جمعه 14 اسفند 1394-23:35

پراکنده از انتخابات

داستان های 7 اسفند

در 5 یادداشت پراکنده انتخاباتی می خوانیم: یوسف نژاد در بعضی موضع گیری های علنی اش، اعتدال را رعایت نکرد/ عبوری  و برخی اهالی شورا باید بدانند کار مدیریت شهری ستاد تبلیغاتی زدن و هورا کشیدن برای نامزدهای انتخاباتی نیست، این ها بهتر است سیاست ورزی عملی بیاموزند و مشق پلیتیک کنند/ غیرقابل پیش بینی بودن انتخابات هفتم اسفند و رونمایی از اسماعیلی و نجفی در وقت اضافه، بازی انتخابات را در بابل و نور از «کلش آو کلنز» هم جذاب تر کرده بود/ به لطف رد صلاحیت های شورای نگهبان، طیف اصلاح طلب، چندقلو زایمان کرد و اینک در میان فرزندان رنگارنگ او، اصولگراهای سنتی هم مشاهده می شوند، افرادی چون یوسفیان ملا، احمدی لاشکی و شریعت نژاد/ با خروج ژنرال هایی مانند نجف نژاد، شجاعی و مقیمی و نیز  حسینی و خروج احتمالی و 50-50 علیپور و نیازآذری از مجلس، آینده شغلی آن ها چه خواهد شد؟


مازندنومه؛ سرویس سیاسی، سردبیر: هر چند در برخی حوزه ها انتخابات مجلس دهم در دور دوم تجدید شده است، با نگاهی به منتخبان و راه یافته های 7 اسفندماه، می توان گفت زمام امور پارلمان به مدت 4 سال در دست حامیان دولت و معتدل ها افتاده است.

7 روز پس از پایان انتخابات(و به تعبیری همه پرسی هفتم اسفندماه) فرصت خوبی است تا نظری بیفکنیم به این انتخابات در حوزه های مختلف مازندران و پنج داستان درس آموز را مرور کنیم.

*1- داستان ساری

از ساری شروع می کنیم، جایی که شهردار ساری و جمعی از اعضای شورا، آبروی شان را گذاشتند و خرج کردند و کمر همت بستند تا محمد دامادی به مجلس نرود، اما او رفت.

مهدی عبوری و تعدادی از شوراییان جوان و کم تجربه در امور سیاسی، بر این تصور بودند که هماره پرنده اقبال روی شانه های آن ها خواهد نشست و بخت پیروز در همه امور  بهره اردوگاه اینان خواهد شد. این تفکر، قائل به شکست و حتی سیاست دو گام به پیش و یک گام به پس نیست و تنها برد می خواهد و برد، به هر قیمتی.

فعالیت های عمرانی دو سال اخیر شهردار مرکز استان، در کنار پروپاگاندایی که زحمتش را معاونت فرهنگی می کشد، محبوبیت نسبی برای عبوری و تیم اش به ارمغان آورده است و همین محبوبیت البته شکننده، این گروه را دچار تبختر کاذب و غرگی همراه با توهم «همیشه ما برنده ایم» کرده است.

مدیریت شهری که از عنوانش مشخص است باید در چه حیطه ای فعالیت داشته باشد، به جای دعوت عامه و کافه مردم به شرکت در انتخابات و اعلام بی طرفی، دو نامزد انتخاباتی را از دو طیف مختلف پیش انداخت و خود پشت سرشان قرار گرفته، ساروی ها را تهییج کردند که: «ببین عبوری چی میگه!»

رسانه های مستقل که وارد عرصه شدند و روشنگری های فضای مجازی، سبب شد مسئولان اجرایی انتخابات، به ویژه فرماندار ساری حساس شوند و مطابق وظیفه، در شب آخر تبلیغات انتخاباتی، جلوی سخنرانی و میتینگ شهردار جوان را بگیرند.

این جا بود که بر اساس همان ایده ی  غرگی و تبختر و  تحمل باخت و مانع را نداشتن، عبوری ناگاه استعفایی صوری داد تا با فشار، از این اهرم برای حمایت از دو نامزد مورد نظر خود بهره گیری کند.

