جمعه 14 اسفند 1394-18:14

اصولگرایی و اصلاح طلبی در دام قبض حزبی

اینکه یک شخص به سبب عضویت نداشتن در احزاب اصولگرا الزاما از دایره اصولگرایی و یک شخص به سبب عضویت نداشتن در احزاب اصلاح طلب از دایره اصلاح طلبی خارج تلقی و معرفی می شود، نتیجه و نشانه نوعی  غلط اندیشی و انحصار طلبی برآمده از نبود بلوغ فکری و سیاسی و اجتماعی است.


مازندنومه؛ سرویس سیاسی، لطف الله آجدانی، تاریخ پژوه : یکی از آفات احزاب در ایران که با درجات متفاوتی بعضی از فعالان حزبی را دربرگرفته است، قبض یک تفکر در محدوده و تنگنای رفتارحزبی است.

در این قبض حزبی به جای آن که تفکری که یک حزب خود را مدافع آن می داند مبنای سنجش و نقد رفتار حزبی قرار گیرد، رفتار حزبی مبنای آن تفکر و سنجش افکار و رفتار کنشگران و واکنشگران غیر حزبی در لایه ها و سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی قرار گرفته و لاجرم هر نوع رفتار خارج از رفتار حزبی، در برابر آن تفکر تلقی و معرفی می شود.

در این تلقی و معرفی قبض انگارانه متکی بر رفتار حزبی، بسط آن تفکر و کارکردهای آن در بیرون از تشکیلات حزبی نه تنها نادیده، بلکه انکار می شود.

در فرایند قبض حزبی یک تفکر، به جای آن که آن تفکر و مولفه های آن مبنای اتخاذ مواضع و رفتارهای حزبی و سنجش و نقد آن قرار گیرد، رفتارهای حزبی مبنای آن تفکر قرار می گیرد و لاجرم هر شخصی که بیرون از رفتار حزبی به اتخاذ مواضع فکری و سیاسی بپردازد، مشروعیت خود در انتساب به آن تفکر را از دست می دهد.

این اتفاق آن جا و آن گاهی شکل می گیرد که احزاب سیاسی، خود را مبنای سنجش آن تفکر دانسته و با قبض یک تفکر در قلمرو رفتارهای حزبی خود، همگان را ملزم به پیروی از آن دانسته و افکار و رفتارهای غیر حزبی را الزاما از شمول آن تفکر خارج می دانند؛ یک مرزبندی غلط برخاسته از انحصار طلبی و خودخواهی حزبی که با قبض یک تفکر در چارچوب رفتار حزبی، بسط اجتماعی آن فراتر از محدوده حزبی را نادیده گرفته و انکار می کند.

تجربه تاریخی نشان می دهد خودمداری همواره به اقتدارگرایی و استبداد انجامیده است. اینکه به جای مبنا قرار دادن اسلام، عده ای خود را معیار و مبنای اسلام قرار دهند و مسلمانی و نامسلمانی دیگران را منوط به  الزام تطبیق دیگران با افکار و رفتار خود دانسته، خبر از انحرافی می دهد که به نوعی استبداد خودمدارانه خواهد انجامید. احزاب سیاسی نیز اگر بر طبل خودمداری و قبض تفکر اصولگرایی و اصلاح طلبی در چارچوب وابستگی های حزبی خود بکوبند نخواهند توانست رخت خود را از دام این آفت به سلامت بیرون کشند.

آفت تاریک اندیشی قبض حزبی یک تفکر در محدوده رفتارهای حزبی، چهره خود را به روشنی و با درجات متفاوتی در میان بعضی از اعضا و فعالان احزاب مختلف موسوم به اصولگرا و اصلاح طلب در ایران نشان داده است.

 دو جریان مهم اصولگرایی و اصلاح طلبی در ایران، بیش و پیش ازآن که الزاما قالب های احزاب و تشکل های سیاسی را منعکس  و نمایندگی کنند، انعکاسی از دو تفکر و رفتار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هستند؛ تفکر و رفتاری که گرچه در قالب احزاب و گروههای موسوم به اصولگرا و اصلاح طلب چهره خود را نشان می دهد، اما محدود به آن نیست.

تفکر و رفتار اصولگرایی و اصلاح طلبی برخاسته از نوعی نگرش ها، دریافت ها، رهیافت ها و رفتارهایی است که با درجات متفاوتی در خارج از احزاب و تشکل های سیاسی وجود و حضور داشته و احزاب مختلف هر یک به زعم خود می کوشند تا آن افکار و رفتارها را در قالب تشکیلات حزبی خود سازماندهی و جریان سازی کنند. این احزاب نمی توانند و نباید ادعا کنند که آنچه را که اصولگرایی یا اصلاح طلبی می خوانند محدود به قلمرو حزبی و در انحصار آنان است.

 دامنه بسط یک تفکر فراتر از محدوده حزبی دارای حیات و نقش و کارکرد در میان لایه های مختلف اجتماعی بیرون از قلمرو احزاب است. نمی توان دامنه اجتماعی و کارکردهای جریان های فکری اصولگرایی و اصلاح طلبی و اساسا هر جریان فکری را به تنگنای قلمرو حزبی محدود و منحصر کرد و با قبض آن در قلمرو عضویت حزبی، بسط آن را در میان اعضای جامعه نادیده گرفت و انکار کرد.

یکی از آفات مهم احزاب سیاسی در ایران، دگماتیسم حزبی در قبض تفکر و رفتارهای سیاسی و اجتماعی در محدوده و انحصار تشکیلات حزبی است. دگماتیسم و قبض انحصارطلبانه ای که با درجات متفاوت، احزاب و تشکل های سیاسی موسوم به اصولگرا و اصلاح طلب را دربرگرفته است.

