دوشنبه 29 آذر 1395-10:24

افول!

پدیده افول و محاق مهدی عبوری را نباید به نخبه کشی دیرینه در ایران تعبیر کرد؛ چه، پوزیشن ها و رفتارهای هجومی و توده گرایانه و عوام فریبی های سیستمی که ایجاد کرد، حالا به خودش برگشته و دیگر جواب نمی دهد. او زمانی که با تبختر بر شانه های برخی پای گذاشت و بالا رفت، باید چنین روزهایی را پیش بینی می کرد. «فواره چون بلند شود، سرنگون می شود.»


مازندنومه؛ سرویس سیاسی، سردبیر: دوران افول و محاق مهدی عبوری آغاز شده است. این کاهش محبوبیت، نه از چند شب پیش که جشنی پرسروصدا در پارک ملل راه انداخت، بل از زمستان گذشته هنگامی که برای دو نامزد انتخابات مجلس ستاد تبلیغاتی راه انداخت، شروع شد.

شهردار ساری با روحیه ای که دارد، هرگز حاضر به بالابردن دست هایش نیست. او بر این تصور است که هماره برنده است و باخت در ادبیات عبوری جایگاهی ندارد.

در تازه ترین اتفاق که به مراسم پایکوبی جوانان در شب میلاد پیامبر اکرم(ص) بر می گردد، شهردار ناگزیر شد معاون فرهنگی خود را برکنار کند تا شاید اندکی از فشارها را بر مجموعه خود کاهش دهد. این اما تازه اول کار است و هوای مدیریت برای تنفس عبوری نفس گیرتر و پرغبارتر خواهد شد.

*پایان ماه عسل

عبوری جوان مستظهر به پدر، سه برادر شهید و برخی روحانیان طراز اول ساری از جمله امام جمعه، آن گاه که از صداوسیما به مجموعه شهرداری پای گذاشت، آهنگ تغییر و تحولات در شهر شتاب گرفت. نهضت آسفالت و اجرای برخی پروژه های شهری هنگامی پرطمطراق و مردم پسند شد که معاون فرهنگی و بخش رسانه ای به میدان آمدند و از کاه، کوه ساختند.

 شخص عبوری نیز در برنامه های چند هزارنفری شرکت و با ادبیات خاصی برای خود سخنرانی هیجانی و تبلیغاتی می کرد، تا جایی که منتقدانش به این حضور و ظهور، اصطلاح "پوپولیستی بودن شهردار" و "احمدی نژاد کوچک ساری"را اطلاق کردند.

آن هنگام ماه عسل شهردار جوان بود و در محافل خاص و حتی افکار عمومی، منتقدان ادبیات و عملکرد فرهنگی-رسانه ای عبوری، متهم به ضد مردم بودن و خط گرفتن از جریان رقیب می شدند.

عبوری در کنار مسایل شهری، نیم نگاهی به سیاست دارد. او با پررنگ کردن چند جبهه قدیمی و سنتی و ارائه سخنرانی های آتشین، تمایلات شخصی اش را  به غوغاسالاری و بهره برداری تبلیغاتی بارها نشان داد.

از جمله سوگیری های عبوری و یارانش می توان به پررنگ کردن تقابل سنتی بابل-ساری با تخریب و تغییر نام دروازه بابل و نام گذاری شهرش به بهارنارنج -که پیش تر بابلی ها نام گذاری کرده بودند- و نیز بازسازی جبهه (شجاعی+عبوری) و (دامادی+حجازی) اشاره کرد.

شیب صعودی محبوبیت شهردار ساری اما تا انتخابات مجلس گذشته ادامه داشت و تا آن زمان منتقدانش اندک و کم توان بودند.

*آن انتخابات پراشتباه

بزرگ ترین اشتباه راهبردی عبوری، زمستان گذشته شکل گرفت و او در پی ردصلاحیت شدن سیدرمضان شجاعی، ستاد تبلیغاتی برای دو نامزد دیگر راه انداخت که بر اساس نظرسنجی ها و آرای استمزاجی، کاندیدای نخست شان حتی بدون پشتیبانی های او، خود به مجلس راه می یافت و نامزد دومش نیز راه به جایی نبرد.

تخلف مشهود و اقدام غیرقانونی شهردار ساری در ورود علنی به جریان انتخابات (1-برای حذف جریان دامادی-حجازی  2- برای داشتن حداقل یک نماینده و پشیبان برای خود در نبود شجاعی)، همان زمان از دید فرماندار ساری پنهان نماند و پس از لغو سخنرانی اش، شهردار ساری، صوری استعفا داد و باقی ماجرا که هنوز از اذهان پاک نشده است.

انتخابات مجلس گذشته  برای شهردار جوان ساری نقطه عطفی معکوس داشت و در حضیض و نشیب محبوبیت قرار گرفت. حالا دیگر منتقدان و مخالفانش پرشمارتر و جسورتر شده بودند و اگر زمانی برخی جریان های اصلاح طلب او را پوپولیست قلمداد می کردند، حالا در شورای شهر تک منتقدانی پیدا کرده بود، بخشی از جبهه پایداری مرکز استان و جریان «کیاپی» از انتقاد علنی به مخالفت عملی رسیده بودند، بدهکاری های کلان و اسناد برخی تخلف ها وارد فضای مجازی شد و حتی همایشی نیم بند را هم مخالفان جریان عبوری -که در تبلیغات عمومی خود را عملگرا می داند- برای شفاف سازی برپا کردند.

عبوری هم چنان با باقی مانده محبوبیت سال های پیش خود، هفته های پس از انتخابات مجلس را سپری می کند و مانند بوکسوری که لابلای مشت خوردن، یک ضربه بی هدف هم سمت حریف روانه می کند، در سخنرانی چند وقت پیش در کوی 22 بهمن ساری، به زعم خود مشتی روانه صورت حریف کرد که بلافاصله چندین پاسخ گرفت و ناکام ماند!