این استعفا و تاکتیک و شوی تبلیغاتی نیز کارساز نشد و رقیب وارد بهارستان شد. حالا «شهردار»ی مانده که اعتبار خود را خرج سیاست ورزی ناشیانه ای کرده که هر دوسرش باخت است، چه؛ بر اساس همه نظرسنجی ها اصغر یوسف نژاد بدون کمک عبوری نیز  به مجلس می رفت و با دوپینگ شهردار و شورا، تنها درصدی رای بیشتر در سبد او ریخته شد و شیخ ابراهیمی هم با وجود حمایت مدیریت شهری به در بسته خورد. هدف، نرفتن محمد دامادی بود که این رویا محقق نشد و دوره نمایندگی او 4 سال دیگر تمدید شد.

اسپانسرینگ مدیریت شهری از دو نامزد خود به خصوص یوسف نژاد و از آن سوی دلبری های منتخب اول ساری از شهردار،  باعث واگرایی و باز شدن زاویه ی بین یوسف نژاد و هم لیستی اش -محمد دامادی- شد.

یوسف نژاد با آن همه تجربه اش،  حالا فراتر از لیست اصلاح طلبان، نغمه پردازی در بوستان شهرداری برایش مهم تر شده است. غیر از اظهارات بی پرده خویش، او بارها با سکوت به افراطی های وصل به مجموعه مدیریت شهری، مجوز داد تا علیه دامادی موضع بگیرند.

نقطه اوج این بی اخلاقی ها هم روز حضور صادق زیباکلام بروز یافت و فریادهای اعتراضی فردی منسوب به شهردار ساری که: چرا دامادی اصولگرا در لیست اصلاح طلب ها قرار داده شد؟! البته این ظاهر قضیه است و باطن همان کشمکش و اختلاف قدیمی شهرداران سابق و کنونی و طرفداران شان است که گهگاهی آتش این جدال را پرفروغ تر می کند.

کیست که نداند 16 تشکل مختلف نام یوسف نژاد و دامادی را با رای گیری در لیست جبهه اصلاحات قرار داده اند و داد و بیداد جلوی زیباکلام، غیر از تحسر علاقه مندان و شگفتی مهمان تهرانی، چیز دیگری در بر نداشت.

و کیست که نداند همه اصلاح طلبان شاخص و درجه یک و حتی درجه دو رد صلاحیت شده بودند و اگر دامادیِ بر فرض اصولگرا در لیست اصلاح طلب ها قرار گرفت، مابقی نیز با کمی تلورانس، چیزی در همین مایه ها بودند که البته شکار جبهه اصلاحات شدند، نه این که لزوما" لیست را افراد اصلاح طلب تشکیل داده اند؛ همان طور که افرادی نظیر یوسفیان ملا، احمدی لاشکی، هادی حسینی، قاسم زاده و... و  نفراتی چون لاریجانی و جلالی نیز به هیچ وجه اصلاح طلب نیستند، ولی به درستی در لیست اصلاح طلب ها قرار گرفتند.

از طرفی مگر اصلاح طلبی و اعتدال منوط به پر کردن فرم عضویت فلان حزب و جریان سیاسی است؟ چه بسیار اصلاح طلب هایی که به خاطر موضع گیری ها و منش و خط مشی شان در اردوگاه اصولگراها قرار می گیرند و برعکس چه بسیار اصولگراهایی که از برخی اصلاح طلبان هم شجاع تر و دوست داشتنی ترند!

اصلاح طلبی و اصولگرایی نوعی اندیشه ورزی و نمادی از تفکر با پای بست سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که در موضع گیری ها، نوشته ها و بیان نظرات افراد جلوه گر می شود، نه چیز دیگر.

علی مطهری  نمونه مناسبی برای مثال است. او اکنون اصلاح طلب است یا اصولگرا و نظراتش به کدام طیف سیاسی نزدیک تر است؟ به همین رویه دامادی با موضع گیری ها و اظهاراتی که در دو سال گذشته داشته است، اکنون به اردوگاه اصلاح طلب ها نزدیک تر است.

