دوشنبه 7 فروردين 1396-8:22

برگی از کتاب پیچیده انتخابات ریاست جمهوری 96

جدالِ عقل باوری و احساس پروری

دکتر علی کریمی مله: در انتخابات پیش رو، محافظه کاران سنتی در معرض انتخاب بین بازگشت به گذشته خسارت بار و پشتیبانی و همراهی با موج مردم انگیزی نفرت پراکن از یک سو یا رفتاری عقلایی، دوراندیشانه و حساب گرانه مبتنی بر هزینه زا بودن احساس پروری کوتاه نظرانه از سوی دیگر قرار گرفته اند/ جدال اصلی در انتخابات اینده ریاست جمهوری بین عقل باوری و احساس پروری است و نیروهای سیاسی و آحاد مردم بین میدان دادن به مردم انگیزان یا عقل یاوران گزینشی تاریخی را پیش رو دارند.


مازندنومه؛ سرویس سیاسی، دکتر علی کریمی مله، عضو هیأت علمی دانشگاه مازندران: آخرین روزهای اردیبهشت ماه سال 1396 شاهد برگزاری انتخاباتی به غایت خطیر و پیچیده، برای نیروهای سیاسی، نظام جمهوری اسلامی و کشور ایران خواهد بود. انتخاباتی که بازندگان قبلی آن از فردای پیروزی حسن روحانی، تلاشی طاقت فرسا و همه جانبه را برای به زیر کشیدن او کلید زدند تا اینک بعد از گذشت حدود چهار سال به نتیجه کوشش های خود امیدوار شوند.

انتخابات ریاست جمهوری که یکی از مجاری تجلی اراده و رفتار سیاسی ایرانیان در سطح ملی است، از زوایای گوناگون قابل تحلیل و تأمل است که این قلم به فراخور حال به برخی از وجوه آن اشاره می کند و تبیین سایر ابعاد را به مجالی دیگر وامی گذارد.

پنداره اصلی نوشتار حاضر این است که از بعد از انتخابات سال 1388 صورت بندی نیروهای سیاسی-اجتماعی و هندسه قدرت در ایران به طور تدریجی و به نحو اعجاب برانگیزی هم در ساحت قدرت رسمی و هم در ساحت اجتماعی دچار دگردیسی و تحول شده است که بروز الگوی رفتار نیروهای سیاسی سال 92 و امتداد آن در سال 94 و جبهه بندی های سیاسی احتمالی در سال 96 با توجه به ماهیت و ژرفای آن دگردیسی قابل ادراک و توضیح است.

   شاید مهم ترین و ابتدایی ترین پرسش در خصوص انتخابات این است که رقابت اصلی بر سر چه موضوعات و مسائلی درمی گیرد و چه جریان ها و جناح هایی در رقابت حضور خواهند داشت و منافع چه افراد و گروه هایی را نمایندگی می کنند؟ نوشته کنونی فقط بر پرسش نخست تمرکز می کند.

برخی از تحلیل گران و فعالان سیاسی، رقابت اصلی را قطبی سازی بر سر ارزش ها و مدیریت انقلابی و جهادی، ایستادگی بر آرمان های قدسی، شریعت باوری و غرب ستیزی، در مقابل سهل گیری دینی، ارزش های عرفی و غرب ستایی می پندارند. این مسئله را محافظه کاران سنتی و فاصله گرفتگان از آقای احمدی نژاد که در عرف و ادبیات سیاسی ایران اصول گرایان نام گرفته اند، نمایندگی می کنند.

اینان که به گواهی تجربه های مکرر انتخابات های ملی از سال 1376 به بعد، قابلیت بازتولید و زایندگی گفتمانی ندارند، با بهسازی فکری و روزآمدسازی تشکیلاتی سعی در توان بخشی سیاسی به حامیان سنتی خویش برآمده اند.

اینان هر چند مدتهاست که پرجنب و جوش نمایان شده اند و مستظهر به پشتیبانی های عیان و نهان دستگاه های تبلیغی-رسانه ای ملی و بنگاه های حمایت اجتماعی مانند کمیته امداد و غیره هستند، برای توان افزایی خود علاوه بر ابعاد فرهنگی و ارزشی به نقد ابعاد کارآمدی و رویکرد سیاستی دولت آقای روحانی برآمده اند و در دو جبهه سیاسی-فرهنگی و تدبیرپردازی و کارآمدی سیاستی کارزار سختی را طراحی نموده اند تا هم آرای ارزشمداران را تصاحب و هم ناراضیان از تدابیر و سیاست های دولت یازدهم را ذیل پرچم خود حفظ کنند. توان سنجی سیاسی پویش گران این جبهه ائتلافی موضوع مستقلی است که در فرصت مقتضی بدان پرداخته خواهد شد.

