سه شنبه 3 آذر 1394-7:41

استعاره دانای کل و آماده خوانی؛ تهدید بزرگ کتابخوانی

 تهدید کتاب نخواندن در استان هایی که از ضریب اینترنت بالایی برخوردارند خطرناک تر است. مازندران با ضریب اینترنت نخست در کشور یکی از همین استان هایی است که در خطر نابودی کتابخوانی قرار دارد.


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، احسان شریعت: مطابق آمارها کشور ژاپن بیشترین کتابخوان را در بین تمامی کشورهای جهان دارد. بر اساس آمار سازمان اسناد ملي ايران، ژاپن در رده اول مطالعه جهان قرار دارد که ميانگين مطالعه آن به طور متوسط 90 دقيقه در روز است. این در حالی است که میانگین مطالعه در کشور ما با آنکه بسیار پایین بوده و در حد دو تا سه دقیقه است،  همواره در گیر و دار آمارهای متناقض گرفتار شده و نرخ چندان دقیقی ندارد.

 طبق آمارهاي جهاني، آمريکايي ها ۲۰دقيقه، انگليسي ها۵۵ دقيقه و ژاپني ها ۹۰ دقيقه از وقت خود را در شبانه روز به مطالعه  کتاب اختصاص مي دهند.

بر اين اساس آماري که از سرانه  مطالعه  کتاب در ايران در کنار تمام نوسانات عددي(از ۲ دقيقه به ۱۵ دقيقه و نهایتش ۱۸ دقيقه) تا حالا ارائه شده است، نشان مي دهد که هیچ هنگام برآورد صحیحی از متن جامعه به عمل نیامد.

آمارها اذعان می دارند ۹۱ درصد مردم ژاپن به طور معمول کتاب، روزنامه و مجله مي خوانند. يک ژاپني در سال بين ۴۶ تا ۴۷ کتاب مي خواند. بدین صورت می توان با اطمینان عنوان داشت که صنعت نشر در این کشور اوضاع خوبی خواهد داشت. چه آنکه تقاضا برای خرید کتاب بسیار بالا است.

حال می توان این را با وضعیت صنعت نشر در ایران مقایسه کرد که به هیچ عنوان حال و روز مساعدی ندارد. شاید اگر حمایت ناچیز دولتی و همچنین چاپ کتب دانشگاهی و برخی کتب مذهبی، روان شناسی و رمان و داستان را از صنعت نشر بگیریم چیزی برای این صنعت در کشور ما باقی نماند. از این رو است که می توان گفت آمار کتابخوانی در کشور ما تقریباً به یک اندازه در تمامی استان ها بسیار پایین است. 

همچنین اگر از نمایشگاه بین المللی کتاب تهران و خیابان انقلاب نیز بگذریم، چیزی در دیگر نقاط کشور نخواهیم یافت که مصداقی بر رونق بازار کتاب و کتابخوانی باشد.

برای مثال در همین استان مازندران هر ساله نمایشگاه های کتاب برگزار می شود. فارغ از اینکه این نمایشگاه ها از لحاظ کیفی و کمی در سطح پایینی برگزار شده و کتاب های چندانی در آنها به نمایش در نمی آید، آمار نه چندان قابل قبول خرید کتاب از این نمایشگاه ها گواه محکمی بر کل اوضاع کتابخوانی در مازندران است.

 شاهدان گواهی می دهند در نمایشگاه کتاب مازندران ناشران برجسته ای کتاب های مرتبط با فرهنگ بومی مازندران، تاریخ و جغرافیای این استان را عرضه می کنند، اما باز هم استقبال چندانی از این کتاب ها به عمل نمی آید.

 استقبال از کتابخانه های عمومی در سطح استان نیز به هیچ عنوان سطح راضی کننده ای را نشان نمی دهد. در کنار همه ی این شواهد ناراحت کننده، خیل عظیمی از افرادی را می توان قرار داد که صرفاً کتاب می خرند و در قفسه کتاب خانه هایشان می گذارند. نهایت کاری که برای این کتاب ها صورت می گیرد گردگیری و نظافت هفتگی یا ماهانه و در نهایت با افزایش تعداد آن راهی انباری شدن است.

این چیزی است که در فرهنگ عمومی ما وجود داشته و نمی توان از آن فرار کرد. اما چرا ما کتاب نمی خوانیم؟ آیا آنقدر دانای کل هستیم که از خواندن کتاب بی نیازیم؟ آیا وقت کافی برای مطالعه نمی یابیم؟

شاید یکی از اصلی ترین دلایل آمار پایین کتابخوانی در کشور از منظر پدیدارشناسی کتابخوانی قابل بررسی باشد. مسأله ای که فارغ از نگاه به ساختارهای مادی به ساختارهای ذهنی افراد جامعه می پردازد. در این نگاه باید به تعاریف و چشمداشت های فرهنگی مردم جامعه نگریست. تعاریفی که افراد از جهان پیرامون خود ارائه داده و مطابق آن زندگی می کنند. از این منظر می توان گفت به نظر می رسد «کلیت شناختی – روانی» مردم ایران اسیر استعاره ی دانای کل است.

