جمعه 6 دی 1392-10:15

نقدی بر نقد

نقد صادقانه یا هجو مغرضانه؟!

مگر مبنای عقلانی توزیع مناصب مدیریتی آن هم در قرن بیست و یکم خاستگاه قومی و قبیله ای دارد که نویسنده محترم چنین خرده گرفته اند که چرا استاندار معاون ساروی ندارد؟


 

مازندنومه؛ لطف الله آجدانی، روزنامه نگار و مدرس دانشگاه: نقش نقد در ضرورت بازشناختن سره از ناسره ، و اهمیت ناقد در تلاش برای اصلاح و سازندگی ، بر هیچ کس از اهل خرد و معرفت پوشیده نیست. اما نقد و ناقد را الزاماتی باید و ناقد را ملزوماتی که نه ترک آن باید و نه ترک این. جز این باشد ناقد به ورطه ی هجو در می غلتد و نقد عالمانه و صادقانه جای خود را به هجو جاهلانه و مغرضانه می دهد.

همواره گفته ام و تکرار آن را جز برای اذهان کند و اصحاب غرض و مرض که بر سبیل چون غرض آمد هنر پوشیده شد،روا نمی دارم تا پوشیده نماند که برخورداری از دانش و آگاهی کافی به موضوع نقد ، اجتناب از جزمیت فکری و مطلق اندیشی ،پرهیز از احساسات زدگی و پیش داوری ها و داوری های شتابزده و نیندیشده و نسنجیده ، رویگردانی از نگاه ابزاری به نقد و بهانه ساختن آن با هدف تخریب و اعمال فشار و باج خواهی ها و عقده گشایی ها و انتقام جویی ها، جملگی از الزامات و آئین یک نقد سالم و سازنده و عالمانه و صادقانه است.

 آن گاه و آن جایی که نقد را دستاویزی برای تخریب و توهین و دروغ قرار می دهیم ، از همان گاه و همان جا به ورطه ی جهل و غرض و مرض سقوط کرده ایم.

"آقای استاندار ، هفته ها از مهلت یک هفته ای شما به فرمانداران گذشت "، عنوان یادداشتی است به قلم آمدیر مسوول پایگاه خبری شمال پرس ، که با کد خبری 5605 در تاریخ 4/10/92 در آن پایگاه خبری منتشر شده است .

نویسنده محترم آن یادداشت در سرآغاز یادداشت واره خود با این تاکید که" باید بی پرده سخن گفت و از تملق و چاپلوسی دوری جست "،تصریح کرده است: "دیگر دوران انتخابات و ارادت های خاص و سلام و احوالپرسی گذشته است. دیگر دوران نظاره گر بودن و انتظار به پایان رسیده است .

 "و بلافاصله افزوده است :" از استانداری که چندین سال به واسطه بازنشستگی در سمت های مدیریتی دور بوده اما می گوید اهل عمل است و نه شعار، انتظاری جز رفع مشکلات و معضلات نمی رود".

در درستی این سخن نویسنده محترم که باید بی پرده سخن گفت و از تملق و چاپلوسی دوری جست تردیدی نیست. از این رو فقط اندکی بی پرده بگویم آیا نویسنده محترم ممکن است خود نیزاز جمله ی همین گروه باشند که پس از انتخاب و انتصاب آقای دکتر ربیع فلاح در جایگاه استاندار دولت تدبیر و امید در مازندران ، با عجله در آمدن برای سلام و احوالپرسی و تقدیم ارادت های خود به استاندار کوشیدند گوی سبقت از دیگران بربایند اما حال که منافع شان تضمین نشد، با همان عجله ای که آمدند رفتند؟

نویسنده محترم در یادداشت البته پر از اغلاط و نادرستی های قواعد و آیین دستوری و نگارشی که متاسفانه یکی از آفات رایج در بعضی از رسانه ها و نتیجه و نشانه کم سوادی برخی از اهالی رسانه ها و نیازمند برگزاری کلاس های آموزشی درست نویسی ادبی برای آنان است، پای سخنان و ادعاها و نتیجه گیری هایی را به میان کشانده است که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی شود.

این که " چرا استاندار مازندران معاون ساروی ندارد؟"،این که " چرا معاون عمرانی استاندار در نخستین گام خود به گتاب – محل تولد استاندار- رفته است؟"، این که چون نویسنده محترم "برنامه های استاندار مازندران را ندیده است، پس استاندار برنامه ای برای مدیریت استان ندارد"،جملگی نمونه هایی از ادعاهای پرشور اما بی اساسی است که در ترازوی نقد هیچ وزنی ندارد.

مگر مبنای عقلانی توزیع مناصب مدیریتی آن هم در قرن بیست و یکم خاستگاه قومی و قبیله ای دارد که نویسنده محترم چنین خرده گرفته اند که چرا استاندار معاون ساروی ندارد؟ اگر وجود یک معاون – از چهار معاون استاندار- الزاما حق ساروی ها باشد ، چه دلیلی در دست است که نباید این حق را برای سایر شهرهای مازندران قائل بود؟

وانگهی تعداد محدود معاونت های چهارگانه استاندار، امکان و اجازه برخورداری همه ی شهرهای مازندران از یک معاونت در استانداری رانمی دهد و هیچ دلیلی نیز در دست نیست که الزاما حق  و امتیازساروی ها نسبت به شهرهای دیگر مازندران برای برخورداری از معاونت های استانداری را اثبات کند.

