يکشنبه 28 دی 1393-9:28

توهم مازندرانی دانستن و قوم گرایی بی فایده

کسی به زور مازندرانی نمی شود

بارها پیش آمده فردی که رسانه ها و مدیران مازندرانی از او به عنوان فردی مازندرانی یاد می کنند، در رفتار عملی یا در اظهار نظر گفتاری خود از مازندرانی بودن خود هیچ نگفته است.


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، احسان شریعت: جمعيت ايران تركيب متنوعي از گروه هاي قومي است، اما تفكيك محدوده هاي جمعيتي و فرهنگي اين گروه ها همواره نژاد ، زبان،  دين يا مذهب نبوده است. اين گروه هاي قومي هركدام در فرهنگ، آداب ورسوم، زبان ودين يا مذهب داراي تفاوت هايي با يكديگر هستند.

قوم به گروهي از مردم اطلاق مي‏شود كه خود را از لحاظ قوميت، يعني برخورداري از منشأ، نژاد، تاريخ، سرزمين، فرهنگ، دين، ادبيات، موسيقي، زبان، دايره همسر گزيني، آداب و رسوم، اعياد و مناسك جمعي، عادات، كسب، غذا خوردن و لباس پوشيدن و سرنوشت مشترك داراي هويتي متفاوت و متمايز از ديگر اقوام و گروه ها‏ي اجتماعي مي‏دانند.

هر انساني تمايل دارد كه هويت خود را آگاهانه در يك گروه خاص جستجو كند. هويت در چندين سطح ممكن بوده و هر فردي مي‏تواند به صورت هم زمان و به شكل عادي چندين هويت را بپذيرد. با وجود اين، هر انساني بنا به مورد به اين يا آن تعلق، خود را در اين يا آن سطح متفاوت، اهميت بيشتري داده، اين تعلق‏ها را در سلسله مراتبي از وفاداري هاي دروني و پذيرفته شده جا مي دهد.

یکی از معضلات فرهنگی که در میان برخی مازندرانی ها به ویژه رسانه ها و مدیران مازنی وجود دارد به قوم گرایی بی فایده ای باز می گردد که در رفتار این افراد وجود دارد. این نوع قوم گرایی سعی در بازگشت قومی همه افراد به مازندرانی بودن دارد.

 بسیاری از چهره های سرشناس کشوری همچون هنرپیشه ها، ورزشکاران و غیره که کمترین اثری از مازندرانی بودن در آنها وجود داشته باشد به عنوان چهره های مازندرانی معرفی شده و با این معرفی احساس غرور و افتخار می کنند.

در این رفتار فرهنگی ما سعی می کنیم به اجبار برخی از چهره های سرشناس را که حتی متولد تهران و یا شهرهای دیگر بوده و در تهران یا شهرهای دیگر بزرگ شده اند را به عنوان افتخار آفرینان مازندرانی معرفی کنیم. از این رو با یک عملیات تبارشناسانه به دنبال ریشه شناسی فرد رفته و بالاخره تلاش می کنیم تا ریشه های آبا و اجدادی آن فرد را به مازندران متصل سازیم. در صورتی که فردی که ما به عنوان "مازندرانی" معرفی می کنیم نه تنها هیچ آگاهی از زبان مازندرانی ندارد، حتی خود را نیز مازندرانی نمی داند.

تقریباً در تمامی رقابت های جهانی و آسیایی که ورزشکاران ایرانی در آن حضور دارند از جانب مازندرانی ها چنین رفتاری مشاهده می شود. برای مثال در بازی های آسیایی که چندی قبل در اینچئون برگزار شد برخی رسانه ها تعداد مدال آوران مازندرانی کاروان ایران را 14، برخی 15 و حتی برخی 16 و 17 ذکر می کردند. این به دلیل آن رخ داد که حدود دو تا سه نفر از این فهرست افرادی بوده اند که در تهران متولد یا بزرگ شده و تقریباً به جز ریشه ی آبا و اجدادی هیچ پیوندی با مازندران نداشتند. در این میان رسانه ها و مدیرانی که بیش از دیگران این احساس قوم گرایی بی فایده در آنها موج می زد، عدد 17 را به عنوان تعداد مازندرانی های مدال آور کاروان ایران ذکر می کردند.

