شنبه 30 ارديبهشت 1385-0:0

لاريجاني‌ كجاست‌؟

يادداشت سياسي از: مسيح‌ علي‌نژاد قمي، خبرنگار مازندراني روزنامه اعتماد ملي.


تصوير اول‌: تيم‌ مذاكره‌كننده‌ سابق‌ ايران‌ در پرونده‌ هسته‌اي‌ درست‌ در روزهاي‌ پركش‌ و قوس‌ اين‌ پرونده‌ پر اما و اگر و مذاكره‌ با اروپاييان‌، واگويه‌اي‌ از علي‌ لاريجاني‌ در كسوت‌ يك‌ منتقد دريافت‌ مي‌دارد كه‌ بي‌ترديد تاكنون‌ هزاران‌ بار دستمايه‌ مطبوعات‌ و رسانه‌هاي‌ ايران‌ و جهان‌ قرار گرفت‌أ آن‌ دم‌ كه‌ او نتيجه‌ كار مردان‌ هسته‌اي‌ ايران‌ را به‌ مثابه‌ دادن‌ مرواريد و دريافت‌ آب‌نبات‌ به‌ جاي‌ آن‌ تقليل‌ داده‌ بود.
تصوير دوم‌: بار ديگر رسانه‌ها براي‌ پرونده‌ هسته‌اي‌ ايران‌ تيتر مي‌زنند و از دادن‌ گردو در مقابل‌ گرفتن‌ طلا سخن‌ به‌ ميان‌ مي‌آورند و هشدار كه‌ چنين‌ نخواهند كرد.
اشتباه‌ نشود، ادبيات‌ مربوط‌ به‌ تصوير دوم‌ متعلق‌ به‌ علي‌ لاريجاني‌ نيست‌ چراكه‌ او اين‌ روزها ديگر از دوردستي‌ بر آتش‌ ندارد تا به‌ خدمت‌ گرفتن‌ واژگان‌ غيرديپلماتيك‌ در ميدان‌ ديپلماسي‌ برايش‌ آسان‌ باشد بلكه‌ او اينك‌ بايد كشتي‌ پرونده‌ هسته‌اي‌ را در درياي‌ پرتلاطمي‌ كه‌ غربيان‌ براي‌ ايران‌ رقم‌ زده‌اند سكاندار باشد و همين‌ كافي‌ است‌ تا واژگان‌ معروف‌ خود را در عرصه‌ عمل‌ و اجرا به‌ محاق‌ برد.

ادبيات‌ او اينك‌ بر زبان‌ مرد ديگري‌ جاري‌ شده‌ است‌. مردي‌ كه‌ در كسوت‌ رئيس‌ دولت‌ ايران‌ تنها در نامه‌ ادبياتي‌ متفاوت‌ از آنچه‌ كه‌ در ميدان‌ سخنراني‌ بيان‌ مي‌دارد را به‌ خدمت‌ مي‌گيرد، اين‌ روزها نامش‌ در روند پرونده‌ هسته‌اي‌ ايران‌ بيش‌ از ديگران‌ بر زبان‌ها جاري‌ است‌ برخلاف‌ آنچه‌ بر اين‌ پرونده‌ در دولت‌هاي‌ پيشين‌ گذشته‌ است‌.
چنانكه‌ شيخ‌ ديپلمات‌ و مرد هسته‌اي‌ ايران‌، حسن‌ روحاني‌ بود كه‌ با شيراك‌ و ديگر سران‌ اروپا براي‌ رفع‌ و رجوع‌ و حل‌ و فصل‌ اين‌ پرونده‌ نشست‌ها و گپ‌وگفت‌ها داشت‌ و اين‌ تكاپو نيز تنها در همان‌ فراسوي‌ مرزها پايان‌ نمي‌يافت‌ و نه‌تنها دولتمردان‌، وكلا و صاحب‌نظران‌ عرصه‌ تصميم‌گيري‌ و سياسي‌ كه‌ توده‌ مردم‌ نيز هر آنچه‌ پيرامون‌ پرونده‌  هسته‌اي‌ ايران‌ مي‌گذشت‌ را از او مي‌شنيدند و سراغ‌ مي‌گرفتند.