اگر بر ادعای ضداصلاحات بودن دامادی مصر باشیم، پس چگونه می توان این ابهامات را پاسخ داد که مگر یوسف نژاد برای اصلاح طلبی چه قدر هزینه داده است؟ او که در دستگاه احمدی نژاد هم مشاور و معاون بود!

مخلص کلام این که 1- یوسف نژاد در برخی موضع گیری های علنی اش اعتدال را رعایت نکرد و سمپاتی شگفت انگیز او به سیستم شهرداری، طیف حامی دولت و اصلاح طلب ها را انگشت به دهان گذاشت و مایوس کرد. حال که به مجلس راه یافته امیدمندیم اندکی هم برای تفکراصلاح طلبی خرج کند.

2- عبوری  و برخی اهالی شورا باید بدانند کار مدیریت شهری ستاد تبلیغاتی زدن و هورا کشیدن برای نامزدهای انتخاباتی نیست، این ها بهتر است سیاست ورزی عملی بیاموزند و مشق پلیتیک کنند،  تا آن زمان هم بهتر است به همان کار آسفالت و زیرگذر و کمربندی مشغول باشند، پروپاگاندا هم نوش جان شان!

3- دامادی هم بهتر است از  سفرکربلا که برگشت، بی اخلاقی های ماه آخر انتخابات را فراموش کند و همگام با یوسف نژاد و مدیریت شهری  وبقیه مسئولان، کمر به توسعه مرکز استان ببندد که از هر چیز واجب تر است.

* 2- داستان لیست ها

شاخصه دیگر این دوره از انتخابات رای دادن لیستی مردم بود که در نهایت لیست شورای هماهنگی جبهه اصلاحات برنده از میدان به در آمد.

اصلاح طلبان استانی که شامل 16 تشکل و حزب سیاسی بودند، زیر یک پرچم با تشکیل جلسات متعدد، فهرست کاملی را در حوزه های مختلف استان تهیه کردند که در اکثر حوزه ها گزینه های آن ها رای آورد.

واقع نگری و عملگرایی دو خصوصیت لیست جبهه اصلاحات بود. بعد از ردصلاحیت های گسترده هم فکران این طیف، رهیافت جبهه اصلاحات شکار نامزدهایی بود که با دولت کنونی قرابت فکری بیشتری داشتند و رای آوری شان نیز مقرون به صحت و واقعیت بود؛ این گونه بود که با رای گیری، لیستی به نسبت معتدل و معقول تهیه شد.

نکته منفی قضیه، تک روی ها و تعصبات کور برخی اصلاح طلبان شهرستانی، علی رغم شعارهای دهن پرکن شان  بود؛ چه آن که در تعدادی از حوزه ها، نامزد معرفی شده اصلاح طلبان استانی با شهرستان تفاوت داشت و این افتراق تا پایان انتخابات نیز باقی ماند.

البته در بیشتر حوزه ها منتخب مردم مازندران برای مجلس دهم، از لیست جبهه اصلاحات استان انتخاب شد و هیچ کدام از گزینه های معرفی شده شهرستان رای نیاورد.

برای مثال در حوزه  چالوس و نوشهر جبهه اصلاحات استان نام احمدی لاشکی را در لیست گذاشت که رای آورد، لیکن ریاحی گزینه اصلاح طلبان شهرستان رای نیاورد؛ نیز در حوزه آمل یوسفیان ملا گزینه استانی ها بود که انتخاب شد و خضرایی گزینه اصلاح طلبان شهرستان چهارم شد و یا در حوزه شرق مازندران، میری گزینه اصلاح طلبان استان آرای بسیار بیشتری از قلی پور -گزینه اصلاح طلبان شهرستان- به دست آورد.

این تشتت و افتراق و نتایج حاصل از آن باید در جلسات درونی اصلاح طلبان بررسی شود، هر چند پرواضح است که تصمیمات شورای هماهنگی اصلاح طلبان در شهرستان ها بیشتر حب و بغضی و سیاه و سفید دیدن افراد بود و با درایت و خرد فاصله داشت.

از آن سوی، اصولگرایان هم تنها در حوزه شرق مازندران موفق شدند  نماینده اختصاصی وارد مجلس دهم کنند و در حوزه بابلسر و فریدونکنار نیز  نام نماینده منتخب، در لیست های تشکل های حامی دولت از جمله جبهه تدبیر و توسعه نیز وجود داشت.

