دوشنبه 18 آذر 1392-23:30

او خاله مهربان ایرانیان شده است!

تحلیلی بر برداشت های اجتماعی از شخصیت کاترین اشتون در میان ایرانیان/وقتی بحث مذاکرات ایران و 1+5 در میان مردم و در گفتگوهای روزمره شنیده می شود نخستین و بارزترین موردی که مردمان بدان می پردازند کاترین اشتون است.


  مازندنومه، احسان شریعت: این روزها در فضای پس از توافق هسته ای جو خاصی در میان مردم برقرار است. شرایطی که تا پیش از این نیز به نوعی وجود داشت، اما این بار با "پایان خوش موقتی" حالت جدیدی به خود گرفته است.


 پس از آنکه کاترین اشتون به عنوان مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به عنوان فرد اول در مذاکرات هسته ای وارد معرکه شد، کمتر کسی گمان می کرد نقش او تا این حد برجسته باشد. نقشی که اکنون در میان ایرانیان چهره ی جالب توجهی یافته است.


جورج زیمل، جامعه شناس آلمانی در توصیف روابط اجتماعی نظریه بارزی دارد. به زعم او صورت های روابط اجتماعی میان انسان ها، گروه ها، و حتی ملت ها به چند صورت کلی خلاصه می شود. این محتوای روابط است که تفاوت دارد. برای مثال به نظر او صورت روابط عاشقانه میان یک زوج یا روابط میان استاد و شاگرد را می توان با روابط میان گروه های سیاسی و یا ملت ها مقایسه کرد. زیرا درست است که محتوای این دو نوع رابطه تفاوت ریشه ای دارد، اما صورت های روابط یکسان است.


با ذکر نکات فوق یاد شرایط کودکی ام افتادم. وقتی بچه بودیم در محله ای زندگی می کردیم که روابط تقریباً صمیمانه و نزدیکی میان همسایگان وجود داشت. ما که بچه بودیم با بچه های همسایه و پدر و مادرهای مان نیز با همسایگان روابط حسنه ای داشتند.


 به همین دلیل بچه ها معمولاً خانم همسایه را به نام های صمیمانه خویشاوندی (مثلاً خاله) صدا زده و هر کدام از خانم های همسایه به یکی از این تعابیر خویشاوندی شناخته می شدند. این موضوع آن اندازه برای ما بچه های محله عادی بود که گاه واقعاً گمان می کردیم آن خاله های اسمی خاله های واقعی ما هستند. چه، در حقیقت خیلی از ما در طول ایام خاله های همسایگی خود را بیشتر از خاله های واقعی می دیدیم. شاید بخش بزرگی از نگرش ما به روابط اجتماعی و خاطره جمعی همه ی آن بچه های محله، همین مفهوم کلی خاله های همسایگی بود.


با توجه به آنچه از نظریه زیمل گفته شد می توان روابط همسایگی و فضای خاطرات بچه های محله در ارتباط با خاله های همسایگی را با فضای بین المللی و ارتباط با کشورهای دیگر مقایسه نمود. چه آنکه، درست است که محتوای این دو فضا کاملاً با یکدیگر متفاوت می باشد؛ ولیکن صورت روابط این دو حوزه یکسان است. به طوری که می توان برداشت های اجتماعی و فرهنگی در توده ی ایرانیان از کاترین اشتون را به همان خاله ی همسایگی تشبیه کرد.


این روزها که پس از توافق هسته ای میان ایران و 1+5 این موضوع به صورت بارزتری نمایان شده است می شود در گفتگوهای روزمره مردم عادی دقت کرد و دید و شنید که آن ها بسیار از کاترین اشتون می گویند. وقتی موضوعات سیاسی روز را در پهنه ی جامعه بنگریم می توانیم برداشت های اجتماعی عمومی را که منجر به شکل گیری نوعی جریان های مکالمات روزمره و نگرش های فرهنگی می شود مشاهده کنیم. جدای از تمامی جوانب سیاسی و اجتماعی دیگری که مذاکرات ایران و 1+5 داشته است، خود شخصیت کاترین اشتون و نگاه ایرانیان به او در این روزها بسیار جالب توجه می باشد. او بارها با طرف های ایرانی به مذاکره نشسته است. ایرانیان بارها با لبخندهای دیپلماتیک او و پوششی که سعی می کرد فرهنگ اسلامی و ایرانی را مدنظر قرار دهد، مواجه شده اند.


درست است که در جهان سیاست پشت پرده ی ماجراها بسیار گسترده تر و قدرت مندتر از ظاهر ماجرا و آن چیزی است که توده ی مردم مشاهده می کنند، اما این نگاشته بیشتر به برداشت های فکری و فرهنگی همین توده ی وسیع توجه می کند. توده ی مردمی که با همان آگاهی نسبی که از رسانه ها کسب می کنند مسائل و موضوعات را برای خود تفسیر کرده و از آن روایتی ارائه می دهند. در واقع انسان ها با همین روایت های خرد از موضوعات زنده اند.

این روایت های عامیانه و مردمی از موضوع مذاکرات هسته ای، نگرش تقریباً یکسانی را از حیث توجه به خانم اشتون به وجود آورده است. در این رابطه رویکردهای گوناگونی وجود دارد. برخی از افراد از برخی اقشار اجتماعی شروع به ساختن و پخش طنزهای زننده جنسی در مورد ارتباط میان خانم اشتون و طرف های مذاکره کننده ایرانی کرده اند.

البته این خود جای تأمل و تحقیقات فراوان دارد که چرا چنین فرهنگ نامناسبی در میان برخی افراد رواج دارد. برخی دیگر از افراد با داشتن رویکردی کاملاً سیاسی به کل قضایا مشکوک و بدبین اند و کلاً مذاکره را مفید فایده نمی دانند.


برخی دیگر از افراد نیز می نشینند و به صورت تقریباً علمی در مورد مباحث مربوط به مذاکرات با یکدیگر گفتگو می کنند. اما آنچه در این میان نگرشی تقریباً خاص و عمومی است، نگاه و گرایش جالبی است که توده ی مردم به کاترین اشتون دارد. تقریباً هر وقت بحث مذاکرات به میان می آید به نخستین چیزی که مردم بدان می پردازند کاترین اشتون است. در محاورات روزمره میان مردم بسیار می شنویم : «این اشتون خسته نمیشه انقد مذاکره می کنه»- «خوش بحالش، کاش ما هم درس می خوندیم و به این جایگاه می رسیدیم»- «آفرین ! چه زن موفقی»- «شوهر و بچه هاش چیکار می کنن، چطور به زندگی و خانواده ش می رسه؟»-«چند سالشه؟»- «می بینی؟ وقتی با ایرانی ها مذاکره می کنه لباس بهتری می پوشه»- «مذاکراتو دیدی؟ نمی دونیم این اشتون چیکار می کنه؟»- «خواهر جان خدا حفظت کنه» و ...


نتیجه آنکه وقتی بحث مذاکرات ایران و 1+5 در میان مردم و در گفتگوهای روزمره شنیده می شود نخستین و بارزترین موردی که مردمان بدان می پردازند کاترین اشتون است. امکان ندارد به گفتگوهای عادی مردم در مورد موضوع مذاکرات توجه کنید و حرفی از کاترین اشتون و رویکرد تقریباً صمیمانه ای که مردم به او دارند نشنوید. به نوعی او در برداشت های عامیانه مردم، گویی به همان "خاله مهربان" ایرانیان تبدیل شده است.