پنجشنبه 24 بهمن 1392-16:31

لهجه مازندرانی یا تهرانی ؟

آیا لهجه ملاک تحقیر یا برتری قومی بر قوم دیگر است؟


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، احسان شریعت: شاید اولین بار در مجموعه طنز شب های برره بود که ایده ی داشتن لهجه تهرانی توسط نویسندگان آن مطرح شد. در آن مجموعه طنز برره ای ها از لحن صحبت کردن کیانوش (با بازی سیامک انصاری) که فردی تهرانی بود متعجب شده و به نوع حرف زدن و لهجه او می خندیدند. این شاید نخستین ساختارشکنی رسانه در روایت محکم تهرانی نسبت به فرهنگ ها باشد.

"روایت محکم تهرانی" چیزی است که می شود آن را به واسطه مرکزبودن تبیین کرد. تهران به عنوان پایتخت کشور دارای ویژگی های منحصر به فردی است که شهرستان های دیگر (حتی مراکز استان ها) نیز آن ویژگی های خاص را ندارند.

 تهران مرکز اقتصادی و سیاسی کشور است. اغلب تصمیمات بزرگ و سیاستگذاری های کلان کشور در این شهر میلیونی انجام می پذیرد. به همین دلیل تهران از لحاظ شاخص های رشد در رده های بالای کشور قرار دارد.

برای مثال در بخش اقتصاد خیل عظیمی از شرکت های بازرگانی و تجاری و یا کارخانجات عظیم صنعتی را می توان مثال زد که در تهران قرار دارند.

 ویژگی های منحصر به فرد کلان شهر تهران بدان ویژگی مرکزیت می بخشد؛ به طوری که تمامی شهرهای دیگر (از کوچک تا بزرگ) همگی به نوعی در حاشیه قرار داشته و معنا و کارکرد خود را از تهران می گیرند.

به دلیل این مرکزیت و ویژگی های برتری ظاهری تهران بر دیگر شهرها، نوعی "روایت محکم تهرانی" در فرهنگ مردم به وجود آمده است.

تهران بزرگ بوده و در بسیاری از موارد، دیگر شهرهای کشور از آن عقب افتاده اند. برای مثال بزرگ ترین ناشران ایران در تهران قرار دارند. در برخی از شهرهای ایران حتی یک سالن تئاتر نیز وجود ندارد اما در تهران ماهانه تئاترهای بسیاری در بهترین شرایط برگزار می شود. از آلودگی هوا، ترافیک، بالا بودن قیمت مسکن و چند مورد دیگر که بگذریم، در مجموع تهران در بسیاری از شاخص ها از شهرستان ها پیشی گرفته است.

در اینجا بحث بر سر مسأله تکراری عدالت توزیعی نیست؛ که آن مجالی دیگر می طلبد. مسأله این است که این برتری تهران در شاخص های بسیار زیاد اقتصادی و اجتماعی که در ظاهر تهران را به شهری رشد یافته تر نسبت به دیگر شهرها تبدیل کرده است، مفهومی را به وجود آورده که می توان آن را روایت محکم تهرانی نام نهاد.

 "روایت محکم تهرانی" یعنی اینکه در پس زمینه ی ذهن انسان تهرانی پیش فرضی شکل یافته است که گویی آنان بر دیگر شهرها برتری دارند. این را می شود در بخش های متعدد فرهنگ مشاهده کرد. یکی از این بخش های مهم که به گفتمان سلطه و قدرت تبدیل شده است، نوع حرف زدن و مسأله تکراری لهجه است.

روایت محکم تهرانی، تعریفی است که آن ها از مرکزیت و برتری خود نسبت به دیگران دارند. این تعریف ذهنی را می شود در برخورد با دیگر فرهنگ ها و قومیت ها مشاهده کرد.

