چهارشنبه 28 مرداد 1394-7:8

تاریخ سازی ایران برای افغانستان!

پس از عرب ها نوبت افغان هاست؟

ادعای افغان ها بر سر سیستان و خراسان ایران در کتابی که با مجوز ارشاد ما به چاپ رسید/ دکتر مرتضی نورایی: در کتاب چهارجلدی «غزنی، بستر تمدن شرق اسلامی» افغان های روشنفکر و ایران ستیز در حال تولید تاریخ برای خود هستند و شاید ادعای سهم خواهی و مالکیت بر خراسان  وسیستان ما در سال های آتی.


مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، سردبیر:  1- غزنی یکی از سی و چهار ولایت افغانستان است در شرق این کشور، که از نظر ساختار جمعیتی، یک ولایت چند قومی است؛ ترکیب متعادلی از تمام اقوام افغانستان، از پشتون و هزاره و تاجیک گرفته تا اقلیت هایی مثل ازبک، قزل باش و هندو.

غزنی از جمله شهرهای باستانی و تاریخی افغانستان است که یادگارهای بسیار ارزشمندی از دوره‌های مختلف تاریخی در این حوزه تمدنی پدید آمده و مفاخر و رجال شهیر بسیاری از این شهر برخاسته‌اند و سازمان علمی و فرهنگی «آیسسکو» در سال 2013 این شهر را  به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام معرفی کرد.

2- تابستان سال گذشته کتابی در ایران به چاپ رسید به قلم برخی نویسندگان، طلبه های جامعه المصطفی و محققان افغانستانی که موضوع آن تاریخ و فرهنگ غزنی بود. «غزنی، بستر تمدن شرق اسلامی» نام این مجموعه چهارجلدی است.

جلد نخست مجموعه به غزنی باستان اختصاص دارد که سیمای غزنی در منظومه‌های تاریخ آریانا، جغرافیای فرهنگی، انسانی و تاریخی غزنی باستان و سرانجام مراکز و جغرافیای تاریخ ایران باستان توسط «محمد فاضل کیانی»، «شوکت علی محمدی شاری» و «محمد علی افتخاری آریان پور» نوشته شده است.

جلد دوم این مجموعه، به غزنی دوره ی غزنویان و غوریان اختصاص دارد. این جلد، با نوشته‌های «مصطفی خرمی»، «عبدالحکیم محمدی(کاظمی)» و «علی نقی میر حسینی» پدید آمده است.

جلد سوم به بررسی فرهنگ و ادب غزنی اختصاص یافته که تدوین و ویراستاری آن به عهده «قنبر علی تابش» و «احمد رشاد» بوده است.

جلد چهارم مجموعه به بررسی وضعیت سیاسی-اجتماعی غزنی، عصر غزنویان، غوریان و دوره معاصر اختصاص دارد؛ تدوین و ویراستاری این جلد به عهده «شوکت علی محمدی شاری» بوده است.

مجموعه، «غزنی، بستر تمدن شرق اسلامی» در سال 1393 خورشیدی توسط انتشارات «عرفان» در تهران منتشر و پخش شد.

 در نگاه اول این موضوع استنباط می شود نگارندگان کوشیده‌اند چهره غزنی در منظومه ی تاریخی و جغرافیایی کهن آریانا و خراسان معرفی شود، ولی با مرور برخی مقالات آن، جریانی ضدایرانی، شوم و شوونیستی، شبیه آن چه اعراب در قضیه خلیج فارس داعیه آن را دارند، در محتوا و مضامین برخی مقاله های این کتاب -که متاسفانه در ایران هم انتشار یافته- پیدا می شود.

3- دکتر مرتضی نورایی استاد تاریخ دانشگاه اصفهان است. نورایی بنیانگذار رشته تاریخ محلی در ایران است که به همت او و تعدادی از علاقه مندان فرهنگ و ادبیات  وتاریخ مازندران، اسفندماه سال گذشته نخستین همایش تاریخ محلی مازندران در ساری برگزار شد.

نورایی هفته گذشته مهمان مازندران بود که وعده داد رشته همایش تاریخ محلی در مازندران گسسته نخواهد شد و امسال هم در اسفندماه، میزگرد و نشست دوم تاریخ محلی مازندران در ابعادی کم حجم تر و کم هزینه تر برگزار خواهد شد.

