چهارشنبه 6 آذر 1392-13:3

بنشينيم، بخوانيم، بسازيم...تا زندگي كنيم

درباره اعتماد اجتماعی/بناي هر دولتي (چهار يا هشت ساله) چه در كشور و چه در استان فقط يك بار ساخته مي شود، تغييرات بعدي نوعأ فرعي و حاشيه اي است. بنابراين لازم است مديريت استان در بخش اول مسئوليت خود در فرآيند انتصابات، با بهره گيري از مشاوران وكارشناسان خبره و متعهد، مجموعه مديريت كارآ و منسجمي را در استان شكل دهد.


مازندنومه،؛شعبان رستمي، فعال سیاسی و مدرس دانشگاه: اعتماد، گوهر زندگي اجتماعي است که هرجامعه به ميزاني كه آن را دارا است، از آرامش و نشاط برخوردار است.

 در استان ما (به تبع كشور) تغييرات نامتوازن، تلاطم سياسي و مديريتي و همجنين ظرفيت های فرهنگي و اجتماعي از عوامل مؤثر در نوسانات اعتماد اجتماعي است. اميد است با طرح اين موضوع به بسط اعتمادسازي و همدلي كمك کنیم.

اعتماد را اگر در دو بخش عام و خاص مد نظر قرار دهيم، در بخش عام متأثر از ديدگاه انسانهاست كه در دو سوي طيفي قرار مي گيرند؛ يكي انسان را ازمنظر سعدي مي بيند: "بني آدم اعضاي يكديگرند" ، و ديگري انسان را هابزي ، " انسان گرگ انسان است ".

دربخش خاص، اعتماد متأثر از افعال و اعمال ديگري است. البته ديدگاه خاص در تأثيرپذيري و تأثيرگذاري از ديدگاه عام خود نيز تبعيت مي كند.

اعتماد امري نسبي است كه در تعامل دو سويه بين فرد وديگري و يا جمعي با جمع ديگر از تأثير و تأثر متقابل برخوردار است.

هر جامعه به مقدار لازم از سرمايه هاي فرهنگي و اجتماعي برخوردار است كه به اتكاء آن بتواند اين بن مايه  و گوهر زندگي اجتماعي را توليد و تعميم دهد. ضمن آنكه مي توان از سرمايه هاي جهان بشري هم به اين منظور  استفاده کند. البته ميزان بهره مندي از آن، متناسب با ظرفيت و هوشياري هر جامعه است.    

اعتماد اجتماعي  بازتابي از هنجارهاي اجتماعي است، لذا هر قدر يك جامعه از ضابطه مندي، ارزشهاي اجتماعي، قانونگرايي و پاسخگويي برخوردار باشد، به همان نسبت ، از اعتماد اجتماعي و عمومي برخوردار خواهد بود.

  براي اينكه بحث در محيط ما كاربردي تر و محسوس باشد، به چند عامل مهم كه در اعتمادسازي يا اعتمادزدايي مؤثر هستند به اختصار اشاره مي كنم:

 اول نقش فعالان و گروه هاي سياسي – اجتماعي در اعتماد اجتماعي است.

با توجه به تفاوت  عميق ديدگاه  دولت فعلي با دولت قبلي در همه ابعاد، جابجايي مديريت ها در استان يك ضرورت اجتناب ناپذير است.

هر تلاشي كه به حفظ وضع سابق و ممانعت از تغييرات ضروري  منجر شود، ظلم به مردم و كساني است كه سالها براي تغيير آن تلاش كرده اند.

فعالان و همراهان تفكر دولت كه سالها تلاش كرده، شايستگي جايگاه مديريتي را دارا باشند، وظيفه آنهاست كه جهت خدمت به جامعه و تحقق وعده هاي دولت  همكاري کنند. ضمنأ لازم است در دستيابي به آن مراقب باشند كه:

اولأ نبايد حالتي از بي صبري و شيفتگي از خود نشان داد، اين رفتاري است كه جامعة ناظر هم اعتمادش را ازدست خواهد داد  و هم آرمانخواهي مارا به زير سؤال خواهد برد.

