چهارشنبه 9 آذر 1384-0:0

تاریخچه اولین صعودها به قله دماوند

داود محمدي


كوه اسطوري‌اي؛ گنبد گيتي، قله‌ي پرجاذبه دماوند، سرفرازتر از هر كوه و كوهسار، استحقاقي به مراتب بيش از آن دارد كه ده بار و بيست بار، از تمام جهات آن را صعود كنيم، اما راجع به ناگفته‌هاي آن سكوت كنيم، و اين تيزترين و پرشيب‌ترين كوه آتشفشان(1) جهان را مورد بي‌مهري قرار دهيم؛ در حقيقت تا به حال به اين سكوي آسمان‌ساي آرش كمانگير ظلم شده و حق مطلب درباره‌اش ادا نگرديده است.

دماوند، يك ثروت ملي است كه بايد بيش از آن مورد توجه باشد و برنامه‌هايي در خور مقام آن به اجرا در آيد؛ چنان چه بگوييم دماوند كهن‌ترين كوه صعود شده‌ي روزگار است، پر بي‌راه‌ نگفته‌ايم. در يك كشور باستاني چون ايران هميشه مطالب تاريخي تازه يافته‌اي براي گفتن وجود دارد؛ سرزمين كهن‌سال ما مي‌تواند، آغازگر ابتدايي‌ترين كوه‌نوردي‌ها و خاستگاه اين ورزش خوانده شود.
اين ديگر بسته به آن است كه چگونه بينديشيم تا بتوانيم در راستاي معرفي ديرپاي‌ترين كوه در نورديده‌ي زمين گام برداريم. و آيا شايستگي آن را در خود سراغ داريم تا در جهت بزرگ داشت امري ملي و كوهنوردي حركت كنيم؟
درواقع اصل مطالب يك «بايد» است، و يك هدف بزرگ كه كوه‌نوردي ما را با انگيزه و جهاني خواهد كرد و دريچه‌ي زيبا و چشم‌نواز دماوند را به سوي جهانيان خواهد گشود.
البته بايد قبول داشت در حالي كه هنوز يك شناسنامه‌ي مستند، گويا و دل‌پسند براي دوست‌داران داخلي و خارجي دماوند تهيه نشده، چنين داعيه‌اي ثقيل مي‌نمايد (شايد هم در بدو كار غافل‌گير شده و برافراخته گرديم) اما با بردباري، اساس را بر واقعيت مي‌نهيم، به تاريخ مستند مراجعه مي‌كنيم و با علاقه پيش مي‌رويم تا با توجه به مدارك و اسناد قابل قبول برايمان ثابت شود كه آيا در زمينه‌ي مورد بحث ما هم تاي براي دماوند وجود دارد؟ اگر هست كدام و كجاست؟ و آيا مستند معتبر تاريخي دارد؟
با علم به اين كه در دوران ما «اولين‌ها»، ارجي شايسته احراز كرده و جايگاهي ويژه‌ دارند، مشتاقانه و با حساب گام برمي‌داريم و قضايا را پي‌گيري مي‌كنيم.
در تاريخ زياد آمده و تاريخ‌نگاران و جهانگردان نيز يادآور شده‌اند كه ايرانيان قديم براي آفتاب و ماه و آتش و آب و باد در قله‌ي كوه‌ها قرباني مي‌كرده‌اند و اهورامزدا، مجسمه و معبد خصوصي نداشته و فقط در قله‌هاي كوهها محل‌هايي بوده است كه روحانيون زردشتي آتش مقدس را روشن نگاه مي‌داشته‌اند(2) هم اينك نيز در روزگار ما آثار و بقاياي قلاع و دژهاي باستاني گواه صادق‌اند و وجود آتشگاه‌هاي متعدد در ارتفاعات و قلل كوه‌ها، مهر تأييد است بر قدمت كوه‌نوردي در كشور كوهستاني ما. هم‌چنين وجود لغاتي مانند كوه كوب، كوه گذار، كوه‌نورد، كوه‌پيما، كوه‌گرد و كوه‌رو در ادبيات ما سابقه‌ي هزار ساله و بيشتر دارد.
به زير اندرون آتش و نفت و چوب
زبــر گرزهــاي گران كــوه كــوب
(فردوسي)
بيابان در نورد و كوه بگذرد
منازل‌ها بكوب و راه گسيل
(منوچهري)
تازي اسبان پارسي پرورد
همه دريا گذار و كوه‌نورد
(نظامي)
اين لغات برحسب نياز به وجود آمده و خود دليل بر انجام كوه‌نوردي در ازمنه‌ي دور بوده است. وجود گوگرد خالص بر رأس قله و مصرف آن در صنايع هزاره‌هاي قبل و كسب درآمد از اين راه، شديداً مورد توجه بوده و گوگرد دماوندي كه بهترين نوع آن بوده است توسط اهالي لاريجان جهت فروش از قله‌ به داخل حمل و به بازار شهرستان‌ها روانه مي‌شده است.
در حقيقت اهالي اين منطقه اولين كوه‌نوردان حرفه‌اي بوده‌اند كه با صعود به قله به ترويج كوهنوردي پرداخته‌اند، همان طور كه امروزه بهترين راهنمايان قله فرزندان همان كوهنوردان‌اند و نسل اندر نسل در جهت توسعه‌ي كوهنوردي كوشا بوده‌اند. و هم اينان بوده‌اند كه آن قدر گوگرد از قله به لارجان حمل نموده‌اند كه چندين مغازه بر ستيغ دماوند ايجاد شده و اولين شب‌‌ماني‌هاي تاريخ كوهنوردي در همين معادن ابتدايي‌ بر بلنداي قله سپري گرديده است.(3)

