دوشنبه 19 خرداد 1393-3:1

آرام بخوابید که ما هم خوابیم!

اینجا دیگر آب ابوعطا نمی خواند و کوکش را به نوا برمی گرداند تا بینوایان حاشیه نشین و تهیدست را ندا دهد که باز نوبت نوازش پایین نشینان است.


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، میرزابنویس سیلاب زده:همانگونه که در سنه ی ماضیه بر ما گذشته است و آب از سر شش تن از ما گذشت و حاصلش فلاکت و فاتحه و فاکتور بود و در هاله ی سکوت ماند، دیگربار رحمت الهی از شب به روز تغییر زمان فرموده و زحمت افزای شد.

الغرض خواستیم حاصل یک سیل را در این روزگار تکریم و تحریم دوباره خوانی کنیم. وقتی جنگلی به لطف اجازت وجیزه های بیت منابع طبیعی به ازما بهتران تعلق یافته و درختی فرمان قطع حیات و مصطلحا چکش خور می شود و به قصد مال اندوزی و نئوپان سازی بریده می شود، با بال و پر ریزی سرشاخه ها و حذف کم بها به مسیر جاده های فراوان جنگلی هدایت شده تا به سوی کارخانه ها روانه شود.

گویند که قاطبه اره به دستان را واجب است تا در برابر قطع اشجار کهنسال، نهال غرس نموده تا از مقطوع النسل شدن جلوگیری شود. الحال پس از درو، چه می کاریم و چگونه می کاریم. تا کی می ماند و چه کسی پرستار است تا برومند شود حکایت دیگری ست که بماند برای نسل بعد شاید مشاهده نمایند.

باران همانگونه که در سنگ اثر نمی نماید، در خاک آفتاب خورده و خشک نیز کم اثر شده و به ناچار به جای فرو رفتن در دل خاک، به یافتن شکافی به راه می افتد و به دنبال حفره ای می گردد و پس از سرریزی دوباره به دنبال چاله ای و مسیری حرکت می کند.

اینجا دیگر آب ابوعطا نمی خواند و کوکش را به نوا برمی گرداند تا بینوایان حاشیه نشین و تهیدست را ندا دهد که باز نوبت نوازش پایین نشینان است.

همراهی تنه های درختان جا مانده و در انتظار، به معیت سرشاخه ها میهمان مسیر آب گل آلود می شوند و به دقایقی خود را روانه ی بستر منتظر می نمایند. رودخانه های ما که روزگاری به آرامی زندگی نموده بودند بی انتظار میهمان ناخوانده، سالها میهمان زباله ها و نخاله های اهالی شده اند و گاهی مسئولان بلدیه به لطف و ترحمی، مقاطعه کاری را یافته و بی نظارت اهل علم و بازرسی، دیواره ای سنگی را در داخل رودخانه بنا نهاده و علاوه بر صرفه جویی در عرض، با خساست در مصرف سیمان، بنایی سست تحویل نموده و در بوق و کرنا می کنند: آرام بخوابید که ما بیداریم.

سیل اخیر بهشهر، عکس: محمود ربیع زاده

الحاصل سیل برای رها شدن از مسیر باریک رودخانه و پر دست انداز و لایروبی نشده، لبریز می شود و کف بر لب مهیمان ناخوانده خانه ها می شود و به درون حیاط و اتاق و ایضاٌ فرش ها، اثاثیه و البسه و جهیزیه نوعروسان منتظر و خلاصه هر آنچه که به عمری از دست های پینه بسته حاصل آمده است، سرک می کشد و ماندگار می شود.

پس از طی شدن شیون ها و فریاد وامصیبتا، بحران را به ستادی مزین می فرمایند که هنوز معلوم نشد مراد این جماعت ستادن بحران است یا مسدود شدنش، که هر چه باشد وعده ی بسیار ایجاد التیام و رفع بلاست.