اینکه یک شخص به سبب عضویت نداشتن در احزاب اصولگرا الزاما از دایره اصولگرایی و یک شخص به سبب عضویت نداشتن در احزاب اصلاح طلب از دایره اصلاح طلبی خارج تلقی و معرفی می شود، نتیجه و نشانه نوعی  غلط اندیشی و انحصار طلبی برآمده از نبود بلوغ فکری و سیاسی و اجتماعی است.

اصولگرایی و اصلاح طلبی هر یک منعکس کننده یک تفکر و دربردارنده مولفه هایی است که بر اساس آن  باید از معتقدان به آن در سطوح و لایه های مختلف  ، نقش ها و کارکردهایی در حوزه های مختلف سیاسی و اجتماعی را انتظار داشت .

یگانه مبنای سنجش میزان دوری و نزدیکی و انطباق یا انطباق نداشتن یک رفتار با آن تفکر، الزاما و صرفا همان تفکر و مولفه های آن است.

خواه اصولگرایی و خواه اصلاح طلبی بیش و پیش از هر چیزی یک تفکراست که آن تفکر باید مبنای سنجش رفتارها و عملکرد سیاسی و اجتماعی کنشگران و واکنشگران سیاسی و اجتماعی حزبی و غیر حزبی قرار گیرد.

متاسفانه در میان بعضی از اعضا و فعالان حزبی و با درجات متفاوتی، این پندار غلط که رفتار حزبی مبنای سنجش اصولگرا بودن یا اصلاح طلب بودن است، با قبض تفکر اصولگرایی و اصلاح طلبی در دایره رفتارهای حزبی، بسط اجتماعی آن تفکر را با مانع جدی روبرو ساخته است.

در این قبض تاریک اندیشانه حزبی، آن جا که به صرف عضویت نداشتن یک شهروند در یک حزب  و تشکل سیاسی مدعی اصولگرایی، آن شهروند الزاما ضد اصولگرایی و یا حداقل غیر اصولگرا و یک شهروند به سبب عضویت نداشتن در یک حزب و تشکل سیاسی مدعی اصلاح طلبی، ضد اصلاح طلبی یا حداقل غیر اصلاح طلب تلقی و معرفی می شود، به روشنی از نبود بلوغ فکری و سیاسی و حزبی این گروه از فعالان حزبی و پی آمدهای خطرناک آن برای بسط اجتماعی همان تفکری که ادعای تعلق به آن را دارند خبر می دهد.

اصولگرایی و اصلاح طلبی به عنوان یک تفکر سازنده رفتارهای سیاسی و اجتماعی در میان معتقدان به آن فراتر از محدوده تنگ قبض حزبی، داری بسط اجتماعی و سیاسی است. مبنای اصولگرا بودن و اصلاح طلب بودن هر شهروند اجتماعی، نه الزاما عضویت حزبی شهروندان، که انطباق رفتار با تفکری است که یک شهروند مدعی اعتقاد به آن است. تفکری که مبنای سنجش رفتارها و عملکرد احزاب و تشکل های سیاسی مدعی اصولگرا و اصلاح طلب بودن نیز است.

هر یک از احزاب و تشکل های سیاسی مدعی اصولگرایی و اصلاح طلبی باید بدانند که تلاش حزبی برای افزایش اعضای حزبی و سازمانی در جامعه، یکی از الزامات حزبی است، اما این  الزام به عنوان یک حق حزبی، الزاما به این معنا نیست که آنها حق و اجازه آن را داشته باشند که عضویت حزبی و وابستگی تشکیلاتی را مبنای اصولگرا بودن یا اصلاح طلب بودن شهروندان دانسته و با استناد به رفتار حزبی خود، بهشت و جهنم  تقسیم کنند و از موضع یک حزب و تشکل سیاسی اصولگرا فتوا دهند که چه کسی اصولگرا هست یا نیست و یا از موضع یک حزب و تشکل سیاسی اصلاح طلب  فتوا دهند که چه کسی اصلاح طلب هست یا نیست!

اصولگرایی و اصلاح طلبی یک تفکر و رفتار فرا حزبی است. نمی توان با قبض حزبی در محدوه تنگ عضویت و  وابستگی های حزبی، آن را زندانی کرد. زیرا می توان مستقل از وابستگی به احزاب و بدون الزام به عضویت در هیچ حزب و تشکیلات سیاسی اصولگرا ، اصولگرا بود. 

همچنان که می توان اصلاح طلب بود، اما بدون الزام به عضویت در هیچ حزب و تشکیلات سیاسی اصلاح طلب. نیز به یاد داشته باشیم، انطباق یا انطباق نداشتن رفتار و مواضع یک شهروند با یک حزب و تشکل سیاسی اصولگرا یا اصلاح طلب نیز الزاما مبنای اصولگرا یا اصلاح طلب بودن آن شهروند نیست.

یگانه معیار اصوگرا یا اصلاخ طلب بودن یک شهروند ، میزان پایبندی آن شهروند به تفکر اصولگرایی یا اصلاح طلبی است. تفکری که حتی همه احزاب مدعی آن تفکر نیز باید بر پایه آن سنجیده و راستی آزمایی شوند، نه آن که احزاب به شیوه ای خودخواهانه و در چنبره توهم ناشی از قبض حزبی، خود را معیار آن تفکر قرار داده و معرفی کنند .!