ابودلف جغرافي‌دان و معدن‌شناس عرب نيز قطعاً اطلاعات خود را مديون كوهنوردان لارجان بوده و با كمك آنان درسال 341 هجري قمري برابر با 330 شمسي (1051 سال پيش) عازم صعود به قله گرديده است. گرچه ظاهراً ابودلف به قله نرسيده (كه شايد هم رسيده باشد) ولي اظهار وي به اين كه با سختي فراوان و خطرات جاني، خود را تا نيمه‌ي بلندي كوه رسانده و چشمه‌ي بزرگي يافته و اطراف آن گوگرد سنگ شده مشاهده نموده، حداقل سابقه‌اي يك هزار ساله از كوهنوردي بر دماوند را نشان مي‌دهد.

سه دهه بعد از ابودلف، حماسه‌سراي بزرگ، فردوسي نام‌ور، داستان زال را كه با بدني سفيد و موهايي چون برف متولد شده و سام او را در كوه رها كرده بود چنين سرود:
يكي كـوه بود نامش البرز كــوه
به خورشيد نزديك و دور از گروه
نهـادند بــر كـوه و گشتند بـاز
بـــرآمـد بـر ايــن روزگاري دراز
فرود آمد از ابر سيمرغ و چنگ
بـزد بـر گرفتــش از آن گرم سنگ

هم‌چنين مي‌توان به واقعيت كوهنوردي در ايران‌باستان،‌ با اسطوره‌ي كمان‌ گرفتن آرش كه به قله مي‌رود و تيري مي‌اندازد تا مرز ايران تعيين شود، پي برد.

استاد عبدالحسين زرين‌كوب در جلد اول «تاريخ مردم ايران» در مورد آرش كمانگير چنين مي‌آورد «به موجب روايات، در جنگ سختي كه منوچهري در طي آن در محاصره‌ي توراني‌هاي متجاوز مي‌افتد، آرش شيوا تير (ارخشو خشويو ايستو) كه در اوستا از وي هم‌چون آرياي آريان‌ها و تيراندازي‌ كه تير او تندترين است ياد مي‌شود، از فراز كوه آريو خشته‌ تيري مي‌اندازد كه به شيوه‌اي معجزه‌آسا و با مساعدت ايزدان در فاصله‌ي طولاني در كوه خونوانت مي‌نشيند و بدين‌گونه مرز ايران و توران تعيين مي‌شود.» در همين مورد علامه دهخدا در لغت‌نامه اشاره مي‌كند: «آرش پهلوان ايراني از قله دماوند تيري بيفكند كه از بامداد تا نيم‌روز برفت و به كنار جيحون فرود آمد و جيحون حد شناخته شد.»