*4 پیشنهاد

اشتباهات عبوری مکرر شده است. او مبارزه را خوب شروع کرد، اما خوب ادامه نداد. دستش دیگر برای حریفان رو شده است. او هیچ گاه شیوه مبارزه اش را تغییر نداده و هم چنان کلاسیک و سنتی مبارزه می کند. حریفان عبوری اما باتجربه تر شده، فضاهای مختلف واقعی و مجازی را میدان جنگ علیه او کرده و توانسته اند ابتکار عمل را از چنگ او بربایند؛ تا جایی که دیروز عبوری مغرور و شکست ناپذیر را وادار کردند معاونش را برکنار کند.

برکناری ناصر معیل برد کوچکی برای مخالفان شهردار جوان مرکز استان نیست، حتی برخی به این نیز رضا نداده اند و نوشته اند «ما به دنبال دستگیری و محاکمه آقای معاون هستیم و با این برکناری معیل از محاکمه و زندان جسته است!»

عبوری چند اشتباه راهبردی دارد که اگر اصلاح نکند، نوبت او نیز خواهد رسید:

1-او علاوه بر افراد و مدافعانی که 24 ساعته با او هستند(امثال کیادهی و پیری) به هوای تازه تری نیاز دارد. مشورت با برخی اهل فن، ناظران بیرونی و حتی یارگیری از بین مخالفان می تواند در این شرایط به کمک اش بیاید.

2- عبوری باید باور کند دیگر نطق های آتشین و حمله های مکرر به اردوگاه رقیب، برایش محبوبیت کسب نمی کند. او در سراشیبی است، بنابراین رفتار او باید متعادل تر و منطقی تر تا شاید آتش بغض مخالفانش اندکی خنک تر شود. او و اطرافیانش نباید با سخنرانی های تند و پوپولیستی جبهه تازه ای برای خود ایجاد کنند.

3-در ایام باقی مانده تا انتخابات، مخالفان شهردار به دنبال بهانه هایی جهت زمین گیر کردن او هستند و عبوری با اجرای برنامه هایی مثل جشن اخیر، خیلی راحت پاس گل به رقیب می دهد.

چه کسی است که نداند تقلید صدا و دست و پایکوبی در تمام برنامه های شهردار در سال های اخیر وجود داشته، اما اکنون دیگر نوبت مچ گیری و فشار فرا رسیده است! عبوری اگر قصد ماندن دارد، باید تا پایان انتخابات فعالیت های معاونت فرهنگی اش را تعطیل کند تا اندکی نفس بکشد و خود را بازسازی کند. ذره بین های زیادی بر سر عمارت شهرداری قرار گرفته و هرکار خرد و کلان شهردار زیر این ذره بین هاست.


4- پیشنهاد آخر به شهردار جوان ساری این است که حتی در گوشه ذهن و مخیله اش به انتخابات شورای پنجم فکر نکند. او اگر مانند دوره قبل وارد این عرصه شود، از لیستی حمایت کند، له کسی و جریانی سخنرانی کند مطمئنا" باید با صندلی شهردرای ساری خداحافظی کند و دنبال شغلی برای خود در مجموعه وزارت کشور یا صداوسیما بگردد.

*فواره چون بلند شود، سرنگون می شود

جعفر برمکی از وزرای محبوب و صاحب قدرت هارون الرشید بود که بسیار مورد توجه و لطف و عنایت خلیفه قرار داشت. بعد از مدتی میانه این خلیفه  و وزیر به هم خورد و خلیفه دستور قتل او و خاندانش را داد.

روزی«هارون» با «جعفر برمکی» در باغی قدم می زد، درختی توجه آنها را جلب کرد، میوه های رسیده و آبداری داشت اما شاخه ها بلند بودند و دست هیچ کدام به آن میوه ها نمی رسید. هارون چاق بود و جعفر لاغر.

هارون دست های خود قلاب کرد و جعفر پای بر دست او گذاشت و پای دیگر بر شانه های او.

باغبان از دور شاهد این ماجرا بود و در عین حال یکی از نزدیکان جعفر برمکی به شمار می رفت. هارون به پاس زحمتی که باغبان در پرورش درختان کشیده بود ، از او خواست تا تقاضایی بکند و پاداشی بگیرد.

باغبان کاغذی به هارون داد و گفت:«لطفا تایید بفرمایید که من به خاندان برمکیان منسوب نیستم.»

هارون با تعجب نامه را امضا کرد. از آنجا که رسم روزگار است صفحه برگشت و ایام بر یک روال نماند و برمکیان از چشم خلیفه افتادند.

هر کجا برمکیان را می دیدند، دستگیر کرده می کشتند تا نوبت به باغبان رسید.

او دستخط هارون را نشان داد که خود تایید کرده بود با برمکیان نسبتی ندارد.

باغبان را نزد هارون بردند، هارون از درایت باغبان شگفت زده شد و پرسید:«تو چگونه چنین روزی را پیش بینی  کردی؟» باغبان گفت:« از آنجا که جعفر روی شانه های شما پا گذاشت.»

به باور ما پدیده مهدی عبوری را نباید به نخبه کشی دیرینه در ایران تعبیر کرد؛ چه، پوزیشن ها و رفتارهای هجومی و توده گرایانه و عوام فریبی های سیستمی که ایجاد کرد، حالا به خودش برگشته و دیگر جواب نمی دهد. او زمانی که با تبختر بر شانه های برخی پای گذاشت و بالا رفت، باید چنین روزهایی را پیش بینی می کرد.

«فواره چون بلند شود، سرنگون می شود.» این رسم معهود تاریخ است.