پنجشنبه 11 ارديبهشت 1393-0:24

به بهانه روز کارگر

پای رفتن ندارم

"پا ندارم که بخوام روی زمین کار کنم، مال مردمه، میارن من براشون می‌فروشم" و بعد عصایش را از گوشه وسایلش بیرون می‌آورد و نشانم می‌دهد و می‌گوید: " فلجم".


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، کلثوم فلاحی: رویش و جوانه می‌فروشد، اما خودش در حال پژمردن است، "زینب" را می‌گویم. تخم سبزی و نشای صیفی‌جات بساط می‌کند و می‌فروشد.

ساعت یازده و نیم صبح است و هوا به شدت گرم، در گوشه‌ای از خیابان نشسته و کار می‌کند.

سلامی می‌‌کنم و گرم پذیرا می‌شود. حالش را پرسیدم و گفت: "شکر".

می‌گویم فروش خوب بود؟

با لبخند شانه‌ای به بالا می اندازد و من می‌فهمم فروش خوبی نداشته است.

سن و سالش را می‌پرسم، می‌گوید: 50 یا 55 همین حدودا!

نمی‌داند چند سالش است یا متولد چه سالی است.

کارگر است. می گوید: "کارگری می‌کنیم و زندگی‌‌مون سر می‌شه"

گفتم "می‌دونی فردا روز کارگره؟" نمی‌داند

روز کارگر را تبریک می‌گویم و خوشحال می‌شود

ادامه می‌دهد: "شوهرم هم مثل من تخم سبزی می‌فروشه".

آن ها از اهالی روستای افراپل قائم شهر هستند.

می‌پرسم "این نشاها که می‌فروشی کار خودته؟" پاسخ می‌آید: "پا ندارم که بخوام روی زمین کار کنم، مال مردمه، میارن من براشون می‌فروشم" و بعد عصایش را از گوشه وسایلش بیرون می‌آورد و نشانم می‌دهد و می‌گوید " فلجم".



مادرزادی این گونه بوده و بدون عصا نمی‌تواند راه برود. سه فرزند دارد، فرزندان این زن و شوهر کارگر، درس نخوانده‌اند و به جز دخترش که با کارگری ازدواج کرده، 2 پسرش هم مشغول کارگری هستند.

ساعت کاری‌اش را می‌پرسم: " 8 صبح میام تا 5/ 6 غروب".

می‌پرسم: "غذا چی می‌خوری؟" نایلونی را نشانم می‌دهد که تکه‌ای نان سنگک خالی در آن قرار دارد.



خودش می‌گوید:" تحت پوشش کمیته امداد بودیم اما یک سال یا بیشتره که مقرری من و شوهرمو قطع کردن، نمی‌دونم چرا؟! بعد از اینکه پنج میلیون بهمون وام دادن دیگه مقرری ندادن. حالا هم پول یارانه رو می‌گیریم و با یه کم درآمد خودمون، قسط وام رو می‌دیم"

نمی‌داند چرا مقرری‌اش را قطع کرده اند. می‌پرسم پیگیری نکردید؟

-" من که پای رفتن ندارم، شوهرمم یه بار رفت گفتن درست نمی‌شه".

فرصت گفت و گوی بیشتر نبود، به اجبار با او خداحافظی کردم اما قول دادم پیگیری کنم که چرا مقرری این زن و شوهر که هر دو معلول هستند قطع شده .  

این هم شد گزارش امسال من در روز کارگر. مثل هر سال تا چند روز دریغ و درد و بعد هم فراموشی تا روز کارگر سال دیگر.