ثانيأ شايسته است در اين مرحله حساس، به صورت فرد يا جمعي با رفتار و روش سنجيده و پسنديده اقدام نموده و حتي در صورت عدم تحقق و يا ظلم  به افراد شايسته، ضمن حق پيگيري با روش منطقي، اين را بدانيم كه اداي وظيفه و خدمت به جامعه تنها در پستهاي مديريت خلاصه نمي شود.

در هر زمان، مكان و شرايطي مي شود به جامعه خدمت كرد كه از اهم آن تقويت نهادهاي مدني و تربيت شهروندان آگاه و مسئوليت پذير است .

 اين مشي اي است كه جامعه با تأثير پذيري، درس آموزي و اعتماد به متقدمان و پيشكسوتان، وارد مشاركت اجتماعي مي شود.

دوم نقش مديريت استان در اعتمادسازي يا اعتمادزدايي است ؛ مسئله اين است كه بناي هر دولتي (چهار يا هشت ساله) چه در كشور و چه در استان فقط يك بار ساخته مي شود، تغييرات بعدي نوعأ فرعي و حاشيه اي است.

بنابراين لازم است مديريت استان در بخش اول مسئوليت خود در فرآيند انتصابات، با بهره گيري از مشاوران وكارشناسان خبره و متعهد، مجموعه مديريت كارآ و منسجمي را در استان شكل دهد  كه با رضايت و همراهي شهروندان ، روند پيشرفت در استان را تسريع کنند.

لذا اتكا به تيم مشورتي خبره سبب مي شود : ا- فشارهاي وارده بر مديريت استان كاهش يابد. 2- تصميمات از پشتوانه محكم برخوردار باشد. 3- افراد اصلح انتخاب شوند. 4- از فرسايشي شدن روند انتصابات جلوگيري شود. 5- از پنهان كاري و توجيه پرهيز، شفافيت و پاسخگويي رويه شود.

   اين روشي است كه در بسط و تعميق اعتماد اجتماعي و مشاركت شهروندان در امور جامعه مؤثر خواهد بود .

سوم نقش شهروندان در اعتماد سازي است؛
اولأ لازم است  هميشه خود و جوانان را از آسيبها و آفتهاي سياسي و اجتماعي مصون نگه داريم ، ولي نبايد از آن حوزه ها گريزان باشيم ، زيرا در آن صورت هميشه مرعوب، متفرق و تنها خواهيم بود .

 ثانيأ بايد از سوءظن هاي نابجا  و  وسواس گونه كه خواست افزون طلبان است پرهيز نمائيم . اينها سبب مي شود كه مردم از همديگر دورشده  و  سرمايه هاي و توانمنديهاي علمي ، اجرايي ، فني و...  راكد و ساكن بماند و بيهوده هدر رود .

 امروزه رقابت جهاني بر سر منابع و منافع، سرعت تغييرات در جابجايي منابع و قدرت، پيچيدگي و گستردگي معاملات و ارتباطات و... به گونه اي است كه هيچ دولتي  بدون اعتماد و همكاري شهروندان، حتي در  تأمين و تضمين نيازهاي اوليه اقتصادي،  امنيتي ، درماني و... قادر نخواهند بود، حال چه رسد به نيازهاي فرهنگي، اجتماعي، فكري و روحي كه معناي زندگي در اينهاست .

اعتماد روح زندگي جمعي  است، جامعه اي كه شهروندان آن به هر دليل  ، داوطلبانه وارد نهادهاي اجتماعي نشوند و محيط زندگي خود را پويا و شاداب نكنند، جامعه اي نيست كه در آن سعادت دست يافتني باشد.

بايد با اتكا به تجربه تاريخي وتوانمندي موجود و با اطمينان به اينكه اعتماد و همدلي تنها راه  شايسته محوري و سازندگي ونشاط است، با مثبت نگري و بهره گيري از فرصتهاي موجود، گام به گام به سوي اعتمادسازي و مشاركت ورزي حرکت کنیم.

به جاي وسواس و ترديد و تنهايي، به داروي شفابخش اعتماد و همكاري روي آوريم، دستهاي مان را به هم نزديك كرده ، با هم بگوئيم ، بنشينيم، بخوانيم، بسازيم ، ...   تا زندگي كنيم .