پنجشنبه 27 آبان 1395-9:4

پژوهشگر تاریخ در نشست اسلام و ایران در ساری مطرح کرد:

آریایی ها میراث خوار تمدن بومیان بودند

علی اکبر عنایتی: در طول تاریخ پیش از ورود آریایی ها، کشور ما بومیان متمدن داشت و آریایی ها میراث خوار این بومیان متمدن شدند/ آریایی ها با گل و شیرینی دانمارکی به ایران نیامدند/ نمی توان گفت که رضا شاه را انگلیسی ها آوردند/ملت یک مفهوم ساختگی است.


مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، شبنم لشگری: جلسه سوم از سلسله نشست های نو اندیشی دینی با موضوع کلی اسلام و ایران، این هفته در موسسه بشیر مازندران برگزار شد.

سخنران این هفته علی اکبر عنایتی -پژوهشگر و تاریخ دان اهل ساری بود که با موضوع "بررسی دلایل و چگونگی حفظ هویت ملی در ایران پس از اسلام" سخنرانی کرد.

فرازهای مهم این سخنرانی را در زیر ملاحظه کنید.

*کل بحث من از سه منبع گرفته شده، یکی کتاب استاد دکتر رضا شعبانی است تحت عنوان ایرانیان و هویت ملی . دیگری کتاب هویت ایرانی که توسط احمد اشرف نوشته شده
و سومی از مجموعه درس گفتار های استاد عطا الله حسنی است .

فلات ایران سرزمینی است حدود سه میلیون کیلومتر مربع از رود دجله از سرزمین عراق امروزی تا رود سند و کوه های هند و کش در پاکستان و افغانستان امروزی و رود جیحون در آسیای مرکزی و همینطور منطقه قفقاز در شمال غربی ایران و خلیج همیشه فارس در جنوب ایران .

* سرزمین ایران کوه های بلند و در میان این کوه ها دشت های خشک و بی آب و علف و همین طور جلگه های حاصلخیز و سرسبز دارد. به عبارتی دورتادور ایران را کوه های بلندی در برگرفته اما انچه برای من اهمیت دارد، جایگاه ایران در این جغرافیای جهانی است. قدیمی ترین تمدن های بشری در کنار رودها در منطقه بین النهرین یا عراق امروزی و همین طور در مصر و چین و هند شکل گرفتند. ایران در کنار مراکز تمدنی است.

*در طول تاریخ هر شخصی می خواسته جنگاور و فاتح باشد، مثل اسکندر مقدونی و چنگیز خان مغول و یا پیامبر مبلغ دینی و مذهبی یا دانشمند و بازرگان و هر کسی می خواسته از غرب به شرق دنیا و از شرق به غرب برود باید از ایران عبور می کرد. به این دلیل ایران گذرگاه است.

آریایی ها با گل و شیرینی دانمارکی به ایران نیامدند!

*قدیم ترین مهاجرتی که به ایران شده مهاجرت آریایی ها است. ما هم تحث تاثیر هویت ملی و جریانات ملی گرایانه و باستانگرایی دوره معاصر هیچ گاه آریایی ها را مردمان بیگانه نپنداشتیم و فکر کردیم که اینها با گل و شیرینی دانمارکی به ایران آمدند! در صورتی که این طور نیست. زمان ورود آریایی ها کتابت و تاریخ نگاری مکتوب نداریم و آمدن آریایی ها در حافظه ما مانده و  به صورت داستان های اسطوره ای درآمده است.

*وقتی ما به داستان های اسطوره ای رجوع می کنیم بازتاب جنگ ها و دعواها و نزاع های بین آریایی های مهاجم و ساکنان فلات ایران را می بینیم. به عنوان مثال لقب  تهمورث دیو بند است و دیوان را به بند کشید و از دیوان خط و معماری و کشاورزی آموختند. آریایی ها به این مردمان بومی دیو می گفتند و همان طور که از افسانه ها برمی آید، آنها از جایگاه پست تری برخوردار بودند. این مهاجرت ها به واسطه گذرگاه بودن فلات ایران اتفاق افتاده است.

