يکشنبه 15 مرداد 1385-0:0

اینجا اردبیل است صدای شما را از ساری شنیدیم

سام فرزانه


البته بعدا فهمیدم كه در اردبیل می توان رادیوی استان اصفهان را هم شنید. اما پیش از آن در جاده ای كه از استان گیلان به سمت استان اردبیل می رفت از شنیدن صدای رادیو مازندران پیش از رسیدن به گردنه حیران، حیران ماندم كه چطور می توان رادیوی استان مازندران را شنید. حالا این هم برای خودش مسئله ای است. لابد ما فركانس های آزاد در كشورمان زیاد داریم كه می توان به راحتی همه رادیوهای استانی را از گوشه و كنار ایران شنید. شنیدن رادیوی استان مازندران برای من كه موهبت بود. حتما برای مازندرانی ها هم شنیدن صدای این رادیو غنیمتی است. مخصوصا اگر چند ایستگاه رادیویی پایتخت را هم بشنوند، بیشتر از رادیوی استان شان خوش شان می آید.


ویژگی رادیوی استان مازندران در ریتم خوب برنامه هایش است. باید حتما بشنوید تا متوجه شوید كه چطور با همین موسیقی های مجاز موجود بهترین بخش ها را انتخاب كرده و آنها را پشت هم پخش می كنند.

یكی از برنامه هایی كه من شنیدم برنامه ای ده دقیقه ای بود با نام پیام مازندران. این برنامه به اطلاع رسانی استانی اختصاص داشت و درباره همه چیز در آن برنامه اطلاع رسانی می كردند. از برنامه های فرهنگی تا فلان تسهیلات به بازنشستگان. خبرها را یا مجری می خواند یا صدای ضبط شده كارمندان روابط عمومی ها می خواندند. بدون هیچ گونه سلام و احوالپرسی و هیچ گونه اتلاف وقتی. در لابه لای این اخبار هم موسیقی پخش می شد. موسیقی هم بعد از هر خبر كه معمولا یك دقیقه به طول می انجامید، عوض می شد. این هم یك برگ برنده دیگر. برنامه با همین ریتم و كیفیت به پایان رسید و بعد از آن برنامه دیگری آغاز شد كه نامش راه زندگی بود. شاید از نام برنامه ملال برنامه های توصیه ای رادیو و تلویزیون به ذهن بیاید اما برنامه راه زندگی چندان دنبال تربیت كردن مخاطبان نبود و بیشتر به حوزه اطلاع رسانی درباره موضوع برنامه می پرداخت.


برنامه را گوینده ای توانا اجرا می كرد كه متاسفانه یا نامش را نگفت یا اینكه اثرات مغناطیسی خطوط سیم پیام این اجازه را به من نداد كه صدایش را درست بشنوم. (منظور سرکار خانم زري وفايي،گوينده قديمي راديو ساري است-مازنونومه)

خانم مجری برنامه را به جای این كه با جملات ملال انگیزی مثل: «امروز برنامه ما درباره بی كاری جوانان است» آغاز كند برنامه را با خواندن دو داستان درباره دو جوان آغاز كرد. بعد از سلام و احوالپرسی ابتدای برنامه تمام برنامه با لهجه مازندرانی كه البته از غلظت آن كاسته شده بود، اجرا می شد. این دو داستان درباره دو جوانی بود كه بی كار بودند و با دو شرایط زندگی می كردند. بعد از این دو داستان و در لابه لای قطع های زیبا و خوش ریتم موسیقی بود كه خانم مجری گفت با دو نفر از مسئولان طرح هجرت گفت وگو می كند كه به آموزش های فنی و حرفه ای برای جوانان اختصاص داشت.


نكته مهمی كه این شیوه اجرا داشت توجه برنامه سازان به یك اصل مهم در كار ژورنالیستی بود و آن چیزی است كه ما در روزنامه نگاری به آن «لید» و در كار رادیو و تلویزیون به آن «اینترو» می گویند. هر دو اینها را شاید در فارسی بتوان به ورودی ترجمه كرد.

ورود به بحث یكی از مهمترین كارهایی است كه باید در كارهای ژورنالیستی مورد توجه قرار بگیرد. یعنی اینكه باید بتوان مخاطب را با شروعی جذاب واداشت كه به ادامه برنامه گوش فرادهد. به نظر من آغاز برنامه راه زندگی از صدای مازندران واجد این ویژگی بود.

 چیزی كه پیش از این در برنامه های رادیویی دیگر شنیده نمی شد. برنامه تقریبا همان بود كه باید باشد. همه اطلاعات مربوط به طرح را كامل بازگو كردند و تنها ایرادی كه می توان از آن گرفت این بود كه گویا گزارشگر برنامه پیش از ضبط گزارشش موضوع و چیزهایی كه بهتر بود مصاحبه شوندگان می گفتند را با آنها در میان گذاشته بود و آنها درست به هدف می زدند. این شیوه ها و این كلك ها نه پیش اهل فن كه نزد مردم عادی هم پذیرفتنی نیست. بالاخره به اردبیل رسیدیم و در آنجا چند ایستگاه رادیویی را پیدا كردم كه به زبان تركی برنامه پخش می كردند. اما به خاطر آنكه زبان نمی دانستم شنیدن برنامه های رادیوی اردبیل را از دست دادم.(sharghnewspaper)