دوشنبه 5 مرداد 1394-8:28

فتح الفتوح دیپلماسی

زندگی در سایه ی صلح لذت بخش است

فتح الفتوحِ دیپلماسی از آن رو ارجمند و شکوهمند است که یا به کلی از وقوعِ وحشت و درد و رنج پیشگیری می کند و یا جلوی خساراتِ جبران ناپذیر را می گیرد. دستِ کم آنکه از انباشت و تراکمِ ویرانی و حیرانی و جراحت و کشته و پژمرده و افسرده جلوگیری می کند.


 مازندنومه؛ سرویس سیاسی، اسحاق کشاورز: حکومتها بر سرِ مسایل، با یکدیگر دچار اختلاف می شوند. پس از اختلاف، اگر اهلِ دیپلماسی باشند، می توانند سازش کنند اما اگر بر دانش، فنون و هنرِ گفتگو مجهز نباشند، به مهلکه ی جنگ و خشونت درمی افتند، جانها می ستانند، دردها و رنجهای بسیاری بر مردم تحمیل می کنند و زیانهای بی شمار برجای می گذارند.

جنگ و خشونتهای ناشی از آن، اینک برای مردمِ خاورمیانه امری است کاملاً محسوس، ملموس و محتمل. جنگ، چنگالِ خویش را مدام به رُخِ مردمِ بی دفاع و مظلوم می کشد. کودکان، مظهرِ بزرگِ ستمدیدگی و از مظلومترین قربانیانِ این پدیده ی شوم اند. کودکانِ معصومی که برای زندگی عادی، به پناهگاه و مهرِ والدین و بازی و جست و خیز در کوچه ها و شادی در کوی و برزنِ شهر و روستا محتاجند، به یکباره در چنگالِ بدسگالان و تبهکاران و به ورطه ی وحشت و یأس و هرمان می غلطند.

ای کاش، سیاسیونِ جنگ طلب به دقایق و لحظه های وحشتِ این کودکانِ هراسان و گریزان و خسته و مجروح و مقتول بیندیشند.

سیاسیونِ جنگ طلب، فاقدِ تخیلند. قوّه ی تخیل، عاملی است برای زیستِ اخلاقی. جنگ طلبان، چون این عاملِ حیاتیِ اخلاقی زیستن را ندارند، میل به خشونت دارند. انسانهای فاقدِ عنصرِ تخیل به منجلابِ انواعِ بیماریهای روانی فرومی افتند، به طوری که درد و رنجِ آدمیان برایشان نه دردناک و رنج آلود که لذت آور و فرح بخش است.

من از دردها و رنجهای بی شمارِ ناشی از جنگ، احساسات و عواطفِ زنان و پیران و معلولان و ... ذکری نکرده ام. به گمانم، انسانهای باشعور و باشرف و با عاطفه، با شنیدنِ نامِ کودکِ جنگ زده به عمقِ این دهشت و ستم و جنایتِ هولناک و به ژرفایِ حالاتِ همه دردمندان و رنجورانِ جنگ، کوچ می کنند و ما مردم، چه سخت، نیازمندِ صلح و دوستی و آرامشیم. انسانهای اخلاق گرایِ صاحبِ تخیّلِ کوچنده در جلدِ دردمندان و رنجوران، می توانند با این مقیاس، اهمیت و عظمت و شوکتِ دیپلماسی و گفتگو و مذاکره را دریابند.

در صورتِ وقوعِ جنگ، در نهایت ممکن است یک سو برنده باشد و سوی دیگر بازنده. اما در هر دو سو، خساراتِ بسیارِ جانی و مالی برجای می¬ماند.

فتح الفتوحِ دیپلماسی از آن رو ارجمند و شکوهمند است که یا به کلی از وقوعِ وحشت و درد و رنج پیشگیری می کند و یا جلوی خساراتِ جبران ناپذیر را می گیرد. دستِ کم آنکه از انباشت و تراکمِ ویرانی و حیرانی و جراحت و کشته و پژمرده و افسرده جلوگیری می کند.

دیپلماسی یعنی تکیه بر قوه ی استدلال و قدرتِ اندیشه. در گفتگو، دو عاملِ نطق و منطق با هم درمی آمیزند و اهالی گفتگو از دایره ی مفاهیم و واژگانِ ارجمندِ خود، بهترینها را برگزیده، در جوارِ هم می نشانند و با رعایتِ حُسنِ همجواری آن مفاهیم و واژگان، گل واژه های عشق را برساخته و در بوستانی به وسعتِ انسانیت می کارند و شُکوهِ عقلانیت و لطافتِ اخلاق را به نمایش می گذارند.

