سه شنبه 9 دی 1393-22:11

دانش آموزان قربانی پنهان خشونت سیاسی

ما از درون تهی شدیم که آسیب های اجتماعی در حال تاختن بر ما و فزونی گرفتن از یکدیگر است.


 

مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، سیده زینب جلالی: «... اسم من ...است. مدیر مدرسه  ما آقای ...است و در مدرسه...و کلاس ششم درس می خوانم. اول از معلم ریاضی و مطالعات و ادبیات شروع می کنم. نام معلم من آقای...است.آدمی بد اخلاق، بی اصول، خشن و ترسناکی است که هر وقت وارد کلاس می شود، من دوست دارم پا به فرار بگذارم. او وقتی می خواهد تنبیه کند با بدترین شکل خشونت کتک می زند، مانند تنبیه سنتی که بچه ها را می زدند. وقتی می گوید بلند شو سر تا پا می لرزم. او به پسرش حساس است. اگر یک دانه مو از سر پسرش کم شود، پوست از تن دوستان پسرش می کند. این معلم رفتار و گفتار خیلی بدی دارد؛ مثل خاک توی سرتون، احمق، خفه شو، ببند آن فک  لعنتی تو. من از او نمی ترسم او خودش ثابت می کند که قلبی کوچکی دارد، چون که زورش به بچه می رسد. او درست بشو نیست او اضطراب و استرس به بچه ها وارد کند...»

 بسیاری از رفتارهای غیر متعارف امروزه به عرف بدل شده و این عرف دامنگیر مجامع آموزشی و پرورشی به عنوان یک نهاد غیر سیاسی و صرفا اجتماعی نیز شده است. فشار این هنجار بدل اجتماعی بر کلیه اعضای این نهاد اجتماعی چنان سایه فکنده است که کودکان به عنوان عنصر اصلی تشکیل دهنده نهادهای آموزشی نیز از گزند این قبیل رفتارهای نامتعارف مصمون نمانده اند. رفتارهایی که در درون خود اشکال مختلفی از خشونت را به همراه دارند. خشونتی که قربانی با سن کم خود، آن را درک نموده و قادرند بر تحلیل آن هست

مقدمه و مدخل بالا از  وجود فشار خشونت روحی، روانی و جسمی در مدارس نشان دارد. فاعل این خشونت از نظر ساختاری کوچکترین عنصر و از نظر کارکردی  یکی از اصلی ترین جزء نظام آموزشی و پرورشی است. قربانی این خشونت آینده سازان این مرز و بوم هستند که آتیه کشور به سلامت جسمی، روانی و اجتماعی آنان گره خورد است.

  این رفتار در محیطی اعمال می شود که در نگاه عام محل امن برای پرورش استعداد کودکان و نوجوانان محسوب می شود. محیطی که کودک باید احترام متقابل را بیاموزد؛ تمرین کند و حقوق شهروندی را بشناسد. حقوقی که به او اجازه می دهد امنیت داشته باشد و بدون هیچگونه ترسی سوالات خود را مطرح و پاسخ مناسب دریافت کند.

  با شکل گیری معاونت سلامت و اداره کل پیشگیری از آسیب های اجتماعی در سطح وزارت خانه و به تبع آن در سطح استان ها انعکاس چنین رفتارهایی در مدارس چگونه قابل توجیه خواهد بود؟

عملکرد نادرست دولتمردان در تقسیم منابع اعم از اقتصادی، اجتماعی و سیاسی سبب ناکامی و سرخوردگی قشر عظیمی در جامعه شده است. از جمله این قشر معلمان هستند. معلمی که چنین برخوردی در کلاس درس انجام می دهد، بهتر از هر کسی می داند اصول اخلاقی و تعهد شغلی خود را زیر پا می گذارد. پس مشکل کجاست ؟ از بخت بد دانش آموزانی که حقوق کودکانه شان نانوشته است، میزبان  این ناکامی او هستند؛ ناکامی که ازچند منظر قابل تحلیل است .

از منظر کلان وقتی در سطح  مجلس، وزارتخانه و استان ارزش های کار وتخصص معامله می شوند، عزل و نصب ها مبنا و معیاری غیر از تخصص و شایستگی پیدا می کنند. امکان ارتقای شغلی برای همه به طور عادلانه وجود ندارد. ماندن در یک وضعیت نارضایتی سبب ناکامی و افسردگی اداری می شود و نتیجه آن می شود که در نوشته دانش آموز دوره ابتدایی می بینیم.

دوم اینکه زمانی که یک معلم برای ارتقای معیشت خویش باید در کلاس 35 تا 40 نفره واحتمالا در دو شیفت، روزی با 400 دانش آموز آن هم در مقطع ابتدایی که سود و ضرر خود را نمی دانند، سرو کله بزند و در خارج از مدرسه کلاس های خصوصی و تقویتی اختیار کند، چگونه می توان به سلامت روانی چنین فردی اطمینان حاصل کرد؟

هر چند او با این اقدام از نظر معیشتی ارضا می شود، ولی از منظر اجتماعی در حال تخریب روح و روان خویش و دانش آموزان است. شاید مشکل او علاوه بر دانش آموزان دامنگیر خانواده اش می شود؛ ولی مشکل این کودکان نه تنها خانواده، حال و آینده شان را در مخاطره قرار می دهد. آینده کشوری را تباه خواهد کرد.

مسئولان این امور را برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی در جامعه جدی  بگیرند. آسیب ها از چیزهای کوچک و روزمره و عادی پا می گیرند، رشد می کنند و آینده کشوری را می بلعند.  خصلت آسیب هاست که از انحراف در کارهای کوچک تغذیه کنند ریشه بدوانند و تنومند شوند.

افزایش طلاق، خودکشی، سرقت، جوانان بدون خانواده وغیره از این قبیل  مسائل کوچک ناشی می شود که متاسفانه به چشم نمی آیند.

  برای حل مشکلات پیش رو متغیرهای اصلی و میانجی درون سیستم را از یاد نبریم. این معلم و معلمان دیگر با این اوصاف از نظر فردی، افرادی نابهنجاری نیستند، بلکه آینه ای از رفتار جامعه هستند. یادمان باشد ما از درون تهی شدیم که این گونه، آسیب های اجتماعی در حال تاختن بر ما و فزونی گرفتن از یکدیگر است.