حالا نوبت ملوک است تا به میدان آیند با چکمه های نو و شلوارهای اتو کشیده و افاضات درصد خرابی فرمایند به بالادستان و طرفه آنکه هر یک در اندک زمانی، حساب خسارت خانمان و شوارع و زمین های کاشته و نکاشته و اشجار عوان الناس دهند و اندر خسران مسیره ای آب و برق و گاز و تلفن و فاضلاب و حتی مسیرهای مرزی میان مزارع را که تنها قابل عبور نفری باشد، برآورد نموده و به اعداد میلیاردی رسانند و در بوق رسانه ها دمند تا اشرفی ها به بلد اشرف رسد و از این رهگذر به روزگار ماضیه رسند که الحق تاکنون نرسیده اند.

مردمان و بستگان و همجواران به نیت سببی و نسبی و مجاورت بی چشم داشتی کایری نمایند و دیگران با اضافه کار و فوق العاده شغل و سختی کار ایام و ماموریت، هر سه نوبت غذای روزانه را از رستورانی ابتیاع نموده و به پاکسازی مشغول شوند.

حکام هم نام نوکری عوام الناس را بر پیشانی حک نموده و مراجعان را ارباب نام کرده و ولی نعمت خوانند، با وعده های امید به فردای نیامده، زخم ها را به التیام صبورانه خوانند و تقصیر را به گردن دیگران حوالت دهند تا مهر صندلی چرمینه به زهر بی کفایتی مسموم نشود.

الحال شهر پر از گل و لای و چوب شده است و حاصلش گرد و خاک و حشراتی است که از تعفن لاشه های حیوانات وحشی و اهلی برخواسته و جولان می دهند.

در روزگاری که خطر کمبود آب و تشنگی، گوش فلک را کر می نماید، چاره ای نمی ماند تا شهر به آب شسته و گل و لای به همان رودخانه و جوی هدایت شود.

آب شرب منازل اهالی اگر نه آلوده، حداقل گل آلود است و باید تا شفاف شدن و قابل آشامیدن بودن، زمانی به بی حاصلی و اسراف صرف شود، هر چند که شمارنده های در ورودی به وظیفه حساب عبور آب پرداخته و بی خبر از قابل مصرف نبودنش، به اعداد قبوض ارسالی می افزایند.

سیل اخیر بهشهر، عکس: محمود ربیع زاده

از دیگر نعمات سیل، افزایش اشتغال و تقاضای تخلیه چاه و فاضلاب بوده تا زیرزمین ها و چاه های لبریز از سیل را تخلیه نموده و در مکان دیگری رها سازند.

خاک های برخاسته در شهر نیز نیازمند پاکیزگی بوده و اهل هر خانه به ناچار باید گردروبی و آب و شیشه شور را طلب نمایند و وسائط نقلیه را از گرد و خاک بزدایند.

علاوه بر بیماری های ناشی از تعفن لاشه ها و استنشاق گردوغبار، شستشوی اثاثیه توسط نسوان و فشار کار هم موجد بیماری های تنفسی و میکروبی و ایجاد درد کمر و دست و پا شده و مراجعت به پزشک و آزمایش های و دوا و درمان را طلب می کند.

البسه ی گل الود هم بی مصرف افتاده و باید پارچه ای خرید و به خیاط باشی داد تا جامه تازه گردد. باید دوباره به بازار رفت و لوازم آسیب دیده مطبخ را نو نمود. اگر فرش، پتو، تشک، ملحفه و پرده ای را توان پیراستن سیلاب به ضرب آب و پودر نباشد چاره ای نیست جز خریداری مجدد آنچه را که از دست رفته است.

حاصل می ماند رفع این بلیه با خرید، که البته نیازمند نقدینه باشد که در سیل غرق شده و دفترچه و دسته چک که همراه با شناسنامه و کارت و کتاب و دفتر و دستک و قباله ازدواج و بنچاقی که دیگر نیست و هیچ راه فوری برای شناساندن حق مالکیت نمی ماند.

وام هم حکایت دیگری دارد که اگر اعتباری باشد و بدهند و سن و سال، لیاقت دریافت داشته باشد و وثیقه ای فراهم شود که اگر بشود، زخم های روحی و مالی اش تا سالهای آتی دست از سر ما برنمی دارد و تن لرزه اش تا به حشر در ما می ماند.

الغرض جواب این اشتباهات را چه کسی باید بدهد و تا کی باید در انتظار حکام دانا بمانیم تا از آنچه حلال به دست آورده ایم نگاهبانی کند. الله اعلم به حقایق الامور.