پنجشنبه 17 شهريور 1384-0:0

خاطرات آيت الله صالحى مازندرانى،کتاب شد

مطلب تکميلي(محمود فاضلى)


كتاب خاطرات آيت الله شيخ اسماعيل صالحى مازندرانى خاطراتى است كه در مركز اسناد انقلاب اسلامى در قم توسط ايشان بيان شده و پس از بازنويسى و تدوين در چهار فصل عرضه شده است. مرحوم صالحى مازندرانى (۱۳۸۰-۱۳۱۲) فرزند ملارحمت الله از علماى بنام حوزه علميه قم بود كه تمام عمر خود را به كسب علم و دانش و تقوا و معرفت الهى صرف كرد. وى در علوم عقلى و نقلى صاحب نظر بوده و آثار متعددى از ايشان منتشر شده و در اختيار علاقه مندان قرار گرفته كه تصوير تعدادى از كتب ايشان ضميمه كتاب است. ايشان كه با تواضع و حجب و حيا پله هاى كمال و ترقى را پيمود، علم خود را با عمل و ايمانى خالص درآميخت. در دفاع از نهضت امام خمينى بارها مورد تعقيب و بازجويى قرار گرفت و مدت دو سال از عمر خود را در زندان هاى رژيم شاه همراه با مشقت هاى فراوان گذراند و در اين راه ذره اى از روحيه مقاومت و ايستادگى اش كم نشد.
فصل اول اين كتاب ۳۶۵ صفحه اى به «زندگينامه، تحصيلات، اساتيد، تدريس و شاگردان ايشان»، فصل دوم به بيان «همكارى با نهضت امام خمينى و حوادث دوران مبارزه»، فصل سوم به «سفرهاى تبليغى» و فصل چهارم به «وقايع پس از پيروزى انقلاب اسلامى» پرداخته است. صالحى مازندرانى متولد ۱۳۱۲ در روستاى نفت چال قائم شهر است كه به رغم نزديكى اش به روستاى آلاشت (زادگاه رضاخان) بسيار محروم بود. وى در سن پنج سالگى قرآن را نزد پدرش فرا گرفت و به دليل حافظه قوى در دوران كودكى و نوجوانى بعضى از كتب عربى همچون «انيس الواعظين» را از حفظ مى كرد. به دليل عدم وجود دبستان در محل زندگى، مقطع ششم دبستان را به صورت متفرقه امتحان داد.
وى به  جز اشاره به محروميت هاى مردم روستاى خود هميشه از ظلم خوانين كه عمدتاً از بستگان رژيم پهلوى بودند و يا رفتارهاى غيرانسانى سربلوك محله كه با شلاق در دست و چكمه اى به پا و سوار بر اسب وقتى به روستا وارد مى شد و ديگران را به اندك بهانه اى به باد شلاق و لگد مى گرفت به تلخى ياد مى كند. وى در ۱۳-۱۲ سالگى عشق وافر و عجيبى به خواندن داشت كه تا پايان با وى بوده و حتى تا قبل از فوت ايشان تا ساعت دو الى سه بامداد به مطالعه مشغول بوده است كه البته ايشان هدف از اين انگيزه را جز تهذيب نفس و تعليم و تزكيه نمى داند. استادى كه به گفته خويش در طول عمر خود لحظه اى در فكر معاش و طلب زندگى نبوده و علم را وسيله رسيدن به ثروت و مقاصد دنيوى ندانسته معتقد است اگر كسى هم به خاطر علم بخواند دچار شرك شده است چون علم چراغى به سوى خدا است.
وى آشنايى و سپس ملاقات با نواب صفوى به عنوان فردى شجاع و با شهامت را موجب منقلب شدن خويش مى داند. آيت الله صالحى سپس خاطراتى از كانون نشر حقايق مشهد و ديدار با محمدتقى شريعتى را يادآور شده است. ايشان خاطره اى از دكتر شريعتى و حضور در كلاس هاى دكتر و اينكه ايشان به بعضى رفتارهاى طلاب و علما اعتراض هايى داشتند اشاره مى كند كه در اين جلسه با ايشان مباحثه و مناظره اى كوتاه داشته است. ايشان سپس در سال ۱۳۳۹ براى ادامه تحصيل از مشهد به قم رفته و با توجه به حضور ذهن بالا در اولين امتحان ورود به حوزه با تسلط كامل پذيرفته و وارد حوزه شده و از علمايى همچون آيت الله بروجردى، امام خمينى، علامه طباطبايى، ميرزا هاشم آملى، گلپايگانى و محقق داماد بهره  فراوانى گرفته است.
بخش سوم كتاب تحت عنوان «همگام با نهضت امام خمينى» نحوه دستگيرى، حمله ساواك به منزل ايشان، بازجويى ها، زندان شهربانى قم، ورود به زندان قزل قلعه و بازجويى ها در اين زندان، انتقال به زندان اوين، دادگاه تشريفاتى و خاطراتى از اعضاى گروه هاى الحادى داخل زندان همچون ستاره سرخ، گروه چپ گراى اسكندرى و تعدادى از اعضاى سازمان مجاهدين خلق همچون محمد حياتى، حسن عنايت، حسن محصل، كرمانى، جلال گنجه اى و ابوذر ورداسبى كه همگى از كادرهاى مجاهدين بودند را بيان كرده است. ايشان همچنين به بحث و گفت و گوى ارشادى با بسيارى از زندانيان گروه هاى مختلف سياسى در زندان اشاره كرده است. انتقال وى در ۲۰ شهريور ۱۳۵۳ از زندان قزل قلعه به اوين، محاكمه تشريفاتى و در نهايت انتقال وى به زندان قصر از ديگر خاطرات خواندنى كتاب است. ايشان در اين بخش از كتاب به نمونه هايى از تلاش افراد ملحد و غيرمذهبى در جذب افراد تازه وارد زندان به ويژه اعضاى مجاهدين خلق اشاره كرده و خاطراتى از ناتوانى فكرى زندانيان ملحد در بحث با ايشان و كتب مورد استفاده گروه هاى سياسى داخل زندان، آزادى ايشان از زندان در بهار ۱۳۵۴ و ادامه تعقيب ساواك پس از آزادى را يادآور شده است.
فصل سوم به سفرهاى تبليغى و مبارزاتى ايشان به تمامى نقاط ايران همچون آلاشت، كرمانشاه، محلات، يزد، طرزجان، كرمان و سيرجان اختصاص يافته كه البته هريك از اين سفرهاى تبليغى خاطراتى شنيدنى است. بخش چهارم كتاب نيز به وقايع پس از انقلاب همچون حضور در مناطق و شهرهاى مختلف شامل مسائل و مشكلات قضايى در تعدادى از شهرها، سفر به كردستان و مسئله خودمختارى كردها، تندروى ها در محاكمات، توصيه به بازجوها و بازرسان اختصاص يافته و در پايان به ذكر خاطره اى از ديدار با حضرت امام پرداخته است. كتاب با چاپ ۳۹ سند، ۱۸ قطعه عكس و «فهرست اعلام» پايان يافته است.(sharghnewspaper)