جمعه 16 خرداد 1393-16:52

حالا چه کسی باید شرمنده باشد؟

دو قوطی کنسرو و مقداری لوبیا!

گزارش+عکس از بازدید محمدباقر نوبخت از مناطق سیل زده مازندران


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، کلثوم فلاحی: محمدباقر نوبخت معاون نظارت راهبردی رئیس جمهور، صبح امروز برای بازدید از مناطق سیل‌زده وارد مازندران شد.

ربیع فلاح استاندار مازندران، علی نبیان معاون عمرانی استاندار مازندران و محمد دامادی نماینده مردم ساری و میاندرود در مجلس، نوبخت را همراهی کردند.

 نوبخت ابتدا به شهر هولار در حومه ساری رفت. اهالی گوسفندی را آماده قربانی کرده بودند که نوبخت از این مسئله دلخور شد، اما دست قصاب، زودتر چاقو را به گردن گوسفند رسانده بود.

معاون رئیس‌جمهوری در خانه یکی از اهالی گفت: هیچ‌یک از مناطق سیل‌زده دور از چشم ما نیست و به همه جا رسیدگی می‌کنیم. رئیس‌جمهور نگران مناطق سیل‌زده است و به همین دلیل من را به عنوان نماینده خود به منطقه فرستاد تا وضعیت خسارت‌های سیل را بررسی کنم.

نوبخت در  کوچه‌های گل‌آلود هولار راه رفت و به خانه‌های تخریب شده سر زد. حرف‌های اهالی را شنید و همدردی کرد.

 سخنگوی دولت سپس به بازدید از روستای مرمت و بعد از آن هم به شهرستان میاندرود و بخش گهرباران رفت.

بعد از بازدید از این مناطق، او راهی فراش‌محله در شهرستان بهشهر شد. نوبخت ساعت‌های زیادی را در فراش‌محله بهشهر بود و به خانه‌های اهالی رفت.

برای ورود به مناطق سیل‌زده که گل‌آلود بود، نوبخت با صلوات‌های اهالی محل، چکمه به پا کرد و وارد کوچه‌های انباشته از گل شد.



این جا بود که با صدای یکی از زنان روستایی، نوبخت دقایقی را میهمان خانه این زن شد. زن می‌گفت چند سال است که سیل می‌آید و همه وسایل ما را با خود می‌برد. در این سیل دو قوطی کنسرو به ما دادند و مقداری لوبیا قرمز.



نوبخت وارد یکی دیگر از خانه‌ها شد و اهالی خانه رد سیل بر روی دیوار خانه را به نوبخت نشان می‌دادند و اینکه هر بار که سیل جاری شده، آبگرفتگی منازل، بیشتر از دفعه قبل بوده است.



زنی نامه‌ای به نوبخت داد و می‌گفت می‌خواهم به دست خودت بدهم. نوبخت هم نامه را از زن گرفت.



دختر دیگری از نوبخت تقاضا کرد که به خانه آنها برود. رد سیل در سال‌های گذشته را در خانه‌شان به نوبخت نشان داد و گفت: سال گذشته به پدرم تسهیلات ندادند و گفتند 80 سال سن دارد و تسهیلات به او تعلق نمی‌گیرد. بعد تقاضا کردم به خودم وام بدهند و بعد از آمدن و رفتن‌های بسیار بالاخره گفتند سهمیه تمام شده و سه میلیون تومان هم به من وام ندادند و مجبور شدیم به جای رنگ کردن خانه، دیوار اتاق‌ها را با روزنامه بپوشانیم. حالا چه کسی باید شرمنده باشد؟

نوبخت پاسخ داد: بنده.



زن دیگری در میانه کوچه، جلوی نوبخت را گرفت و سلام و علیک کرد و از مشکلات سیل گفت. زن یادش آمد که دارد مازندرانی صحبت می‌کند. به نوبخت گفت: آن قدر گرفتار هستیم که یادم رفت دارم با شما محلی صحبت می کنم. زن بعد خواست فارسی صحبت کند که نوبخت به او گفت: من متوجه می‌شوم و همان مازندرانی صحبت کنید.



نوبخت بعد از بازدید از این روستا، حوالی ساعت چهار بعداز ظهر به بازدید از عباس‌آباد بهشهر رفت و سپس به نمایندگی از جمع، استاندار را در آغوش گرفت و به مقصد گرگان، مازندران را ترک کرد.