مطابق این الگوی فرهنگی، انسان ها با این تصور ذهنی که اطلاعات کافی درباره یک زندگی معمولی را دارند، به سمت کتاب نمی روند. آنها خود را بی نیاز از کتاب تلقی کرده و برای پیچ و خم های زندگی روزمره، پیش فرض های گفتمانی خاصی از قبل در ذهن دارند.

«استعاره دانای کل» در چند سال اخیر با تهدید شبکه های اجتماعی وضعیت وخیم تری پیدا کرد. چه آنکه شبکه های اجتماعی که جوانان بیشتر از آن استفاده می کنند، با ارائه ی دانستنی های سطحی، لقمه ای، دم دستی، خلاصه، و آماده فرد را از تحلیل و یافتن دور کرده و او را به آماده خوانی عادت می دهند.

«آماده خوانی» ذهنیت فرد را به اقیانوسی کم عمق تبدیل می کند که هیچ عمقی ندارد. این نداشتن عمق آسیب های فراوانی برای فرد ایجاد می کند که کمترین آن نبود تحلیل و درک نادرست از پدیده ها است. اما بدترین آسیب آماده خوانی دامن زدن به استعاره دانای کل است. یعنی فرد گمان می کند همه چیز را می داند. در واقع او همه چیز را می داند، اما هیچ نمی داند. چون یافته هایی که او وارد مغز خود می کند طی فرایندی منطقی به دست نیامده و تنها با عبور چشم حاصل می شود. اگر انسان یک کتاب خوب را در مدت زمانی مشخص با طمأنینه مطالعه کند اثر بسیار عمیق تری نسبت به مطالعه تک جمله های آماده خواهد گذاشت.

به نظر می رسد این آمار ارتباط چندانی به وضعیت تحصیلات نیز نداشته و در سطح تقریباً یکسانی از کشور وجود دارد. برای مثال فرقی چندانی بین استان های استان هاي البرز، سمنان و مازندران (89 درصد سواد خواندن و نوشتن) و استان هاي تهران، اصفهان، کرمان، يزد و بوشهر (88 درصد) که بالاترين نرخ سوادِ خواندن و نوشتن را دارند و استان هاي سيستان و بلوچستان (73 درصد) و خراسان جنوبي و کردستان (78 درصد) که پايين ترين نرخ را دارند، وجود نداشته باشد.

مردم گاه در جمع یکدیگر نشسته و در مورد فرهنگ و جغرافیای مازندران با اطلاعات دست و پا شکسته ای که دارند صحبت می کنند. اما هیچ کدام سعی نمی کنند چند کتاب در این زمینه تهیه کرده و مطالعه کنند. آنها با اطلاعات بسیار ناقص و اندکی که دارند، تمام زورشان را می زنند تا بتوانند از خود چیزی ارائه دهند و خود را به عنوان فردی عالم نشان دهند. این عالم نمایی و استعاره دانای کل به فرد تلقی دروغینی از دانایی می دهد که مانع از جستجو برای خواندن و دانستن می شود.

تهدید کتاب نخواندن در استان هایی که از ضریب اینترنت بالایی برخوردارند خطرناک تر است. مازندران با ضریب اینترنت نخست در کشور یکی از همین استان هایی است که در خطر نابودی کتابخوانی قرار دارد. امروز دیگر با وضوح می توان جوانان زیادی را دید که در هر موقعیتی (مهمانی، دانشگاه، خانه، تنهایی و حتی در خیابان) گوشی به دست به آماده خوانی مشغولند. استفاده نابجا از شبکه های اجتماعی هم به صورت کیفی (آماده خوانی) و هم به صورت کمی (سلب وقت) جوانان را از کتابخوانی باز می دارند.

از این رو باید گفت علت اصلی کتاب نخواندن ارتباط چندانی به دغدغه های مادی و اقتصادی ندارد. علت اصلی را باید در ذهنیت جمعی و تعریف اجتماعی جستجو کرد. تعریفی که افراد از جامعه، جهان و زندگی به عمل آورده و مطابق آن به پدیده ها می نگرند. این نگرش آن اندازه درگیر پیش فرض های آماده است که نیازی به خواندن را احساس نمی کند.