      برخی دیگر با قطبی سازی مرکز-حاشیه، فقر–غنی و  مردم گرایی-اشراف منشی برای بسیج فقرزدگان، آسیب دیدگان، حاشیه نشینان و بیکاران بر ضد دولت مستقر  با عزمی جزم پای به وادی سیاست رزم نهاده اند.

این طیف وفاداران و همراهان مصمم آقای احمدی نژاد هستند که خود را جریانی راست آیین و مستقل از محافظه کاران سنتی دانسته و مدعی اند که رسالت تبیین گفتمان امام و رهبری تنها از عهده آنان بر می آید.

اینان با چشم فروبستن بر عملکرد فسادزا و خسارت بار خود، بار دیگر از طریق بازی با کارت احساسات توده های ناراضی از دولت و حتی نظام قصد کرده اند به پیروزی دست یابند.

شواهد و قرائن تحلیلی نشان می دهد که اینان بر این باورند که ریزش چشمگیر آرای آقای روحانی و درصدی از آرای کسانی که تاکنون قصد شرکت در انتخابات را ندارند و  فقط این فرقه سیاسی توانایی به میدان کشاندن آنان را  خواهد داشت و به هیچ وجه به سبد محافظه کاران سنتی ریخته نخواهد شد، موجبات پیروزی نامزد این طیف را رقم خواهد زد.

به سیاق دو انتخابات 84 و 88 این جریان که برای مبارزه با دولت مستقر  همزمان بر نوعی رومانتیسیسم رؤیاپردازانه، ناسیونالیسم مذهبی تخاصمی و دگرستیزانه و عدالت گرایی توده پسند تکیه می کند، جز با اتخاذ روش های مردم انگیزانه، تهییج احساسی، تزریق نفرت پراکنی، تقویت دگرسازی های آشتی ناپذیر، تشدید فاصله های سیاسی، تصعید مطالبات توده ها  و خردستیزی فزاینده نخواهد توانست به بسیج جامعه هدف موفق شود.

کاربست چنین روش ها و رویکردهای ترکیبی، پتانسیل قطبی سازی را به شدت افزون خواهد ساخت و همه تدابیر لرزانی که طی مدیریت دولت یازدهم برای پرکردن شکاف ها و ترمیم فاصله ها اتخاذ شده است را بی اثر خواهد ساخت و چرخ های بازگشت به عقب را به حرکت درخواهد آورد.

حال با فرض میدان یابی تحدیدناشده چنین جریانی برای جولان دادن در فضای انتخابات ریاست جمهوری و  با صرف نظر از آثار و پیامدهای ضدامنیتی چنین قطبی سازی هایی برای امروز و فردای کشور و نظام، به عنوان یک دانشجوی سیاست  بر این باورم که چنین وضعیتی بیش از هر جریان و جناحی، محافظه کاران سنتی را در معرض آزمونی به غایت دشوار قرار می دهد. زیرا آنان در معرض انتخاب بین بازگشت به گذشته خسارت بار و پشتیبانی و همراهی با موج مردم انگیزی نفرت پراکن از یک سو یا رفتاری عقلایی، دوراندیشانه و حساب گرانه مبتنی بر هزینه زا بودن احساس پروری کوتاه نظرانه از سوی دیگر قرار گرفته اند.

اینکه آنان با رفتاری راهبردی مصالح درازمدت ملی را بر منافع کوتاه برد جناحی و سیاسی برتری بخشند و به تداوم عقلانیت کمک کنند، نیازمند تصمیمی تاریخی است.  از این رو می توان گفت جدال اصلی در انتخابات اینده ریاست جمهوری بین عقل باوری و احساس پروری است و نیروهای سیاسی و آحاد مردم بین میدان دادن به مردم انگیزان یا عقل یاوران گزینشی تاریخی را پیش رو دارند.

به باور نگارنده این سطور، راز هم پیوندی و حمایت قاطبه اصلاح طلبان و محافظه کاران اعتدال گرایی چون لاریجانی و ناطق نوری از آقای روحانی در درک خطیر بودن شرایط پیش رو و هزینه های مترتب بر مردم انگیزی خردگریز حکایت می کند.