در اين جا با ذكر دو بيت از حكيم ناصر خسرو، مروري داريم بر سندي ده‌ قرني و معتبر از وي:
برخاستم از جاي و سفر پيش گرفتم نــزخـانـه‌م يـاد آمـد و نـز گلـشن و منظـر
گه دريـــا، گه بـالا، گه رفـتن بـي‌راه گه كوه و گهي ريگ و گهي جوي و گهي جر
حجت خراسان، دانشمند و جهانگردي كه با 18000 كيلومتر بيابان‌گردي، مسافرت و كوه‌گردي مي‌توان او را خود كوهنوردي شجاع و جسور دانست، در 956 سال پيش، هنگام عبور از سرزمين ري در سفرنامه‌ي خويش به دماوند اشاره نمود: «در ميان ري و آمل كوه دماوند است مانند گنبدي و آن را لواسان گويند و گويند بر سر آن چاهي است كه نوشادراز آنجا حاصل شود و گويند كه كبريت نيز، و مردم پوست گاو ببرند و پرنشادر كنند و از سر كوه بغلطانند كه به راه نتوان فرود آوردن.(4)
با اظهار ناصرخسرو داير بر حمل نشادر، مسلم مي‌نمايد كه كوهنوردي‌هاي آن زمان تا قله‌ي دماوند تداوم داشته، و منظور از چاه نشادر، هم مي‌تواند گودي رأس قله باشد و هم مغازه‌هايي كه براي استخراج گوگرد كنده مي‌شده است.

گرچه در قرون پيش چشمه‌هاي آبگرم و دامنه‌‌هاي دماوند بازديد كنندگان داخلي و خارجي داشته، ولي اولين صعود ـ لااقل تا آنجا كه من برخورد كرده‌ام ـ مربوط است به سال 1798 كه ملكونوف روسي در صفحه 93 سفرنامه خود در سال 1860 ملادي مرقوم داشته: نخستين كسي كه به عزم سياحت به بالاي كوه رفته است، گربرت (H. Gerbert) نمساوي (اتريسي) بوده، پس از آن الوي فرانسوي كه به قله‌ي‌ آن رسيدن نتوانست.
ليكن لرد كرزن در كتاب خود به نام ايران و قضيه ايران در صفحه 455 چنين نوشته است: «اولين كسي كه توفيق بالا رفتن به قله‌ آن را احراز نموده مستر تامسن بوده است. در سال 1836. طبيعي‌دان فرانسوي (Aucher – Eloy) تامسن را در موقع پايين آمدن از كوه ملاقات كرد و چند روز بعد خودش بر اين كوه بالا رفت و از آن پس هم قله‌ي دماوند را چندين نفر از اعضاي سفارتخانه‌ها در تهران بالا رفته‌اند.»
اين نكته احتياج به توضيح بيشتر دارد كه سبب طولاني شدن مقاله خواهد بود. اما لازم است يادآور شود اولين شب‌ماني هستند بر فراز قله، در 165 سال قبل انجام شده و مربوط به مستر تامسن است، و دومين آن متعلق به گروه ايراني كربلايي اسداله در 132 سال پيش كه هر دوي اينها از نظر تاريخ جهاني كوه‌نوردي از اهميت ويژه‌اي برخوردارند.
در سال‌هاي بعد، كوتسي (1843)، مور و فرشفيلد (1868)، ناپيه (1880)، لرد كرزن (1881)، هيئت سوئيد (1885)، ژاك دُمرگان (1889)،‌ سون هدن (1890)، دكتر ژزف كُك (1900) و ديگران برنامه‌هاي زياد وي دماوند اجرا نموده‌اند.
در اين ميان برنامه‌ي دُمرگان به علت اين كه 13 سال پيش در اوايل دسامبر صعود به قله‌ را د دماي 26 درجه زير صفر انجام داده از اهميت به سزايي برخوردار است. در اين برنامه نزديك بود هم‌نورد دمرگان (پير واسلن) كشته شود. مي‌توان گفت كه صعود در اين فصل شايد در كوهنوردي جهاني به موقع خود نادر بوده و از اين روي، احتمالاً كمتر قله‌اي چون دماوند در صعود «زمستاني» چنين سابقه‌اي دارد.