 او هم چنین راه اندازی قریب الوقوع شعبه شمال( استان های گیلان، گلستان و مازندران) انجمن تاریخ محلی ایران به مرکزیت ساری را به پژوهشگران مازندرانی پیشنهاد داد.

4-در دیدار و همراهی چند روزه  با دکتر نورایی ، سخن از مجموعه چهارجلدی «غزنی، بستر تمدن شرق اسلامی» و جریان سازی شوم و در لفافه افغانستانی ها نیز به میان آمد.

استاد برجسته تاریخ دانشگاه اصفهان بر این باور است که از جهت محلی‏ نگاری، افغان‏ها بیشتر تلاش دارند تاریخ درست کنند، اگرچه تاریخ افغانستان از عهدنامه پاریس 1857 عقب‏ تر نمی‏ رود. افغانستان مجموعه خانات بوده و اصلا کشور نبود.

او به پایان نامه یکی از دانشجویان دوره دکترای خود اشاره می کند و می گوید: « پایان‏ نامه‏ ای در دانشگاه اصفهان کار شده که در آن آمده برخی چهره های افغانستانی تمام نخبگان خراسان بزرگ تا مرو را افغانستانی می‏ دانند، ازجمله فردوسی، خیام و.... آن ها تمام بزرگان نیشابور و توس را افغانستانی می دانند و حتی تا قزوین هم پیش رفتند.»

  نورایی استدلال می کند: « این مجموعه چهار جلدی که متاسفانه با حمایت فرهنگ و ارشاد ایران چاپ شد، در حقیقت ادامه همین تفکر  ضد ایرانی است که برخی روشنفکران فعلی افغانستان به دنبال آن هستند تا برای کشورشان تاریخ بسازند و سابقه خود را عقب تر ببرند. در این کتاب به زابلستان و کابلستان اشاره شده و داخل پرانتز جلوی زابلستان و کابلستان نوشته اند: افغانستان!!»

بنیان گذار رشته تاریخ محلی در ایران در ادامه ضمن ابراز تاسف از چاپ چنین کتاب هایی با سرمایه ایران و در داخل کشور تصریح می کند: « افغان ها تحت لوای پایتخت فرهنگی جهان اسلام برای خودشان تاریخ درست کردند و آقایان در وزارت ارشاد هم متوجه این بحث نظری نبودند. حالا با امکانات ایران، کتابی انتشار یافته که سراسر توجیه و تاریخ سازی برای افغانستانی است که ما در تاریخ سراغی از آن نداریم، مگر بعد از معاهده پاریس.»

از نقد درونی این مجموعه چهارجلدی و تاریخ سازی افغان ها برای خودکه بگذریم(افغانستان در تاریخ همیشه جزیی از ایران بوده است)، از جهت نقد بیرونی هم مجموعه قابل بررسی است.



نورایی می گوید: « نویسندگان کتاب صلاحیت نظر تاریخی در این باب را ندارند. اینها پالیتیکال ساینس در جامعه المصطفی خواندند. آنجا مورخ تربیت نمی‏ کند، بلکه مبلغ پرورش می دهد. این ها چون در کتاب از واژه شیعه استفاده کردند ارشاد فکر می‏ کند آنها در افغانستان شیعه را ترویج می دهند!»

به نظر استاد دانشگاه اصفهان این 4 جلد کتاب به شدت با منافع ملی ایران و حتی منافات با منافع ملی افغانستان منافات دارد، چون برای آنها طمع‏ هایی درست می‏ کند که اصلا وجود ندارد.

نورایی ادامه می دهد: «در باب دعوا بر سر آب هیرمند این ها می ‏گویند بر طبق قراردادی که در سال 1921 بستیم آب را باید بدهیم به خراسان، ولی خراسان خودمان، سیستانی که متعلق به خودمان است. نویسندگان کتاب با زیرکی خراسان و سیستان را جزو افغانستان دانسته اند. در این مجموعه کتاب این لاین در حال پی‏گیری است. لاینی که در دوره رضاشاه توسط برخی روشنفکران ایران ستیز افغانستانی با چرخاندن زبان فارسی به پشتو و اعلام این که ما با ایران نمی‏ خواهیم رابطه داشته باشیم ایجا شد. این ها به ارتباط بیشتر با ترکیه تمایل دارند. همین سیاست در  کتاب پی گیری می شود، ولی یک لوای شیعیانه و مذهبی گرفته، در حالی که ضد شیعه است.»

