعی پر رنگ تر ببینیم.

می گویند در کشوری چون نروژ با نزدیک به پنج میلیون جمعیت بالای پانصد انجمن یا N.G.O حمایت از کودکان فعّالند.

 به راستی کدام وجدان اجتماعی مردمان آن سرزمین را موظف به تشکیل دادن چنین انجمن های خیر خواه،داوطلب و عام المنفعه کرده است؟!

اما در جامعه مابه طور مثال اگر پدری را ببینی که کودک معصوم و بی زبان دو ساله اش را سوار موتوسیکلت کرده است و می دانی که در صورت به وجود آمدن کوچکترین حادثه قربانی یا معلول اولیه حادثه سخت کودکِ بی زبان،این فرشته معصوم جامعه خواهد بود نمی توانی لحظه ای موتوسیکلت را متوقف کنی و برای پیشگیری ازآسیب احتمالی اقدامی بنمایی!

گویا آن پدر نا آگاه بر جان کودک مالکیت تام دارد و با آن کودکِ نابرخوردار از پشتوانه اجتماعی به هرگونه که خواست می تواند رفتار نماید؟

بنابراین بیش از پیش تأسیس انجمن ها یا N.G.O های حمایت از کودکان برای جبران خلاء های عاطفی کودکان و ترمیم مسوولیت پدران و مادران ناتوان،در جامعه ما احساس می شود.


 در اینجا وجدان های پاک و مسوولیت شناس و دلسوز اجتماعی را مورد خطاب قرار داده، پیشنهاد می کنم چنانچه قصد انجام کار خیر دارید و توان و تمکنی در خود یا دوستان تان می بینید، یکی از اقدامات خیر که باقیات و صالحات زیادی برای تان خواهد بود این است که دست به کار شوید و مبادرت به تأسیس چنین انجمن هایی نمایید؛ به گونه ای که تمام کودکان محله تان با شما در تماس باشند تا چنانچه آسیبی متوجه شان شد با شما تماس بگیرند.

شما خیرین و نیکوکارانی که مبادرت به تأسیس چنین انجمن های عام المنفعه ای می کنید،بزرگترین سرمایه های اجتماعی هستید.

منتظر دستور یک مسوول دولتی نباشید بلکه گوش هوش به درون بسپارید و از عمق وجدان تان فرمان بگیرید.

وجدان خدای درون ما آدمیان است اگر با او در تماس باشیم هم مصیبت خودمان و هم مصیبت جامعه را کاهش می دهیم.

 اگر در جای جای شهر و دیار مان چنین تشکل هایی تاسیس شده ،جان بگیرد و فعال شود ویژگی فرشتگی و اخلاق پاک و بی آلایش این فرشتگان در حال و آینده بر سراسر حیات اجتماعی امان مسلّط و مستولی می شود.


به امید آنکه در سراسر کشور شاهد تأسیس تعداد زیادی از انجمن های حمایت از کودکان شویم تا خوشبختی اجتماعی به مدد این انجمن های داوطلب و دلسوز تضمین شود.

ایمیل نویسنده: Afra_64@yahoo.com