دوشنبه 30 بهمن 1385-0:0

اما و اگرهاي انتصاب ها

يادداشتي از يك مخاطب مازندنومه.


اشاره:

گاهي برخي مخاطبان براي ما يادداشت يا خبر مي فرستند.درباره اخبار ارسالي پيش تر توضيح داديم كه بايد تازگي،ارزش خبري،درون مايه بومي و...داشته باشد.يادداشت هاي ارسالي نيزبايد به دور از يك سونگري همراه با تحليل صحيح و منطق ساختاري و اصول يادداشت نويسي باشد.مطلب زير هرچند در اندازه معيارهاي يادداشت هاي ژورناليستي نيست، بنا به احترام به نظر اين مخاطب گرامي آن را پخش مي كنيم.فقط توضيح اين نكته ضروريست كه به قول اين مخاطب عزيز اگرمازندنومه بيشتر از 7-8خواننده ندارد، چرا وقتش را تلف كرده و مطلبش را براي پايگاه هاي پربيننده نفرستاده؟!ما به تاثير گذاري و رضايت مندي مي انديشيم،نه كنتور.

نمي دانم برد خبري شما چه قدر است و چند نفر خواننده داريد. ولي به هر حال زنده ايد و در وادي خبر با 7، 8 الي 10 خواننده نفس مي كشيد.(!!!)

به حضورتان عارضم كه حديث انتخاب مديران نيز از احاديث عجيب الخلقه است كه چندين سر و چندين پا و شاخ و دم دارد. باور نمي كنيد، خوب نكنيد. مثلاً اگر بنا شود قوي و ضعيف انتخاب كنند و همه آنهايي كه با واسطه و زد و بند و گروهبازي و نزديك كردن خود با سفارش اين و آن به مقامي دست يافتند، اگر نيروهاي متوسط يا ضعيف باشند و در بين اين مديران بخواهيد قوي ترين را انتخاب كنيد خوب مي شود يكي از همين ها. خرابي اوضاع مديريت هم كه شاخ و دم ندارد.

 ضررش را مردم مي كنند و هر كسي هم بنا به ملاحظه اي مهر سكوت بر لب زده و تازه تشويق به سكوت هم مي شود و تبليغ مي شود كه اين از هوش سرشار ايراني است و از زيركي و زرنگي. سكوت و چموش بازي را زيركي ترجمه مي كنند و خود بر خر مراد سوار مي شوند و به ريش همه مي خندند.

شما را به خدا ببينيد نقش استاندار در مهره گذاري هاي استاني چه قدر است؟ چرا بايد مثلاً تا بدان حد نيروهاي خودي غريبه تلقي شوند كه مديريت سازمان مديريت را يك غريبه بي اطلاع و كم بنيه در اختيار بگيرد. و استاندار هم كه نمي تواند كاري بكند براي توجيه خود بگويد اتفاقاً ايشان نفوذ زيادي در سازمان مديريت تهران دارد و با همه سلام و عليك دارد و اين براي ما خوب است كه بتوانيم راحت تر از سازمان اعتبار بگيريم.

 ولي در عمل نه تنها چنين نيست كه همان نسبت ها و همان ضعف همچنان بر ما حكومت مي كند. گفتند كه شهر ها با همديگر رقابت نكنند كه پروژه ها از استان به جاي ديگر مي رود. انگار فقط ساري محكوم به سكوت و لب فرو بستن است.

 شما را به خدا نگاه كنيد بلافاصله خودرو سازي را با از بين بردن بخش قابل توجهي از جنگل به بابل دادند و پالايشگاه را هم سهم قائم شهر دانستند و تا اين جاي قضيه سر ساري بي كلاه ماند.

انگار اگر مثلاً 50 هكتار از اراضي چنگلي ساري تخريب شود جنايت نابخشودني است ولي براي بابل و آمل و قائم شهر ايرادي ندارد. حال كه اين طور است چرا پتروشيمي را در ساري كلنگ نمي زنيد؟ لابد فرماندار ساري كه هيچ حرفي براي دفاع از منافع اين شهر نمي زند خيلي آدم خوب و مدير قوي است. لابد نمايندگان ساري كه در دفاع از منافع اين شهر لب فرو بسته اند خيلي نمايندگان خوبي هستند.

 لابد دولت احمدي نژاد كه الهام تندرو همسر خانم فاطمه رجبي كه همه را از جمله آقاي رفسنجاني و خاتمي و بسياري ديگر را به كفر و نفاق و غير انقلابي بودن و مافياي قدرت و ثروت متهم مي كند و به دليل نفوذ هيچ كس از آنان پرس و جو و استنطاق نمي نمايد، مدير قوي است كه غير از ايشان نمي توانستند كسي را براي وزير دادگستري انتخاب نمايند. لابد از مازندران همين يكي براي رياست دفتر رئيس جمهور وجود داشت و بايد كه دريچه ورود به محفل رئيس جمهور از طريق ايشان باز شود. به اميد صداقت...