نطق یعنی زبان و منطق یعنی اندیشه ی پیراسته از خطا و آراسته به دلیل. انسانِ خِردمندِ اهلِ گفتگو، میانِ زبان و ذهنش رابطه ی معقول برقرار می سازد. او برای رساندنِ منظور و مفهومِ خود به دیگران، خود را به دلایل مجهز می سازد و با زبانی بهنجار و قاعده مند، آن را به طرفِ گفتگو عرضه می کند. اهلِ گفتگو به ورطه ی عصبیت های بی مورد درنمی افتد، اهلِ شکیبایی است، اهلِ مدارا و مدنیت است و نیز اهلِ مدیریت.

مذاکره و گفتگو در عینِ حال کاری است بسیار دشوار؛ زیرا دارندگانِ این توانایی، از سه مؤلفه ی دانش، فن و هنر برخوردارند. دانش، عاملِ تغییرِ جهان است، فن (تکنیک)، امکانات و قابلیتهای تغییرِ جهان را در اختیارِ انسان می گذارد و هنر، عاملِ زیبایی جهان است.

اهالی گفتگو و مذاکره مسیرِ دنیا را به سمتِ خوبی ها، مهربانی، عشق ورزی و صلح تغییر می دهند و با هنرِ خود، جهان را زیباتر می سازند.

زندگی در سایه ی صلح و مهربانی و آرامش، لذت بخش است. با این همه، پرسشِ تأمل برانگیز آنکه مخالفانِ مذاکره و گفتگو و دیپلماسی به دنبالِ چه هستند؟!

حکومتِ اسرائیل، میوه تلخِ یک بیماری بزرگِ تاریخی است، زائده ای است ناچسب در خاورمیانه که ارمغانش، سلبِ آرامشِ مردمِ این ناحیه بوده است. این حکومت به مثابه بیماری است روانی که گشایشِ عقده ها و گرههای کورِ افکنده در تاریخ و حیاتِ خود را از دلِ مردمِ ستمدیده ی منطقه می جوید. ذاتِ پلیدِ این بیمار، جنایت و جنگ است. از این بیمار، انتظاری جز خشونت و سبعیت نیست.

پرسشِ جدی از رفتارِ حیرت انگیزِ مخالفانِ سرسختِ داخلی است که برای مخالفتِ خود دلیل نمی آورند بلکه دلیل می تراشند. اهلِ استدلال با تکیه بر خِرد و با نگرش به کاهشِ درد و رنجِ مردم، دلیل می آورند و دلیل می پذیرند؛ اما دلیل تراشان، پیشاپیش برای مسایلِ خود راهِ حل و برای مشکلاتِ خود راهِ رفع یافته و آنگاه برای به کرسی نشاندنِ آن، دلایل می تراشند.

دلیل تراشان، مطامع و منافعِ شخصی و باندی را تعقیب می کنند اما از ارزشهای اجتماعی و عقیدتی برای دلایلِ تراشیده خود، لعاب می سازند. امروز آیا دلیلی مهمتر از ضرورتِ کاهشِ درد و رنجِ مردم هست که بدان تأکید ورزیم؟!

مردمِ آگاه و هوشیار، زمینه ها و دلایلِ دردمندی و رنجوری خود را می¬شناسند و نیک می دانند که با دو رقیبِ گفتگو یعنی خشونت و فریب، راه به صلاح و نجات نمی برند. بنابراین بهتر است که اینان، درکِ خود را از منفعت، کلان تر کرده، به منافعِ ملی بیندیشند، در کنارِ مردم بوده، با آرامشِ آنان، آرام گیرند.

دیپلماسی از همین رو فتح الفتوح است زیرا اولاً مردم را از رنجِ خشونت برحذر داشت، ثانیاً حکومت با این اقدامِ ارجمندش، قلوبِ مردم را فتح کرد.

*نقاشی کنار مطلب را آذر سنایی -دختر 7 ساله کلاردشتی-کشیده که سال گذشته داوران اسپانیایی، دیپلم افتخار مسابقات نقاشی صلح را به او اهدا كردند.