* 3- داستان نور و بابل

انتخابات در دو حوزه بابل و نور داستانی غریب داشت و دو اتفاق جالب، انتخابات اخیر را مازندران تحت الشعاع قرار داد.

رویداد نخست مربوط به حوزه نور و محمودآباد است؛ آن جا که در روزهای پایانی انتخابات ما شاهد حضور دقیقه نودی علی اسماعیلی بودیم.

 او که به خاطر ردصلاحیت، از فهرست جبهه هماهنگی اصلاحات جامانده بود، ناگزیر مستقل وارد کارزار انتخاباتی شد و تنها در چند روز، کاری کرد کارستان و در شطرنج انتخابات، رقیبان سرسخت خود را مات کرد و به مجلس رفت.

علی نجفی در بابل هم داستانی مشابه داشت. او که گزینه اصلی شورای هماهنگی جبهه اصلاحات مازندران بود، خیلی دیر از حوزه تهران به بابل آمد و 3-4 روزه، چنان جوی ایجاد کرد که مثل فنری که بعد از جمع شدن باز می شود، جهید و وارد بهارستان شد.

غیرقابل پیش بینی بودن انتخابات هفتم اسفند و رونمایی از اسماعیلی و نجفی در وقت اضافه، بازی انتخابات را در بابل و نور از «کلش آو کلنز» هم جذاب تر کرده بود!

* 4- داستان اصولگراها

شکست اصولگراها با وجود نبود و رد صلاحیت چهره های شاخص اصلاح طلبی نشان آن است که این طیف سیاسی برای بقا و ماندگاری، به نوسازی، مارکتینگ سیاسی، تئوری و ورود چهره های جدیدتر نیاز دارد.

بر عکس اصلاح طلبان که دایره نفوذشان را تا یک متری اردوگاه اصولگراها برده اند،  رادیکال ها، حلقه اصولگرایی را روز به روز تنگ تر کرده اند و  پس از هاشمی و ناطق، اینک حتی امثال لاریجانی نیز به اردوگاه اصلاح طلبی متصل شده اند.

امسال داستان ردصلاحیت ها، خطوط سنتی سیاسی چپ و راست را درهم ریخت و پس از انتخابات و این روزها، اندیشه چپ و راست در تعریف جدیدی ظهور و بروز یافته است.

به لطف رد صلاحیت های شورای نگهبان، طیف اصلاح طلب، چندقلو زایمان کرد و اینک در میان فرزندان رنگارنگ او، اصولگراهای سنتی هم مشاهده می شوند، افرادی چون یوسفیان ملا، احمدی لاشکی و شریعت نژاد که اصولگراهای استان از آن ها عبور کردند و حال اینان فرزند ناخواسته اصلاح طلبان شده اند.

*5- داستان شغل آینده

تا چند ماه دیگر تعدادی از نماینده های کنونی مجلس که 7 اسفندماه رای نیاوردند، بیکار شده، پیش بینی آینده شغلی این افراد سوژه رسانه ها می شود.

با خروج ژنرال هایی مانند  نجف نژاد، شجاعی و مقیمی و نیز  حسینی و خروج احتمالی و 50-50 علیپور و نیازآذری از مجلس، آینده شغلی آن ها چه خواهد شد؟

بیشترین ابهام متوجه آینده سیاسی سیدرمضان شجاعی -نماینده کنونی مردم ساری- است. اویی که حداقل در صداوسیما دیگر جایگاهی نخواهد داشت.

البته با آغاز سال جدید و تا پایان نیافتن کار پارلمان حاضر، این راه نیافته های مجلس دهم، حتما" به رایزنی خواهند پرداخت و پرونده شغلی خود را در یکی از وزارتخانه ها تثبیت خواهند کرد یا به پست سازمانی سابق خود برخواهند گشت.

 فقط می ماند این موضوع که اینان چگونه ابهت و شکوه یک تا چند دوره نمایندگی مجلس را با شغلی متوسط در وزارتخانه یا جایی دیگر معاوضه خواهند کرد؟