اما اين‌ روزها كه‌ كشورمان‌ در تب‌وتاب‌ تصميم‌سازي‌ ديگران‌ براي‌ فعاليت‌هاي‌ هسته‌اي‌ ايران‌ است‌ و به‌ دنبال‌ راهكارهاي‌ گوناگون‌ از مشوق‌ها و تحريم‌ها و تهديدها هم‌ دريغ‌ نمي‌كنند، چند صباحي‌ است‌ آن‌كه‌ مي‌بايد همانند روال‌ گذشته‌ مرد هسته‌اي‌ ايران‌ باشد و مرجع‌ افكار عمومي‌، در ديدرس‌ نيست‌ و اين‌ پرسش‌ بزرگ‌ به‌ وجود آمده‌ در اذهان‌ است‌ كه‌ علي‌ لاريجاني‌ كجاست‌؟ اگرچه‌ ادبيات‌ او با اندكي‌ تغيير از آب‌ نبات‌ به‌ گردو هنوز در عرصه‌ افكار عمومي‌ رخ‌ مي‌نماياند.

همه‌ كانديداهاي‌ محافظه‌كار شكست‌ خورده‌ در عرصه‌ نهمين‌ دوره‌ انتخابات‌ رياست‌ جمهوري‌ ردا و قباي‌ مسووليتي‌ جديد را بر تن‌ كردند و اين‌ خود نعمتي‌ شد تا مبادا در افكار عمومي‌ فراموش‌ شوند و از عرصه‌ رقابت‌هاي‌ آينده‌ حذف‌ گردند. آنچنان‌ كه‌ اين‌ خود شايد ميداني‌ شد براي‌ نماياندن‌ خود به‌ افكار عمومي‌ براي‌ حضوري‌ ديگر در انتخاباتي‌ ديگر.

قاليباف‌ كليد پايتخت‌ را در اختيار گرفت‌ و قباي‌ شهردار را به‌ تن‌ كرد و علي‌ لاريجاني‌ نيز رداي‌ دبيري‌ شوراي‌ عالي‌ امنيت‌ ملي‌ را به‌ دوش‌ انداخت‌.اينگونه‌ شد كه‌ اين‌ هر دو، علي‌رغم‌ كانديداهاي‌ شكست‌ خورده‌ اصلاح‌طلب‌ كه‌ به‌ جامعه‌ مدني‌ روي‌ آوردند هر يك‌ مديريت‌ مجموعه‌اي‌ را عهده‌دار شدند و در كنار رقيب‌ اصولگرايي‌ كه‌ برنده‌ اين‌ انتخابات‌ بود به‌ رقابت‌ در ماندگاري‌ و تاثيرگذاري‌ در افكار عمومي‌ ادامه‌ دادند.

در اين‌ ميان‌ اما لاريجاني‌ به‌ عرصه‌اي‌ روانه‌ شد كه‌ خود پيش‌ از اين‌ منتقد اين‌ عرصه‌ بود تا هم‌ هويتي‌ مستقل‌ از خود بر جاي‌ گذارد و هم‌ تهديدات‌ و تحديدها را به‌ زعم‌ خويش‌ به‌ فرصت‌ و امتياز بدل‌ سازد.او با چنان‌ دورخيزي‌ وارد ميدان‌ شد كه‌ صاحب‌ تئوري‌ رويكرد به‌ شرق‌ شناخته‌ شد. چنانكه‌ گويي‌ او براي‌ مديريت‌ بحران‌ در پرونده‌ هسته‌اي‌ محور را بر رويكرد و نگاه‌ تازه‌ ايران‌ به‌ جانب‌ شرقيان‌ قرار داده‌ بود و مي‌انديشيد كه‌ اينان‌ داراي‌ پتانسيل‌هاي‌ نهفته‌اي‌ هستند كه‌ مي‌تواند افساري‌ باشد بر تركتازي‌هاي‌ غربيان‌ و از اين‌ روي‌ يك‌ روز خود عازم‌ چين‌ مي‌شد و همراهانش‌ را به‌ روسيه‌ روانه‌ مي‌ساخت‌ و روزي‌ ديگر رو به‌ سوي‌ هند و مالزي‌ مي‌رفت‌ و يارانش‌ به‌ سمتي‌ ديگر از مشرق‌زمين‌.


