سه شنبه 26 دی 1385-0:0

الو بشير!

بازتاب گراني هاي اخير در روزنامه محلي بشير مازندران.


معضل گراني روز به روز به گرده اقشار مختلف جامعه به ويژه اقشار كم درآمد و به اصطلاح آسيب پذير فشار مضاعف وارد مي سازد.


قيمت هيچ چيز در بازار از ثبات لازم برخوردار نيست قيمت حبوبات، ميوه جات، سبزيجات روز به روز روند صعودي را طي مي كند. قيمت هايي كه در تاريخ ايران سابقه نداشته و ندارد. گوجه فرنگي درجه «2» كيلويي 1500 تا 2000 تومان، سيب زميني 600 تومان، پياز 500 تومان، سيب 1000 تومان و از قيمت ساير ميوه ها و سبزي ها و گوشت و مرغ هم ديگر جاي سؤوالي باقي نمانده است!


تلفن هاي مكرر سرويس الو بشير ما را هم كلافه كرده است. درد دل هاي پيرمرد بازنشسته با حقوق ماهانه 150 هزار تومان اشك آدم را در مي آورد. او مي گويد: چيزي نمانده كه براي تامين مايحتاج زندگي به گدايي در كنار خيابان روي آوريم. انگار در اين كشور قحطي آمده است مگر ما چه گناهي كرديم كه بايد در شرايط برزخي زندگي كنيم.


به خدا خسته شديم. خداوند جان ما را هم نمي گيرد تا اينقدر شرمنده اهل و عيال نباشيم. وي ادامه مي دهد: 2 دختر ليسانس دم بخت بيكار در خانه دارم. همسرم هم بعد از سكته قلبي سال گذشته زمين گير است. هزينه هاي دارو و درمان او تقريباً همه درآمد ماهانه مرا شامل مي شود و شما خودتان حساب كنيد كه ما چگونه روزگار مي گذرانيم.


مرد ميان سالي كه خود را گرجي معروفي مي كند نيز از گراني مي نالد. وي مي گويد: گراني مردم را به ستوه در آورده است تخم مرغ هر عدد 100 تومان، گوجه 1700 تومان، سيب 1000 تومان آيا عادلانه است؟ پس شعارهاي عدالت گسترانه دولت چگونه قابل تفسير است؟ چرا مسؤولان به فكر كنترل قيمت ها نيستند؟ آيا آنها واقعاً از بي سر و ساماني و افسار گسيختگي قيمت ها در بازار خبر ندارند؟ وي در ادامه مي افزايد: فكر نمي كنم در افغانستان هم اينگونه گراني بيداد كند!


خانم فرهنگي پشت خط ارتباطي سرويس الو بشير است او بلافاصله بعد از سلام و احوالپرسي مختصر اصل كلام را مي گويد: آقا ترا بخدا از گراني بنويسيد. ما خسته شديم. جانمان به لبمان رسيده است. مگر مي شود با اين وضعيت زندگي كرد. 2 ماه ديگر عيد است اين كه نشد وضع بازار، هر روز بدتر از ديروز!


نه حسابي نه كتابي، گوجه فرنگي 2000 تومان و سيب كيلويي 1000 تومان كه نشد وضع. ما از خير گوشت و مرغ و ماهي گذشتيم. سيب زميني و گوجه و پياز و تخم مرغ را ارزانتر كنند. نان را هم كه الحمدالله گران كرده اند. لابد بعد از عيد قيمت بنزين را هم افزايش مي دهند. خدا رحم كند.


يزداني پيرمرد خوش مشربي است كه لااقل هفته اي يكبار صداي گرمش را كه حاوي انتقادات و پيشنهادات جالبي است با سرويس الو بشير تماس مي گيرد. او هم از گراني مي نالد مانند همه شهروندان استان. او مي گويد: سال 1341 با 38 هزار تومان سفر يك ماهه به آلمان داشتم و در برگشت يك پژو 504 هم خريدم. اما الآن شما حساب كنيد 38 هزار تومان در بازار ميوه و تره بار ساري مايحتاج يك هفته اي يك خانواده 5 نفره هم نمي شود.


وي ادامه مي دهد: بخدا ما كشورمان را دوست داريم، دين مان را دوست داريم و به آن معتقديم، مسؤولانمان را هم دوست داريم، برايشان احترام زيادي قائليم چون برايشان رأي داديم، اما اين كه نشد وضع بازار. بالاخره بايد كمي بفكر مردم باشند.
وي مي گويد: هم اكنون وضع بگونه اي شده كه مردم فقط دغدغه غذا و قوت لايموت دارند و اين اصلا در شأن ملت ايران نيست. تداوم اين وضع به افكار مردم و صميميت مردم با مسؤولين قطعاً صدمه مي زند و باعث تغيير نگاهها و لحن صحبت ها مي شود. مسؤولان بايد هر چه سريعتر چاره اي بينديشند.


… اينها تنها بخش هايي از درد دل هاي شهروندان فهيم، صبور و هوشمند شهرمان بوده كه طي روزهاي گذشته با سرويس الو بشير تماس گرفته بودند. اميدواريم مسؤولان بزرگوار بخوانند و بدانند و عمل كنند