چندی قبل نیز یکی از روزنامه های استانی در تیتری بزرگ یکی از بازیکنان چند ساله ی اخیر استقلال را "اسطوره مازنی" خطاب کرد. در این باره باید گفت نامگذاری و اعطای کلمه "اسطوره" به هر ورزشکاری به همین سادگی ها نبوده و این تاریخ است که باید در این مورد قضاوت کند. دوم آنکه این بازیکن چطور مازندرانی قلمداد شده است؟ در صورتی که او حتی خود اعلام کرده بود من از پیشینه مازندرانی ام که به روستاهای قائم شهر می رسد چیزی نمی دانم. جالب اینجاست که برای الحاق یک شخصیت سرشناس به مازندران این اجازه را به خود فرد سرشناس نمی دهند تا خود از مازندرانی بودن خود افتخار کرده و آن را اعلام دارد. بلکه حتی اگر فرد سرشناس نیز حرفی نزند باز هم در اقدامی خودجوش و حتی علی رغم میل فرد سرشناس دست به چنین کاری می زنند.

 بارها پیش آمده فردی که رسانه ها و مدیران مازندرانی از او به عنوان فردی مازندرانی یاد می کنند، در رفتار عملی یا در اظهار نظر گفتاری خود از مازندرانی بودن خود هیچ نگفته است.
 
تحلیل این رفتار از جانب مازندرانی ها به یک ریشه یابی فرهنگی نیاز دارد. از این حیث که این فرهنگ که سعی دارد هر افتخاری را از گوشه و کنار ایران به خود نسبت دهد، می تواند حاکی از چند گرایش فرهنگی باشد.

 اول آنکه می توان این رفتار را به برتری طلبی فرهنگی و قومی نسبت داد. به گونه ای که افراد سعی می کنند دامنه فرهنگ قومی خود را هر چه بیشتر گسترده تر ساخته و تمامی افتخارات و نشان های لیاقت را به نام خود بنویسند. این کار برای آن صورت می گیرد که قومیت خود را بزرگ تر و برتر از دیگر قومیت ها نشان دهند.

دوم آنکه این کار می تواند حاکی از نوعی ضعف در عرصه های اقتصادی و پیشرفت های مادی باشد که از کمبودهای عمیق زیرساخت های استانی نشأت می گیرد. یعنی مازندرانی می کوشد عقب ماندن خود را با یلان و قهرمانان جبران کرده و خود را به سطحی بالاتر ارتقا دهد. این احساس درونی او را راضی کرده و برایش نوعی حس غرور و افتخار می آفریند. از این رو هر چه عمق عقب ماندگی اقتصادی بیشتر باشد، افراط در این رفتار بیشتر شده و فرد سعی می کند هر چه بیشتر در این احساس افتخار و غرور مسیر افراط را در پیش گیرد. در این حالت ورزش جور تمامی ناکامی ها و کمبودهای این مردم را کشیده و آن را به گونه ای درونی در ذهن افراد جبران می کند.  

گاهی باید به این فکر کرد که به زور نمی شود احساس غرور مازندرانی بودن را در افراد به وجود آورد. به جای آن باید سعی کرد شرایطی در مازندران فراهم شود که این چهره های سرشناس برای پیشرفت به پایتخت نروند. برای مثال در بازی شهرآورد بین تیم های قرمز و آبی تهرانی که با برد قرمزپوشان همراه بود حدود هشت بازیکن مازندرانی در در دو تیم حضور داشتند. بازیکنانی با استعداد که اگر در کنار هم جمع گردند می توانند بهترین نماینده از مازندران باشند. اما به دلیل ضعف مدیریت در استان مازندران سال های سال است که مازندران حتی یک تیم در لیگ برتر فوتبال کشور ندارد.