*سال 330 پیش از میلاد، اسکندر مقدونی به ایران حمله کرد؛ دومین موج بزرگی که در چهار راه حادثه اتفاق افتاد. یونانی ها و مقدونی ها هم همین طور عمل کردند، یعنی آمدند و کشتند و بردند. قرن ها بعد اعراب آمدند و آنها هم به همین شکل ورود کردند. پس از آن ترکان از سمت شمال شرقی وارد فلات ایران شدند و بعد نوبت به مغولان رسید که آنها هم از نواحی شرقی آسیا به تاخت وارد ایران شدند. چنین سرزمینی را با چنین ویژگی هایی فکر نمی کنم جای دیگری در جهان سراغ داشته باشیم که این اتفاقات مهم تاریخی در آن رخ داده باشد.

آریایی ها میراث خوار تمدن ما بودند

*امروزه وقتی ما از خودمان به عنوان ایرانی یاد می کنیم کاملا باید آگاهی داشته باشیم که ایرانی امروز ترکیبی از اقوام مختلف ترک و کرد و بلوچ و عرب و ترکمن و مانند این ها است. ایرانی امروز به هیچ عنوان آریایی خالص نیست و اصالت آریایی باید به دست فراموشی سپرده شود، چون در طول تاریخ پیش از ورود آریایی ها، کشور ما بومیان متمدن داشت و آریایی ها میراث خوار این بومیان متمدن شدند.

*در سال های اخیر دکتر مازیار اشرفیان بناب چون متخصص ژنتیک و باستان شناسی هستند، مطالعاتی کردند در ارتباط با نژاد آریایی. 26 گروه ایرانیان را مورد آزمایش خونی و دی ان ای آنها را بررسی کردند. همین طور دی ان ای استخوان های قدیمی که در شهر سوخته موجود بود را هم بررسی کردند. نتیجه پژوهش این شد که در دوره ی باستان 30درصد از مردمان ایرانی و آریایی مهاجر و 70 درصد مردمان بومی ایران بودند.

*اتفاقا امروزه هم به همین شکل است. مردم ایران 70درصد غیر آریایی اند. دیاکونوف مورخ روسی در کتاب تاریخ ماد به این مسئله اشاره کرده است که مادها گروهی از آریایی ها بودند که از شمال شرقی وارد فلات ایران شدند و ری که نخستین جایگاه اقامت آنها بود، به ترتیب به سمت نواحی غربی کشیده شد. اسامی مکان ها هم در این دو قرن از زبان های غیرآریایی به زبان آریایی تبدیل شد. یعنی قوم غالب آریایی زبان خودش را به همه مردم داد و این زبان به عنوان ریشه زبان ایرانی همچنان برای ما تداوم پیدا کرد.

*ریچارد فرای -مورخ آمریکایی- کتابی دارد با عنوان "عصر زرین ایران". او ایران را با درخت سرو مقایسه می کند و می گوید: ایران مثل سرو می ماند، چرا که سرو در برابر طوفان ها نمی شکند. چه علتی دارد که ایران چندین بار خم و دوباره راست شد؟ پرداختن به هویت ایرانی می تواند گره گشای این مسئله باشد.

مصر را ببینید

*سوال یکی از حاضران: گفتید ایرانیان شبیه سرو هستند و خم شدند و نشکستند و دوباره برگشتند. به نظرم شما داوری و به عنوان ویژگی مثبت تلقی کردید. به نظر می رسد ما باید آسیب شناسی کنیم چرا ایرانیان توجیح گر رفتارهای ناصواب حاکمان متجاوز خارجی شدند. ما هنوز هم در ایران با چنین مواردی مواجهیم. چه ویژگی در ما هست که هر رفتاری از ما سر زده را مثبت تلقی می کنیم؟