بخش مهمي از صعودها به دماوند در خاطره‌نويسي‌ها و پژوهش‌هاي علميِ خارجيان به يادگار مانده‌، اما دليلي ندارد كه بگوييم ايرانيان كمتر صعود داشته‌اند، چرا كه همراه همه‌ي بيگانگان،‌ بلدهايي بوده اند مانند قربانعلي (5) راهنماي، مور، فرش فيلد، و نيز چهار راهنماي مستر تامسن؛ و بايد يادآور شد كه خاطره‌نويسي براي اروپاييان يك عات فرهنگي است، در حالي كه با خوي و خلق ما، موضوعات معمولاً سينه به سينه منتقل مي‌گردد.
به هر حال، نخستين صعود مستند ايراني به قله‌ي دماوند، در سال 1857 ميلادي (145 سال پيش) انجام شده كه تيم سرهنگ محمدصادق خان قاجا، ارتفاع قله را 6613 ذرع تعيين كرد؛ برنامه آنان بعد از فقط چهار صعود خارجي بوده و 17 سال قبل از تأسيس كلوب كوهنوردي فرانسه (1874) انجام شده و براي خود از جايگاهي مهم برخوردار است. (در مورد ماخذ اين مطلب در جاي ديگري توضيح خواهم داد.)

گرچه در قرون اخير مون بلان با بلندي 4807 متر، به سال 1786 اولين صعود را داشته و دماوند در سال 1798 (6)، اما با توجه به اينكه ارتفاع دماوند 864 متر بيشتر است و صعود اول دفعه‌ي آن در سال 915 ميلادي (7) توسط ابودلف جغرافيادان عرب، 835 سال جلوتر از نخستين صعود مون‌بلان بوده است، و با توجه به گواهي معتبر ناصرخسرو در مورد حمل گوگرد، كه مغازه‌هاي آن در سا‌ل‌هاي1837 و 1870 توسط تامسن و كربلايي اسداله گزارش شده و اولين شب‌ماني‌‌هاي تايخي در ارتفاع 5671 متري دماوند توسط همين دو گروه انجام گرفته، بي‌شك در ميان كوه‌هاي بلند دماوند كهن‌ترين صعودها را در تاريخ دارد، و در صورت بررسي و پژوهشي بيشتر، احتمالاً به يافته‌هاي ديگري نيز خواهيم رسيد.

بنابراين با جرأت مي‌توان گفت دماوند، با داشتن ركورد و محتواي ويژه در صعودها، يك كوه معمولي نيست؛ كوهي است كه جهاني متعلق به فرهنگ كوهنوردي دنيا و ميراث تمام كوهنوردان گيتي با جاذبه‌هاي جادويي. به راستي قلب ورزش كوهنوردي كشور ما در دماوند مي‌طپد؛ عظمت دماوند، عظمت كوهنوردي ايران است و معرفي جهاني آن، كوهنوردي ميهن ما در دنيا به جايگاهي نو و معتبر خواهد رساند.
به تعبير ديگر از اعتبار و شهرت دماوند كه شأن ملي دارد مي‌توان بهره گرفت تا ورزش كوهنوردي كشور در صحنه جهان خودنمايي داشته باشد.