 در حالی که اساس توزیع مناصب مدیریتی بر شایسته سالاری است ، منتقد می تواند به استناد شایسته نبودن یک مدیر منصوب، به نقد برخیزد و نه آن که با فریاد " وای ساری" تفکر غلط تعصبات قومی ومنازعات جاهلی آملی و بابلی و ساروی کردن ها را تبلیغ کند.

همچنان که دستاویز قرار دادن رفتن معاون عمرانی استاندار در نخستین گام خود به گتاب و تلاش  برای برقراری ارتباط آن با گتابی بودن استاندار و ایجاد شائبه بابل گرایی استاندار و تحریکات و تعصبات قوم گرایی و عصبیت جاهلی آملی و بابلی و ساروی را دامن زدن، ساحت یک نقد علمی و سالم را به آفت بی اخلاقی و بی انصافی و غرض و مرض آلوده می کند.

آیا نویسنده محترم که در یادداشت خود چنین وانمایی می کند نگران حل نشدن مشکلات و معضلات مازندران است ، گمان برده است که الزاما با وجود یک معاون ساروی در استانداری مازندران و یا نرفتن معاون عمرانی استاندار در نخستین گام خود به گتاب و رفتن او در نخستین گام خود به ساری ، مشکلات و معضلات مازندران حل خواهد شد؟


نویسنده محترم آن یادداشت در ادامه ی انتقادات خود از استاندار مازندران چنین بر آشفت که "چرا استاندار برای خود چندین مشاور برگزید؟" وآن گاه برآن است تا چنین القا کند که حضور این مشاوران موجب موازی کاری است.

ظاهرا نویسنده محترم بیش و پیش از این که نگران موازی کاری مشاوران باشد، از تعداد مشاوران – که شاید انتظار داشتند خود نیز یکی از آنها باشد و از نظر استاندار دور مانده است – ناخرسند است.

 حال آن که به نظر می رسد در قانون برای تعداد مشاوران استاندار از نظر کمیت عددی، محدوده ای تعیین نشده باشد که خواسته باشیم به استناد آن ، استاندار را برای تعداد کم و زیاد بودن مشاورانش مورد انتقاد قرار دهیم.

افزون بر آن، وجود مشاوران توانمند و بهره گیری از آنان در تصمیم سازی ها می تواند به کاهش ضریب خطا در تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها و عملیات اجرایی بینجامد. لاجرم ناقد آگاه باید میزان توانمندی مشاوران را به نقد بگیرد و نه تعداد آنان را.

در فرازی دیگر از یادداشت نویسنده محترم آمده است که:" جناب آقای فلاح ، به فرمانداران یک هفته مهلت دادید تا برنامه رفع مشکلات زباله را ارایه دهند. فرماندارانی که در همین یکی دو هفته گذشته هشت تن از آنها را تغییر داده اید، حال این پرسش پیش می آید که آیا آن مهلت یک هفته ای شعار بود؟ اگر نبود برنامه اجرایی فرمانداران چه شد؟ آیا با تغییر فرمانداران ، آن برنامه ها در صورت وجود، ضمانت اجرایی دارند؟".

 و سپس نویسنده محترم در تاکید چند باره برای القای ناامیدی به خوانندگان یادداشت خود، مدعی شده است که استاندار و استانداری مازندران دچار بی برنامگی هستند و شاهد مدعی این ادعا نیز آن است که " هنوز برنامه ای را ندیده است".

جدای از این که ادعای نویسنده محترم که هشت فرماندار در طی یکی دو هفته صورت گرفته است از مصادیق کذب و نشانه بی خبری یا تجاهل وی از تغییر هشت فرماندار مذکور به تدریج و در طی دو ماه صورت گرفته است،نویسنده محترم از نظر دور داشته است که اجرای یک برنامه اداری و سازمانی قائم به شخصیت حقوقی مقام مسوول در یک اداره و سازمان و نهاد است و نه شخصیت حقیقی مقام مسوول و با تحول مدیران، برنامه های مدیریتی از اجرا باز نخواهد ماند.

 وانگهی این ادعا و نتیجه گیری نویسنده محترم که چون هنوز برنامه ای را ندیده است، پس برنامه ای وجود ندارد اولا مستلزم این پیش فرض است که لابد قانونی وجود دارد که به موجب آن حتما و الزاما باید برنامه های مدیریتی استان را نویسنده محترم آن یادداشت ببیند تا در آن صورت استاندار بتواند ادعا کند که دستانش خالی از برنامه نیست.

 افزون بر آن از فهم و نظر نویسنده محترم آن یادداشت دور مانده است که هر یک از مدیران و از جمله استاندار،باید کلیات و نه الزاما همه برنامه های خود را و آن هم به تناسب ضرورت و در روندی تدریجی به اطلاع رسانه ها و افکار عمومی برسانند.  ضرورتی که استاندار مازندران نیز به آن بی توجه نبوده اند.

به راستی انگیزه راستین مدیر مسوول محترم این سایت در طرح ادعاهای ناراست و آن همه آسمان و ریسمان را به هم بافتن به بهانه نقد چیست؟راست گفته اند که آیا نقد را نیز عیاری است؟