*پاسخ: آن چه گفتم نظر من نبود و داوری نکردم. این گفته دانشمندی است که هفتاد سال در مورد ایران مطالعه کرده و نوشته و حاصل پژوهش های ایشان از ایران است و البته غیر از این هم نیست. در این مسئله ایران را به صورت یک کلیت دیده است که تاریخ سرپایی دارد . بسیاری از اقوام از صفحه تاریخ حذف شدند ولی ما ماندیم، در صورتی که ما جایگاه جغرافیایی خطرناکی داشته و داریم. شما مصر را نگاه کنید که در طول تاریخ چند بار مورد تهاجم قرار گرفته و تهاجمات آن هم با تهاجم های ایران قابل مقایسه است؟ چطور شد مصر نماند و تغییر کرد اما در ایران چنین اتفاقی نیفتاد؟ خارجیانی که وارد ایران شدند ماندند و ایرانی شدند.

هویت ملی

* هویت ملی در دنیا بحث جدیدی است و بر می گردد به قرن 18 و 19 به بعد. ابتدا در اروپا و بعد در کشورهای آسیایی آفریقایی و آمریکایی شروع شد. یک دیدگاه در هویت دیدگاه ملت گرایانه یا ناسیونالیسم رمانتیک است. این دیدگاه ملت را حاصل طبیعی تاریخ بشر می داند و منشع آن را در دور دست های تاریخی و دوران کهن و باستانی می شناسد. اینها افرادی بودند که دچار ملی گرایی افراطی شدند و نهایتا به جنگ جهانی اول منجر شد.

*دیدگاه دیگر در هویت کاملا" مقابل این دیدگاه قرار دارد و دیدگاه مدرن و پست مدرن است. این دیدگاه در نیمه قرن بیستم رواج پیدا کرد و ملت را یک پدیده ای جدید  و ساخته و پرداخته دولت های ملی عصر جدید در تاریخ می داند که عمر آن از قرن 18 بیشتر نیست. از نگاه هویت مدرن اعتقاد به گسست تاریخی دارند.

*دیدگاه سوم یک دیدگاه تاریخی نگر است که مثل دیدگاه مدرن هویت ملی را محصول دنیای جدید می داند، اما قائل به گسست تاریخی نیست. یکی ازکشورهایی که می توان مثال زد ایران است. ایران کشوری است که همواره دارای یک کشور و هویت با پیش زمینه هویت ملی جدید است.

*یک تفاوت و تمایز بین هویت تاریخی ایرانی و هویت ملی ایرانی این است که به اعتقاد بیشتر افرادی که به این حوزه پرداختند، هویت ایرانی از دوره ساسانیان ساخته شده، به خصوص با اندیشه ایران شهری که در حکومت شهری به وجود آمده و پیوند میان تخت سلطنت و آتشگاه که پایه های اساسی حکومت ساسانی است. این موضوع همواره تا قرن 19 ادامه داشت و سپس تبدیل به هویت ملی ایرانی شد که تحث تاثیر تفکرات غربی بود.

رضاشاه را انگلیسی ها نیاوردند

*روایت ملت پرستانه یا همان ناسیونالیست به منشا پیدایش ملل توجه می کند. مثل همین نگرشی که در بین عامه ما هست و فکر می کنند آریایی اند. این نوع دیدگاه از زمان قاجار و گسترش ارتباط ایرانیان با غرب صورت گرفته است. در اواخر دوره قاجار در جریان انقلاب مشروطه بسیار رشد کرد و مورد توجه قرار گرفت. در جنگ جهانی اول نیز تاثیرات خود را بروز داد و نهایتا در پایان قرن 14هجری به ظهور حکومت پهلوی منجر شد.

*این جریانات فکری در ایران پیشگامانی داشته که یکی از آنها جلال الدین میرزا فرزند فتحعلی شاه بود و دیگری میرزا فتحعلی آخوند و میرزای کرمانی. نتیجه این افکار ظهور پهلوی بود. بنابراین نمی توان گفت که رضا شاه را انگلیسی ها آوردند. تاریخ یک جریان است که اتفاقات به هم زنجیروار به هم متصل اند. پهلوی که به قدرت رسید مشخصا به این مسئله بیشتر پرداخت.