شاید دیگر برای مازندرانی ها عادی شده است که وقتی به تهران می روند و می خواهند با مردمان آنجا ارتباط برقرار کنند در گفتگوی نخست فرد تهرانی، مازندرانی را به لهجه اش شناخته و جمله ی تکراری «مازندرانی هستی؟» یا «شمالی هستی؟» را به زبان می آورد. حتی هنگامی که فردی تهرانی برای مقاصد مختلف همچون گردشگری و بهره مندی از دیار سبز مازندران به این استان می آید، در تعامل با مردم مازندران می شود رگه هایی از برخورد تحقیرآمیز را نسبت به لهجه مازندرانی در رفتار او مشاهده کرد.


در این زمینه می توان نکاتی را مطرح ساخت:


1- این برخورد از بالا به پایین که از جانب مرکز بر دیگران تحمیل می شود گاه موجب پدیده تشبه (آسیمیلاسیون) می شود. تشبه یعنی اینکه فرد مازندرانی برای آنکه از تیغ تیز تحقیر و تمسخر در امان بماند، سعی می کند از اصالت لهجه ی خود دور شده و شبیه فرد تهرانی صحبت کند.


او نهایت توان خویش را در این راه صرف می کند. اگر تمرین و تکراری زیادی انجام دهد و به این هدف پوشالی دست یابد به اوج قله ی دروغین تشبه نائل می آید. اما اغلب افرادی که در فرایند تشبه می افتند در این کار موفق نمی شوند. به همین خاطر طرز صحبت کردن شان معجونی چندگانه می شود که می تواند سوژه ی دوباره تمسخر و خندیدن باشد. او نمی تواند همچون تهرانی حرف بزند و در پس زمینه ی ادا کردن کلمات در حرف زدن وی لهجه ی مازندرانی خوابیده است.  


2- آیا لهجه ملاک تحقیر یا برتری قومی بر قوم دیگر است؟ زبان، گویش، و لهجه در هر قوم و فرهنگی از عناصر مهم و جدایی ناپذیر آن فرهنگ به شمار رفته که برای مردمان همان قوم و فرهنگ باارزش تلقی می شود. اگر از هر جنبه ای نگریسته شود، خون، نژاد، طبقه، زبان و غیره ملاک برتری نیست. هر قوم و فرهنگی زبان و لهجه خودش را دارد که بدان افتخار می کند. زبان و لهجه مازندرانی نه تنها موجب سرافکندگی و تحقیر و تمسخر نیست، بلکه پرچم فرهنگ مازندران است و می تواند نماد افتخار هر مازندرانی باشد.

از دو مورد فوق و کل بحث می توان نتیجه گرفت لهجه ی هر قوم و فرهنگی یکی از عناصر مهم آن فرهنگ به شمار می آید. نباید کار به جایی بکشد که افراد دیگر قومیت ها به رفتارهای مقاومتی در برابر روایت محکم تهرانی دست زده و ستیزه های فرهنگی ایجاد شود. نباید کاری کرد که مردمان فرهنگ های متنوع ایران زمین در واکنشی تهاجمی بگویند: «اگر از لحاظ تاریخی نگاه شود تاریخ فرهنگ های دیگر نقاط ایران از پایتخت ایران غنی تر است.

شاید حتی اگر از منظر دیگری نگریسته شود این یک فرد تهرانی است که لهجه دارد. تاریخ فرهنگ و سرزمین من بسیار غنی تر از تاریخ فرهنگ و سرزمین آن هاست.
البته باید در تعاملی دوستانه همه ی مردم فلات بزرگ ایران که تاریخ کهنی دارد به یکدیگر احترام گذاشته و خود را دوست و هموطن عزیز خود بشمارند.

 پیشرفت های ظاهری چند دهه ی اخیر در این کلان شهر نباید برداشت های فرهنگی برتری طلبی در این مردم را به وجود آورد. کاش بخشی از این مردم که ذهن شان از "روایت محکم تهرانی" آکنده است تجدید نظری در افکار خود کرده و با دیده ی احترام به همه ی فرهنگ ها بنگرند.