در تحقق‌ اهداف‌ او  در اين‌ رويكرد جديد، هند اولين‌ كشور شرقي‌ بود كه‌ نتوانست‌ در مقابل‌ تدابير و تصميم‌ جديد ايران‌، مردان‌ هسته‌اي‌ همسايه‌ شرقي‌ خود (چين‌) را در پرونده‌ هسته‌اي‌ همراه‌ باشد، از سوي‌ ديگر روسيه‌ نيز بازي‌ را آنچنان‌ پيچيده‌ ساخت‌ كه‌ بر همه‌ تحليلگران‌ نيز هويت‌ و نقش‌ واقعي‌اش‌ در همراهي‌ نكردن‌ ايران‌ آشكار شد.چنان كه‌ در انجام‌ و به‌ فرجام‌ رساندن‌ تعهدات‌ گذشته‌ خود در ماجراي‌ نيروگاه‌ اتمي‌ بوشهر نيز ايران‌ را به‌ دليل‌ قرار گرفتن‌ در موقعيت‌ جديد تنها مي‌گذارد و سرباز  مي‌زند.


دورخيز لاريجاني‌ و تدابير او در هدايت‌ و مديريت‌ بحران‌ هسته‌اي‌ تا آنجا پيش‌ رفت‌ كه‌ مديران‌ مسوول‌ رسانه‌ها و خبرگزاري‌ها نيز به‌ ميهماني‌ و نشست‌ مشترك‌ فراخوانده‌ شده‌ و در آن‌ به‌ همراهي‌ توصيه‌ مي‌شدند كه‌ اگر قرار است‌ نقدي‌ و نقبي‌ بر روند پرونده‌ هسته‌اي‌ شود از اقتدار ايران‌ فاصله‌ نگيرند و تيم‌ مذاكره‌كننده‌ را به‌ نوعي‌ تنها نگذارند بي‌آن كه‌ روزي‌ خود در نقد ادبيات‌ گذشته‌ خويش‌ كه‌ در آن‌ سراغي‌ از اقتدار نبود سخن‌ به‌ ميان‌ آورد.
اما اين‌ روزها از آن‌ تب‌ و تاب‌ اوليه‌ لاريجاني‌ و تيم‌ همراهش‌ خبري‌ نيست‌ و در مقابل‌ اين‌ رئيس‌ دولت‌ ايران‌ است‌ كه‌ عرصه‌ و ميدان‌ ديپلماسي‌ و سياست‌ خارجي‌ را در هدايت‌ پرونده‌ هسته‌اي‌ چنان‌ پيش‌ مي‌برد كه‌ گويي‌ دبير شوراي‌عالي‌ امنيت‌ ملي‌ در سايه‌ ايستاده‌ است‌.


درست‌ در روزهايي‌ كه‌ روحاني‌ در كسوت‌ سكاندار سابق‌ شوراي‌عالي‌ امنيت‌ ملي‌، تجربيات‌ خود را در قالب‌ پيشنهادهايي‌ مدون‌ براي‌ برون‌ رفت‌ از بحران‌ هسته‌اي‌ ارائه‌ مي‌دهد، علي‌ لاريجاني‌ در كسوت‌ سكاندار جديد اين‌ شورا در سايه‌ و سكوت‌ است‌.در شرايطي‌ كه‌ پرونده‌ هسته‌اي‌ ايران‌ روزهاي‌ نفس‌گير و دشواري‌ را سپري‌ مي‌كند علي‌ لاريجاني‌ كجاي‌ اين‌ عرصه‌ ايستاده‌ است‌ كه‌ اينك‌ ادبيات‌ او بر زبان‌ رقيب‌ انتخاباتي‌ ديروزش‌ جاري‌ مي‌شود؟

آيا همان گونه‌ كه‌ در عرصه‌ رقابت‌ انتخابات‌ رياست ‌جمهوري‌، محمود احمدي‌نژاد ميدان‌ را از او گرفت‌ اينك‌ نيز در عرصه‌ عمل‌ و اجرا چنين‌ شده‌ است‌ يا واقعيت‌هاي‌ عرصه‌ سياست‌ورزي‌ آن چنان‌ خودش‌ را بر منتقد ديروز فضاي‌ ديپلماسي‌ تحميل‌ كرده‌ است‌ كه‌ نه‌تنها از آب‌نبات‌ و گردو گفتن‌ها خبري‌ نيست‌ بلكه‌ از مردي‌ كه‌ مي‌بايد همانند سلف‌ خويش‌ تنها مرد هسته‌اي‌ اين‌ روزهاي‌ ايران‌ باشد هم‌ ديگر خبري‌ نيست‌.(roozna)