او با بیان این که  هیچ یک از نویسندگان مجموعه به زبان پیش از اسلام استاد و مسلط نیستند و منابع ارجاعی آنان منابع ثانویه است، یادآور می شود: « لحن کتاب لحن توهین ‏آمیزی است. نویسندگان و محققان دیگر را مسخره می‏ کنند و بحثی تبلیغی دارند. انگار در ایران در حال جهاد هستند! نوع احتجاجات آنها با نویسندگان بزرگ توهین آمیز است. شاید ادبیات دوستان ما در افغانستان این گونه باشد، اما در ایران این طور نیست. گویا ادبیات بدوی دارند که به این صراحت در کتاب به نویسنده ای می گویند بی‏ سواد است، نفهم است، خنده‏ دار است و... آن هم در یک کتاب رسمی که ارشاد ایران چاپ کرده!»

دکتر نورایی سپس به سراغ بحثی تازه در تاریخ نگاری می رود و می گوید: «از نظر ارجاعات، از نظر نویسندگان و از نظر فحوای کلی. اصطلاح داریم بنام historysism به معنای تاریخ مندی.  یعنی معتقدیم که نه تنها تمام حیوانات بلکه بسیاری از انسانها هم تاریخ مند نیستند. در حالی که اعتقاد بر این است که انسان تنها حیوانی است که گذشته‏ اش  را به یاد دارد. شما در یک گفتمانی قرار می‏گیرید که فضای آن گفتمان را تشخیص می ‏دهید. مثل لوکوموتیوران که از مسیر و مقصد خبر دارد اما بسیاری از مسافران از مسیر اطلاعی ندارند. تلاش عمده علم تاریخ این است که تاریخ مندی را جا بیندازد. اگر دوستان ارشاد متوجه نیستند این کتاب ضد منافع ملی ماست، چون تاریخ مندی را می دانیم، می فهمیم نهایت این کتاب به چه چیزی منجر می ‏شود. این تاریخ مندی را متخصصان تاریخ محلی تشخیص می دهند. »

این استاد تاریخ دانشگاه باور دارد این مجموعه در اتاق فکری شکل گرفته است که شاید حتی خود نویسندگان آن هم آگاه نباشند.

دکتر نورایی تاکید می کند: « آن ها بصیرت عجیبی داشتند که تکستی را در ایران تولید کنند که با تایید ایرانی ها همراه باشد. یعنی نقطه آغازی در سال های آینده برای پدیده ‏ای به نام افغانستان. این تاریخ خواهی و تاریخ درست کردن در لوای ادبیات و زبان شناسی است. البته در بخش ادبیات، مقالات فاضلانه است و تاریخ سازی زیر پرچم آن انجام گرفته است.»

کتاب درباره تاریخ غزنی است، در حالی که در زمان محمود غزنوی ما افغانستان نداشتیم و حالا افغان های روشنفکر و ایران ستیز در حال تولید تاریخ برای خود هستند و شاید ادعای سهم خواهی و مالکیت بر خراسان و سیستان ما در سال های آتی.

دکتر نورایی با ابراز شگفتی از تولید چنین کتابی در ایران، تصریح می کند: « با توجه به اینکه پایان نامه ای در دانشگاه اصفهان نوشته شد، خیلی تردید دارم که این حرکت افغان ها اتفاقی بوده باشد. دانشجویی که خودش به افغانستان رفته و با روشنفکرانش مصاحبه کرده و با آن ها دم خور شده، نوشته که چنین تفکری آن جا وجود دارد. فاجعه آمیز است که در بحث تاریخ کسی این طور نظر بدهد.»

او ادامه می دهد: « مبنای مقاله ها اغلب کلامی است و تاریخی نیست. این دو مبنا آن قدر تشابه دارد که در برخی مواقع مورخان دچار اشتباه شده، مبنا را کلامی می گیرند. مبنای کلام عقل است و نقل و مبنای تاریخ هم عقل است و نقل؛ اما مبنای کلام عقل و نقل اثباتی است، ولی عقل و نقل تاریخ اثباتی نیست، بلکه علمی است. به لحاظ روش‏ شناسی این نگاه ظریفی است. این ها که در جامعه المصطفی و این گونه مکان ها درس خوانده اند، در مطالب شان نگاه اثباتی کلامی دارند. »