*از اتفاقات جدیدی که در حوزه ناسیونالیست اتفاق افتاد، ناسیونالیستی هخامنشی بود. از زمان ساسانیان تا قرن 19 مردم از دوره هخامنشیان اطلاعی نداشتند. به این علت که پس از فروپاشی هخامنشیان در سال 330 پیش از میلاد، اسکندر و جانشینانش برای رواج خط و زبان  یونانی در ایران تلاش کردند و جالب این است که مردم ایران مقاومت فرهنگی در برابر این تغییر نشان دادند. بعد از این تغییرات، مردم صدسال بعد دیگر نتوانستند خط میخی دوره هخامنشی را بخوانند. به مرور اینها به فراموشی سپرده شد تا زمانی که در دوره  ساسانیان خدای نامه ها را تنظیم کردند. در این دوره که آمدند تاریخ بنویسند نه از مادها اطلاع داشتند و نه از هخامنشیان. پیش از اشکانیان آمدند از حکومت های اساطیری ما یعنی پیشدادیان و کیانیان یاد کردند. بنابراین هخامنشیان از تاریخ ما حذف شد .

*بعدها اروپاییان به سرزمین ما آمدند و کتیبه ها را مطالعه و یافته های جدید تاریخی پیدا کردند. از آن به بعد هخامنشیان در تاریخ معاصر بین مردم اهمیت پیدا کرد. در دوره پهلوی و رضا شاه القاب باستانی دوباره زنده شد و جشن های دوهزارو پانصد ساله گرفتند و تقویم را از هجری به شاهنشاهی تغییر دادند. کار دیگر پارسی سازی لغات و ادبیات بود. این مجموعه ای از فعالیت های ناسیونالیستی در ایران بود. این کنش، یک واکنش اجتماعی و یک حرکت دینی و سیاسی به وجود آورد که اسلام گرایی بود و یکی از علل انقلاب اسلامی همین است.

ملت یک مفهوم ساختگی است

*روایت های مدرن و پست مدرن در نیمه قرن بیستم رایج شد و واکنشی است به آثار نامطلوب نگاه اول که ملی گرایی افراطی بود. نقد اساسی و معقول نسبت به روایت ملی گرایی رمانتیک دارند که می گویند مفهوم ملت را که بیش از دوقرن از پیدایشش نمی گذرد، به دوران پیش از تاریخ متصل کرده است.

*ملی گرایی پدیده ای جدید است. احمد اشرف نیز در کتاب هویت ایرانی خود در همان ابتدا این تمایز را قائل شد بین هویت ملی و هویت تاریخی.

*اریک هابسبام مورخ انگلیسی  نظریه ای دارد به عنوان نظریه ابداع سنت که می گوید ملت یک مفهوم ساختگی است که در دو قرن اخیر توسط حاکمان ساخته شده است. پیدایش ملت نه تنها محصول نوسازی جامعه از بالا، بلکه فرایند دوسویه ایست که مردم نیز باید آن را بپذیرند و به نوعی حکومت آن را از طریق رادیو مطبوعات و آموزش و کتاب های درسی القا می کند.

*در آخر استفاده می کنم از نوشته یکی از افرادی که متهم به باستان گرایی ست ولی آثار بعدی او نشان می دهد باستان گرا نیست و خیلی عاقلانه و منطقی فکر می کند. مرحوم دکتر عبدالجسین زرین کوب که با کتاب دوقرن سکوت نگاه باستان گرایانه ای نسبت به او به وجود آمده و ظاهرا" بقیه آثارشان را نخونده اند که ببینند چگونه است. زرین کوب در کتاب تاریخ مردم ایران جلد دوم نوشته: ایرانیان به تدریج و آگاهانه اسلام را پذیرفتند که در روند شکل گیری هویت تاریخی ایرانی دین و مذهب  جایگاه ویژه ای دارد .