حال چه بايد كرد؟ ضرورت دارد كه بكوشيم، با درك اهميتِ معرفي دماوند، و پي‌آمدهاي پرشگون آن، با تمام وجود جامعه‌ي كوهنورد را به تحرك درآوريم. از همه‌ي امكانات سود جوييم و پيش‌كسوتان، سازمان‌هاي كوهنوردي، مسئولان و تمام دست‌اندركاران را فراهم خوانيم و با يك عزم ملي موارد زير را بررسي و اجرا كنيم:
الف) براساس مطلب پيش گفته و ساير اطلاعات تكميلي، موضوع جهت استعلام و اظهار نظر مراجع ذي‌ربط خارجي گزارش و پي‌گيري شود تا در تاريخ كوهنوردي جهان ثبت گردد.
ب) دهه‌ي هشتاد، دهه‌ي دماوندشناسي و دماوند نويسي اعلام و كنگره‌هايي به ترتيب زير برگزار شود.
1- كنگره‌ي جهاني هزاره‌ي صعود دماوند به مناسبت اجراي برنامه ابودلف در سال 951 ميلادي، و در صورت امكان تشكيل كنگره كوهنوردي جهان اسلام و كوهنوردان آسيا.
2- كنگره‌ي 150 سال كوهنوردي ايران به مناسبت صعود تيم سرهنگ محمدصادق خان‌ قاجا در سال 1857 ميلادي.
3- كنگره‌ي جهاني 115 سال سابقه‌ي صعود زمستاني دماوند، به مناسبت صعود 1889 ژاك دُمرگان، نخستين غارشناس و غارنورد كه در ايران فعاليت كرده است. مسلماً با توجه به خدمات گرانقدر اين دانشمند همه فن حريف به فرانسه، اين كنگره با استقبال گرم مقامات فرهنگي و سياسي آن كشور مواجه خواهد شد، و چون در تاريخ كوهنوردي ايران، فرانسويانِ كوهنوردي موقعيت ممتازي دارند، كنگره مورد توجه كلوب كوهنوردي فرانسه نيز قرار خواهد گرفت.
4- تشكيل جلسه‌هاي سخنراني، و بيان ديدگاهها توسط شخصيت‌ها، سازمان‌هاي كوهنوردي، پيش‌كسوتان، مجامع فرهنگي و تمام علاقمندان، با استفاده از امكانات كشوري از جمله وزارت ارشاد، ميراث فرهنگي، محيط زيست و غيره.
5- بررسي امكان تأسيس مدرسه‌ي كوهنوردي در پلور در نقطه‌اي با نماي مناسب از دماوند، برگزاري گشت‌هايي براي مشاهده منظره‌ي زيبا و به ياد ماندنيِ اين كوه بلند و اسطوره‌اي كه كهن‌ترين صعودها را در تاريخ كوه‌نوردي دارد.
به هرح حال درباره‌ي دماوند گفته و ناگفته‌ بسيار است؛ مسلم اين كه چنانچه، هنر معرفي و بهره‌وري از مواهب خداداد، در وجودمان به بار نشيند، صعود قله و بازديد، گرفتن عكس و تهيه فيلم يادگاري با كوهي اين چنين، مي‌تواند افتخارآميز، و جزء آرزوهاي هر كوهنورد، اسكي‌باز، ورزشكار دانشمند و يا هر گردش‌گر طبيعت دوستِ جهان باشد.
حتي لازم نيست حتماً صاحب قديم‌ترين كوه بلند صعود شده در تاريخ باشيم؛ به هر جهت در فهرست دارندگان كهن‌ترين صعودها هستيم و بايسيت در راستاي معرفي تاريخ كوهنوردي خود حركت و سهم خويش را از افتخارات مربوط به آن دريافت كنيم. با اين كار شأن و منزلت حقيقي دماوند (و ديگر كوه‌هاي كشورمان) افزايش خواهد يافت.
تا رنج تحمل نكني، گنج نبيني تا شب نرود صبح پديدار نباشد
سعدي
پي‌نوشت:
1- بنجامين نخستين سفير آمريكا در ايران در عصر ناصرالدين شاه در صفحه‌ي 206 سفرنامه‌ خود چنين نوشته است «با محاسبات رياضي به اين نتيجه رسيديم كه زاويه مخروط قله دماوند 36 درجه است و بدين ترتيب قله‌ي آن از تمام قلل آتشفشاني جهان زيادتر است و همين امر صعود از كوه دماوند را مشكل‌تر از هر كوه ديگر مي‌كند.
2- سفرنامه‌ مادام‌ ديالافوآ در زمان قاجار، ترجمه فره‌وشي چاپ دوم سال 1361.
3- در سال 1837، تامسون با چهار تن راهنما به بالا برآمد و نزديك غروب آفتاب نزديك به تيغه‌ي كوه گرديده. در طرف شرقي آنجا غاري بوده، شب را در آن غار به سر برده‌اند (كتاب سفرنامه ايران و روسيه تأليف عزالدوله، ملكونوف، ص 93) طرف شرقي قله كه مشرف به لارستان است در حفره ملاحظه نموده كه در سنين ماضييه و حاليه، لاريجاني‌ها حفر نموده گوگرد برآوردند … پناهگاهي از براي مسافران قله تشكيل يافته بود، شب را زير برف در ميان آن غار به سر برده (روزنامه ايران نمره 28 سنه 1288 هجري برابر با 1249 شمسي) درباره اولين شب‌ماني كوهنوردان ايراني بر فراز دماوند، نگاه كنيد به مقاله‌ي اينجانب در مجله كوه، شماره‌ي 23.
4- سفرنامه ناصر خسرو قبادياني چاپ دوم سال 1363 به تصحيح دكتر محمد دبير سياقي صفحه 5.
5- فصلنامه‌ي كوه‌، شماره شش، ص 110.
6- سفرنامه ايران و روسيه (نواحي شمال) تأليف ملكونوف، ترجمه پطرس، ص 93.
7- سفرنامه ابودلف، ترجمه ابوالفضل طباطبائي، چاپ دوم، 1354، ص 78.