چهارشنبه 20 آذر 1392-11:12

تزلزل در بنیان خانواده های ایرانی

آیا زندگی هم چنان جاریست؟

 بسیاری از ازدواج های عجولانه که در سنین پایین به وجود می آید تحت تاثیر احساسات و جذابیت های جنسی است که این مهم حتی در روابط خارج از عرف و شرع برخی از متاهلان هم دیده می شود.


مازندنومه، ربابه حسین پور: در جامعه ما همیشه خانواده به عنوان یک مجموعه کوچک از ارزش بالایی برخوردار بوده و هست البته این مسئله در جوامع سنتی یک امر آشکار است که با ازدواج شکل می گیرد.

ازدواج پیمان مقدسی است که طی آن زوجین متعهد می شوند در کنار هم مسیری از زندگی را با هم همسفر شوند و به هم آرامش دهند، شادهای را با هم شریک شوند، غم ها را تقسیم کنند و در مواقع بحرانی تکیه گاه محکمی برای هم باشند ،خانواده ای به مفهوم واقعی تشکیل دهند و فرزندانی که شیرینی زندگی را بیش از هر روز در کام جانشان بریزد البته یکی از مهمترین و شاید اولین انگیزه ازدواج ایجاد کانونی است که در آن زن و مرد احساس آرامش کنند  اما گه گاهی روزگار آنطور که می خواهیم پیش نمی رود و رنگین کمان شادیهایمان به یکباره به ابرهای تیره و تاریک تلخی و اندوه رنگ می بازد و زوجین به مرور تبدیل به سوهان روح و جان هم می شوند....


 سونامی طلاق که از راه رسید هر کس به فکر آسیب شناسی افتاد، عده ای می گفتند اعتیاد دلیلی اصلی طلاق است، عده ای توپ را به زمین خانواده ها انداخته و دخالت والدین را مشکل اصلی بیان کردند، تعدادی هم تفاهم نداشتن زوجین را معضل اساسی نسل حاضر قلمدادکردند، در چند سال اخیر هم که جو جامعه اندکی بازتر شده و می توان برخی از مسائلی را که جامعه از بیان آن شرم داشت راحت تر بیان کرد بسیاری از کارشناسان و نهادهای متفاوت در آمارهای رسمی و غیر رسمی بی اخلاقی زوج ها و ارضا نشدن نیازهای جنسی را با قاطعیت از دلایل اصلی جدایی بیان می کنند.


  تا اینکه تمامی دفاتر ثبت ازدواج و طلاق ملزم به ثبت دلایل طلاق شدند،  آماری که از دل سازمان ثبت اسناد کشور و نشات گرفته ازخوداظهاری زوج ها ، بیرون آمد بسیار تعجب برانگیز بود:« دلایل جدایی 90 هزار زوج ایرانی از فروردین تا مهر امسال دخالت خانواده ها،پایبند نبودن به شروط ضمن عقد ،اعتیاد و فقر مالی است »


اما آیا این دلایل واقعی است و می توان به این گزارش ها استناد کرد یا در دنیای مدرن امروز و چشم و هم چشمی های آزار دهنده ، باز بودن روابط اجتماعی و از بین رفتن قبح بسیاری از ضد ارزش ها و ناهنجاری ها ، بی توجهی به اعتقادات و مرزها و حریم ها و مهمتر از همه پایین آمدن آستانه تحمل و یاد نگرفتن برقرای مهارتهای زندگی بوده که فقط طی 7 ماه اخیر 90 هزار زوج را به جدایی و عواقب ناگوار بعد از آن سوق داده است و همچنان می تازد.


البته باید بر این نکته هم تاکید کرد که متاسفانه بسیاری از ازدواج های عجولانه که در سنین پایین هم به وجود می آید تحت تاثیر احساسات و جذابیت های جنسی است که این مهم حتی در روابط خارج از عرف و شرع برخی از متاهلان هم دیده می شود.


چرا که همیشه بودن با افراد جدید جذاب است اما برخی جذابیت جنسی را با عشق اشتباه می گیرند و زمانی که این جذابیت ها محو شد ازدواجی که بر پایه قوی مبتنی نباشد خیلی زود از هم  می پاشد و روابط تیره و تار می شود.


گرچه روان شناسان معتقدند که بر خلاف نگاه سنتی حاکم در جامعه همیشه طلاق بد نیست و همیشه ازدواج خوب نیست. حتی گاهی طلاق را از ادامه زندگی بهتر می دانند. چرا که ازدواج خوب باعث سلامت جسمی و روانی افراد می شود و در مقابل ازدواج بد می تواند اثر مخربی بر سلامت جسمی و روانی افراد بگذارد به خصوص در زوج هایی که همدیگر را تحمل می کنند و به دلایل متعدد در حالیکه  طلاق عاطفی گرفته اند زیر یک سقف زندگی می کنند که این موجب بروز بسیاری از پریشانی های روحی و بیماریهای جسمی در افراد می شود لیکن برپایی جشن برای مغضوب ترین و منفورترین حلال خدا که برگرفته از فرهنگ کشورهای دیگر است و مدتهاست باب شده جای تامل و کار فراوان دارد.


پدیده نوظهوری که تحت عنوان روشنفکری سال هاست در کشور ما جولان می دهد و اکنون آنقدر عادی شده که در شهرهای بزرگ خانواده ها و زوجین به دلایل واهی مانند آزادی و رهایی ! بالا بردن اعتماد به نفس شروع به برگزاری جشن طلاق یا goodbay partiمی کنند تا به خود تلقین کنند زندگی همچنان جاریست!


با این حال دلایل اصلی طلاق بر اساس آنچه از آمارها استنباط شد نمی تواند خیلی درست باشد چرا که در دنیای امروز و نسل حاضر کمتر خانواده ها در زندگی فرزندانشان دخالت می کنند  لیکن مهمترین دلیل می تواند همان عدم توانایی در برقرای مهارتهای اجتماعی و زندگی و پایین آمدن آستانه تحمل نسل حاضر باشد که این مهم باید از درون خانواده ها تقویت شود و مسوولان فرهنگی نیز تکمیل کننده این روند آموزشی فرهنگی باشند.